بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کودک ۴۴ | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب کودک ۴۴ اثر تام راب اسمیت

بریده‌هایی از کتاب کودک ۴۴

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۴۹ رأی
۴٫۱
(۴۹)
در میان یکصد و چهل ماده و تبصره از قوانین جنایی، لئو فقط یک تبصره داشت که او را راهنمایی می‌کرد؛ بخشی که زندانیان سیاسی را به‌عنوان فردی با فعالیت و هدفی مشخص تعریف می‌کند: براندازی، خرابکاری، یا تضعیف قدرت شوروی و کمابیش همین بود: مجموعهٔ کشداری از واژگان که برای تطبیق همهٔ افراد، از صاحب‌منصبان عالی‌رتبه گرفته تا رقاصان باله و موسیقیدانان و پینه‌دوزان بازنشسته، در نظر گرفته می‌شد. حتی کسانی که در حصارهای لوبیانکا کار می‌کردند، حتی کسانی که این علامت ترس ماشینی را در برداشتند، هیچ‌کس نمی‌توانست یقین داشته باشد که سیستمی که از آن محافظت می‌کنند، روزی آنها را هم نبلعد.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
لایهٔ ضخیم برف روی پشت‌بام هر ساختمان را پوشانده بود، مثل اینکه خدا خط سفیدی کشیده و گفته باشد از آن جلوتر نروید، بقیهٔ آسمان مال من است.
maryam
درحالی‌که می‌توانستید با دزدی نکردن، تجاوز نکردن، عدم ارتکاب به جرم، به‌سادگی در امنیت زندگی کنید. هیچ‌کس مطمئن نبود که به سبب اقدام علیه حکومت، فعالیت‌های ضدانقلابی و جاسوسی گناهکار نیست.
maryam
وظیفهٔ بازپرس این بود که تا وقتی افراد مقصر شناخته شوند، دور نام بی‌گناهان را خط بکشد. اگر گناهکاری پیدا نشد، دور نام همه را خط نکشد.
Mohammad Zarei
ارعاب ضروری بود. ارعاب از انقلاب محافظت می‌کرد. بدون آن، لنین سقوط کرده بود. بدون آن، استالین سقوط کرده بود. چرا شایعاتی که دربارهٔ این ساختمان به وسیلهٔ عوامل ام‌جی‌بی در مترو یا تراموا، عمداً پخش شده بود، مثل آزاد شدن ویروسی میان مردم زمزمه می‌شد؟ ترس ترویج می‌شد. ترس بخشی از شغلش بود. و برای اینکه چنین درجه‌ای از ترس تقویت شود، نیاز به منبع ثابتی از مردم بود که از آن تغذیه کنند.
Mr....kh
غیبت یک رهبر می‌تواند به‌شکل موقت فلج‌کننده باشد. هیچ‌کس نمی‌خواست تصمیمی بگیرد، مگر اینکه بداند تصمیم او مورد موافقت قرار خواهد گرفت. طی دهه‌ها کسی با توجه به اعتقادش به اینکه چه چیزی صحیح و چه چیزی اشتباه است، کاری نکرده بود، و فقط با این فکر که چه چیزی می‌تواند رهبرشان را خوشحال کند، عملی انجام داده بود.
casper
. از دوران کارش می‌دانست استالین اخیراً پزشک‌های درجه یک کشور را دستگیر کرده، پزشک‌هایی که تمام زندگی‌شان را برای سالم نگه داشتن او صرف کرده بودند. پزشک‌هایی که برای او بخشی از تسویه‌حساب مهم یهودیان محسوب می‌شدند. مرگ استالین را به دلایل ظاهراً طبیعی تصادفی قلمداد نکردند، درحالی‌که هیچ تخصص پزشکی حرفه‌ای برای شناسایی بیماری ناگهانی‌اش وجود نداشت. از جنبهٔ اخلاقی، تسویه‌حساب رهبر کبیر خطایی ماهرانه بود. او را بی‌پناه گذاشته بود. لئو نمی‌دانست استالین کشته شده یا نه. با وجود دکترهایی که با او پشت درهای بسته بودند، می‌توانست به قاتلان امکانی بدهد تا آنچه می‌خواهند بر سر او بیاورند؛ که لم بدهند و او را در حال مردن تماشا کنند و محافظان خیال‌شان آسوده باشد که بسیاری از مردان و زنانی که می‌توانستند دست به چنین کاری بزنند، پشت میله‌ها هستند. با وجود این، به همین اندازه امکان داشت استالین بیمار بوده و کسی جرأت نکرده با دستوراتش مخالفت کند و دکترها را آزاد کند. اگر استالین بهبود پیدا می‌کرد، آنها احتمالاً به‌خاطر نافرمانی اعدام می‌شدند.
casper
پس از گذشت یک هفته زندانی بودن، نگهبانی با صورت خاکستری وارد آپارتمان شد. لئو با دیدن او یقین پیدا کرده وقتش رسیده و فقط به نگهبان گوش کرد. نگهبان با صدایی لرزان از احساسات، اعلام کرد رهبرشان، استالین،‌ مرده است. فقط در این لحظه بود که لئو به خود اجازه داد بیندیشد شاید فرصتی برای نجات داشته باشند.
casper
لئو با ساک پرشده‌اش به بریدهٔ روزنامه‌های قاب‌شده‌ای که به دیوار آویزان بود، رسید: عکس خودش، قهرمان جنگ، ویران‌کنندهٔ تانک‌ها، آزادکنندهٔ خاک اشغال‌شده. گذشته‌اش برای این نگهبانان فرقی نمی‌کرد؛ با امضای حکم دستگیری، هر فعالیتی از قهرمانی و ایثار شخصی بی‌معنا می‌شد.
casper
این بخشی از شغل‌شان بود. توی چشمان این پسران احساساتی نمی‌دید. آنها کودن بودند؛ مثل مارمولکی از سویی به سویی تکان می‌خوردند؛ چشمانی خزنده. ام‌جی‌بی این پسران را با چنین روحیهٔ رهبری‌ای از کجا پیدا کرده بود؟ آنها این پسران را این‌طور تربیت کرده بودند، مطمئن بود.
casper

حجم

۴۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۷ صفحه

حجم

۴۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۷ صفحه

قیمت:
۱۴۵,۰۰۰
تومان