اخبار همیشه همهچیز را تغییر میدادند و هیچوقت چیزی را بهتر نمیکردند. پس با خودم گفتم اینکه مثل یک ناشنوا چیزی نشنوم، بهتر از شنیدن چیزهایی است که با خود اندوه میآورند.
n re
دکتر میپرسد: «اوتیسمیه؟»
او را تصحیح میکنم: «بله، مبتلا به اوتیسمه.» استفاده از نوع کلمات در واقع اهمیتی ندارد، اما برای من مهم است؛ زیرا ارزش پسر من بیشتر از یک برچسب است. مؤدبانه نیست که بگویند او اوتیسمی است. اوتیسم، لقب او نیست بلکه بخشی از وجود اوست. برای کسی که با این اختلال زندگی نمیکند این مسئله تنها یک تفاوت لغوی است و بهنظر میرسد دکتر اصلاً متوجه این تفاوت نیست.
n re
باید بدونی که بعضیوقتها در زدن به تنهایی کافی نیست.»
«دیگه چیکار میتونم بکنم؟»
«بعضیوقتها اگه دلت یک چیزی رو خیلی میخواد باید در رو بشکنی.»
n re
و من خیلی خستهام. من همیشه خستهام.
n re
«بعضیوقتها حرف زدن درمورد مسائل اونها رو واقعیتر میکنه.
موفنری
کنارم بود. تا آن زمان معنی واقعی عبارت «قوت قلب گرفتن» را نمیدانستم اما بالاخره دنیا از کنترل خارج شده بود و تنها چیزی که مرا سرپا نگه میداشت گرمای وجود او بود.
n re
آنقدر عاشقش بودم که تنها چیزی که میدیدم این بود که دوباره کنارم بود. بقیهٔ مسائل دنیا به درک، این تنها حقیقت غیرقابلانکار بود.
n re
«حالا چیکار کنیم؟» همه برگشتند و به من نگاه کردند.
مامان زیر لب گفت: «صبر میکنیم و دعا میکنیم.»
n re
ما همیشه راه رسیدن به همدیگر را پیدا میکنیم.
همیشه.
elnaz.book
برای پدرم پیشینه و مذهب افراد مسئلهٔ بیاهمیتی بود. پدرم به شخصیت و وجدان کاری اهمیت میداد،
لافکادیو