بریدههایی از کتاب افکار بارز
۴٫۳
(۳۹)
لذتهای ساده؛ باران نمنم را دوست دارم. به آدم حس آرامش و قرار میدهد. از قدمزدن در باران لذت میبرم. اما بیش از همهچیز کتاب را دوست دارم. همه نوع کتابی میخوانم، داستانی و غیرداستانی.
فرزانه رضایی
نگرانی، فقط برای اطرافیانت مشکل ایجاد میکند؛ فرد نگران نهتنها متانت لازم برای حل مشکلات خودش را ندارد، بلکه با عصبیبودن و کجخلقیاش باعث ایجاد مشکلات بیشتر برای اطرافیانش میشود.
مرضی
رویارویی را تو کنترل میکنی؛ هیچکس نمیتواند به تو آسیبی بزند مگر اینکه خودت بگذاری.
روح سرگردان عزرائیل
پول وسیله است، نه هدف؛ به کودک باید از ابتدا آموخته شود که پول فقط وسیله است، نوعی سودمندی، نوعی ابزار که مثل همهٔ ابزارهای دیگر اهدافی معین دارد، اما هر کاری از آن برنمیآید. آدم باید یاد بگیرد چطور از آن استفاده کند، چهکارهایی با آن میشود کرد و مهمتر از همه، چهکارهایی را نمیشود.
Abolfazl J
بروس لی دنیاهایی را تغییر داد؛ دنیای هنرهای رزمی، دنیای سینمای آسیا و امریکا، و دنیای شخصی شاگردان و طرفدارانی بیشمار که با زیرکی و مهارت او دگرگون شدند. لی بسیار فراتر از اثری زودگذر بوده و پس از دهها سال همچنان الهامبخش و محرک ذهن افرادی از تمام اقشار است. علاقهٔ مردم به افکار بروس لی، در حال افزایش است و بسیاری افراد او را فیلسوف و متفکری معاصر میدانند و در حرفهایش دوایی برای مشکلات معاصر مییابند؛ در عین حال او را الگویی برای انضباط و قدرت و خرد هم میدانند. فلسفهٔ لی دنیایی از پیشرفت را برای ما به تصویر میکشد، دنیایی عاری از رنج، دنیای روشنگریِ مبرّا از جهل و خرافات و فساد. بهقول خود لی، دنیای «محبت و صلح و برادری.»
در نگاه بروس لی، فلسفه میدان تخصصی دانشگاهیان نبود بلکه دروازهٔ هر انسانی برای ورود به مهیجترین ماجراجویی روح انسان بود. در نگاه او، فلسفه مرزهای امکان بشری را روشن میکرد و سایههای تردید و تشویش را از بین میبرد.
esrafil aslani
بیرون ایستادن و سعی در نگاه به درون بیهوده است؛
روح سرگردان عزرائیل
در تفکر از خود بیخود نشو؛ غیاب فکر اصل است و این یعنی ازخودبیخودنشدن با فکر در فرایند تفکر (آلودهنشدن توسط ابژههای بیرونی) درفکربودن و درعینحال خالی از فکر.
روح سرگردان عزرائیل
غایت انسان عمل است نه تفکر، هرچند این تفکر شریفترین تفکر باشد.
Amir
«انسان همان چیزی است که در قلب خود میاندیشد
arshia Esiii
کارکرد و وظیفهٔ انسان، در واقع انسانی ممتاز، پرورش خالصانه و صادقانهٔ پتانسیلها، و تحقق خود است.
نجمه
برای زیستنِ اکنون، باید برای دیروز مرده باشی؛ برای درک اکنون و زندگیکردنش، باید برای همهٔ چیزهای دیروز بمیریم. دائماً با هر تجربهٔ جدید خود بمیر؛ در حالت آگاهی، ناگزیری با توجه به آنچه هست باشی.
نجمه
هیچوقت نمیتوان باد را دعوت کرد، ولی باید پنجره را باز گذاشت.
نجمه
بحث دربارهٔ اینکه کدام برگِ واحد، کدام طرح شاخه یا کدام گلِ جذاب را دوست دارید بیهوده است؛ وقتی ریشه را درک کنید، تمام شکفتن را درک خواهید کرد.
نجمه
بالاترین معیارهای کردار این است که با دیگران همانطور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند
ادریس
موفقیت خوششانسی نیست؛ من به شانس محض معتقد نیستم. آدم باید خودش شانسش را خلق کند. باید به فرصتهای اطرافش آگاه باشد و از آنها استفاده کند.
موفقیت یعنی تقارن آمادگی و فرصت؛ شاید فرصتها سر راهت قرار بگیرند یا نگیرند. شاید شانس سر راهت قرار بگیرد یا نگیرد. ولی اگر پیدایشان شد (که اسمش را خوششانسی میگذاری) بهتر است آمادگیاش را داشته باشی!
Nima Mohsenpour
شرطیشدن اجازه نمیدهد واقعیت را ببینیم؛ بهخاطر تلقینِ کجرو و مخدوشمان است که آن را در آنبودگیاش نمیبینیم.
Babeshty rolenia
«معلم حقیقت رو ارائه نمیده؛ معلم راهنماست، به حقیقتی اشاره داره که هر شاگرد خودش باید اون رو پیدا کنه. معلم خوب فقط شتابدهنده است.»
korush
خالیبودن نقطهٔ شروع است؛ برای چشیدن از فنجان آبِ من باید اول فنجان خودت را خالی کنی. دوست من، همهٔ افکار ثابت و پیشاندیشیدهات را کنار بگذار و خنثی باش. میدانی چرا این فنجان اینقدر به درد میخورد؟ چون خالی است.
در فرایند زندگی جریان داشته باش؛ هیچوقت نمیتوانی دو بار در یک آب قدم بگذاری دوست من. زندگی هم مثل آب روان مدام در حرکت است. هیچچیز ثابت نیست. در آینده به هر مشکلی برخوردی، یادت باشد که این مشکلات ساکن نمیمانند، بلکه با روح زندهٔ تو حرکت میکنند. در غیر این صورت دچار تصنع میشوی یا سعی میکنی چیزی را تثبیت کنی که همیشه جاری است. برای اجتناب از این مسئله، باید تغییر کنی و منعطف باشی. یادت باشد که سودمندی فنجان به خالیبودنش است.
فرنوش
بهگفتهٔ لی: «ما به آنچه تقلید میکنیم بیشتر اعتقاد داریم تا به آنچه خودمان میآفرینیم» و نتیجهاش این است که تشویق میشویم (و انتخاب میکنیم) پاسخ اضطرابآورترین سؤالهایمان را از هرکسی جز خودمان بخواهیم.
فرنوش
روزی مردی دانا به ملاقات یکی از استادان ذن رفت تا از او دربارهٔ ذن سؤال کند. وقتی استاد حرف میزد، مرد دانا پیدرپی حرف او را قطع میکرد که نظر خودش را دربارهٔ این و آن بیان کند. بالاخره استاد ساکت شد و شروع کرد به ریختن چای برای مرد دانا. استاد فنجان را پر کرد و همینطور چای ریخت تا فنجان سرریز شد. مرد دانا گفت: «بس است. فنجان پر شده و نمیشود بیشتر در آن چای ریخت.» استاد ذن جواب داد: «تو هم مثل این فنجان پر از نظرهای خودت هستی. اگر اول فنجانت را خالی نکنی، چطور میتوانی چای من را بچشی؟»
فرنوش
حجم
۱۶۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۶۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان