خود را عادت داده بود که احساساتش را جلوِ دیگران بروز ندهد.
Book
ارعاب از انقلاب محافظت میکرد. بدون آن، لنین سقوط کرده بود. بدون آن، استالین سقوط کرده بود.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
متأسفانه در عصری زندگی میکنیم که بچهها مجبورند تصمیمات آدمبزرگها را بگیرند.
Book
- لئو، من راز دیگری دارم. من عاشق تو شدهام.
- من همیشه عاشق تو بودهام.
Book
- چیزی احمقانهتر از حقیقت وجود ندارد. بهخاطر همین شما این اندازه از آن متنفرید. شما را میرنجاند. بهخاطر همین میتوانم بهسادگی تو را با گفتن اینکه من، آناتولی تاراسوویچ برادسکی، دامپزشکم ناراحت کنم. بیگناهی من تو را میرنجاند، چون آرزو میکنی گناهکار باشم. آرزو میکنی گناهکار باشم، چون تو دستگیرم کردهای.
casper
در این جامعه میلیونها نفر در ترس زندگی میکنند... ترس از حکومت.
Book
او را بر اساس افکار درون ذهنش دستگیر کردند.
Book
ارعاب ضروری بود. ارعاب از انقلاب محافظت میکرد. بدون آن، لنین سقوط کرده بود. بدون آن، استالین سقوط کرده بود.
Book
وظیفهٔ بازپرس این بود که تا وقتی افراد مقصر شناخته شوند، دور نام بیگناهان را خط بکشد. اگر گناهکاری پیدا نشد، دور نام همه را خط نکشد.
Smrldo
ضربهای بر در که تعیینکننده سرنوشتشان باشد، به لئو و رایسا اجازهٔ شرکت در تدفین حکومتی رهبر کبیرشان داده شد.
لئو و رایسا، که همچنان در خانه بازداشت بودند، همراه با دو نگهبانشان از روی وظیفه به جمعیتی که به سمت میدان سرخ در حرکت بودند، پیوستند. زن و مرد و کودک گریه میکردند، بعضی هم گریهشان غیر قابل کنترل بود. لئو با تعجب فکر میکرد آیا میان این صدها هزار آدمی که در این سوگ مشترک جمع شدهاند کسی هست، که عضوی از خانواده یا دوستی را بهخاطر این مرد که برایش سوگواری میکنند، از دست نداده باشد. جو حاکم آکنده از غمی تحملناپذیر بود، که شاید به بتسازی از این مرد مرده مربوط میشد.
casper