بریدههایی از کتاب آیشمن در اورشلیم
۳٫۷
(۲۰۹)
نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از به دار آویختن نابود کند... با فرسنگها فاصله... بهترین نظام برای نگهداشتن کل یک ملت در یوغِ بردگی است. در بند تسلیم. هیچچیز از صفوف منظم انسانهایی که مانند آدمک بهسوی مرگ خود میروند، هولناکتر نیست» (روزهای مرگ ما، ۱۹۴۷)
Hossein Ghadjari
مشکل بسیاری از اسرائیلیها برای پذیرش کتاب آرنت، دوشادوش مشکلی دیگر بود؛ مشکلی که خودِ آرنت از همان ابتدا پیشبینی کرده بود: مشکلِ مواجههٔ اخلاقی و سیاسی با فلاکتِ فلسطینیهایی که از همهچیز محروم شدهاند. فلسطینیها هیچ مسئولیتی دربرابر فروپاشی تمدن در اروپا نداشتند، اما در نهایت آنها بودند که تقاصش را پس دادند.
Soheyla
«شر» لزوماً فقط از هیولاهای شیطانی سر نمیزند، بلکه افراد ابله و کودن هم میتوانند مرتکب شر شوند و آثاری فاجعهبار بیافرینند.
❤ محمد حسین ❤
همیشه یک نفر زنده میماند تا داستان را بازگو کند. بنابراین، هیچچیز نمیتواند «عملاً بیفایده» باشد، حداقل نه در درازمدت.
rayehe
«اینجا، مردم روز و شب بهسوی مراسم تدفین خود رهسپار میشوند».
نیتا
در دوران جنگ، دروغی که بیشترین تأثیر را بر کل مردم آلمان گذاشت، شعار «نبرد سرنوشت برای ملت آلمان» بود که هیتلر یا گوبلز ساخته بودند و خودفریبی را از سه جهت ساده میکرد: اول اینکه، القا میکرد جنگ، جنگ نیست؛ دوم اینکه، این جنگ به دست سرنوشت آغاز شده نه به دست آلمان؛ و سوم اینکه، برای آلمانیها پای مرگ و زندگی در میان است، یا باید دشمنان خود را نابود کنند یا خود نابود شوند.
Mohammad Jamshidpour
«شرط پیروزی اس.اس. این است که قربانی شکنجهشده، در حق خود روا بداند که بدون اعتراض بهسوی طناب دار برده شود، خویشتنِ خود را چنان انکار و رها کند که تا نقطهٔ دستکشیدن از تأیید هویت خود پیش برود. و این کار بیجهت نیست. بیهوده و از سر سادیسم محض نیست که سربازان اساس، شکستِ قربانی را میخواهند. آنها میدانند نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از به دار آویختن نابود کند... با فرسنگها فاصله... بهترین نظام برای نگهداشتن کل یک ملت در یوغِ بردگی است. در بند تسلیم. هیچچیز از صفوف منظم انسانهایی که مانند آدمک بهسوی مرگ خود میروند، هولناکتر نیست»
صبا بانو:)
درس نهفته در چنین داستانهایی ساده است و در حد درک همگان. آن درس، از نظر سیاسی، از این قرار است که تحت شرایط رعبانگیز، اغلب آدمها به شرایط تن میدهند، اما برخی حاضر به این کار نمیشوند، درست همانطور که درس آموختنی از کشورهایی که راهحل نهایی به آنها پیشنهاد شد از این قرار است که در اغلب جاها «این اتفاق میتوانست بیفتد»، اما همهجا اتفاق نیفتاد. از نظر انسانی، چیزی بیش از این لازم نیست، و منطقاً چیز بیشتری هم نمیتوان خواست، تا این سیاره، مکانی درخورِ سکونتِ انسان باقی بماند.
Mahla V.KiyAN
هرچه بیشتر به حرفهایش گوش میدادی، روشنتر میشد که ناتوانیِ او در صحبتکردن، ارتباط نزدیکی با ناتوانی او در فکرکردن و بهطور مشخص، فکرکردن از دیدگاه افراد دیگر دارد. برقراری هیچ ارتباطی با او ممکن نبود، نه ازآنرو که دروغ میگفت، بلکه ازآنرو که پشت محکمترین حفاظهای ممکن، خود را از کلمات و حضور دیگران، و لذا از واقعیت، محصور کرده بود.
arash
نهایتاً کشیشی که بعد از اتمام رسیدگی به فرجامخواهی آیشمن در دیوان عالی، منظم به دیدار او میرفت، خیال همه را راحت کرد و گفت که آیشمن «مردی با اندیشههای بسیار مثبت» است. در پسِ طنازی این متخصصان روح و روان، این واقعیتِ کتمانناپذیر نهفته بود که وضع او، بهروشنی مصداق جنون اخلاقی نیست، چه رسد به جنون حقوقی.
صبا بانو:)
آرنت، به پشتوانهٔ نظریاتی که قبلاً در عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر مطرح کرده بود، در این کتاب از «شر» نوظهوری سخن میگوید که نه از خبثطینت فرد، بلکه از هزارتوی بوروکراسی مدرن سرچشمه میگیرد، جنایات هولناک و فراگیری که خلاف جرائم عادی، تحت حمایت قانون انجام میشوند، قدرت افسارگسیختهای که اطاعت از آن ضامن بقای شهروندان و زمینهساز پیشرفت شغلی و اجتماعی آنهاست، اما وجودشان را از اندیشه و وجدان تهی میکند.
صبا بانو:)
فرستادگان و کارگزارانی که از فلسطین میآمدند برای آیشمن اهمیت بیشتری داشتند، آنها به ابتکار عمل خودشان به گشتاپو و اس.اس. نزدیک میشدند، بدون آنکه از صهیونیستهای آلمانی یا آژانس یهود در امور فلسطین دستور بگیرند. هدف از آمدن آنها، جلب کمک برای مهاجرت غیرقانونی یهودیان به فلسطین بود که در آن زمان تحت حاکمیت بریتانیا قرار داشت، و گشتاپو و اس.اس. هم کمکشان میکردند.
arash
مشکل آیشمن دقیقاً همین بود که افراد زیادی شبیه او بودند که نه منحرف بودند و نه سادیست؛ آنها به شکلی اسفبار و هولناک معمولی بوده و هستند.
نیتا
«شر» لزوماً فقط از هیولاهای شیطانی سر نمیزند، بلکه افراد ابله و کودن هم میتوانند مرتکب شر شوند و آثاری فاجعهبار بیافرینند.
Sepideh
اگر نازیها برندهٔ جنگ بودند، آیا حتی یک نفر از آنها دچار عذاب وجدان میشد؟
نیتا
«احساس کردم باید یک زندگی فردی بیرهبر و دشوار را شروع کنم، دیگر از هیچکس فرمان نخواهم گرفت، دیگر دستور و حکمی خطاب به من صادر نمیشود، هیچ آییننامهٔ بهدردبخوری برای همفکری در کار نیست؛ خلاصه آنکه، یک زندگی کاملاً ناشناخته تا آن زمان، پیش رویم قرار داشت».
Hooryar
اگر نتوانستی جانت را نجات بدهی، شاید هنوز ارزشش را داشته باشد که شرافتت را نجات بدهی
آرمان
یکی از ظرافتهای حکومتهای توتالیتر قرن ما این است که اجازه نمیدهند دشمنانشان به مرگِ بزرگ و دراماتیک یک شهید بمیرند و پای عقایدشان جان بدهند. بسیاری از ما شاید حاضر بودیم چنین مرگی را بپذیریم. دولت توتالیتر کاری میکند که دشمنانش در سکوت و گمنامی ناپدید شوند.
Travis
اخیراً در فیلم دکتر استرنجلاو روشن شد؛ این عاشقِ عجیب بمب اتم - که بله، در قالب یک نازی شخصیتپردازی شده - پیشنهاد میدهد پیش از وقوع فاجعهٔ پیشِ رو، چند صدهزار نفر را برای پناهگرفتن و زندهماندن در پناهگاههای زیرزمین انتخاب کنند. و این بازماندگان خوشبخت قرار است چه کسانی باشند؟ کسانی که بالاترین بهرهٔ هوشی را دارند!
Ilgar
تا آنجا که آیشمن میتوانست ببیند، هیچکس اعتراضی نداشت، هیچکس از همکاری امتناع نمیکرد. «اینجا، مردم روز و شب بهسوی مراسم تدفین خود رهسپار میشوند». این جملهای است که یک ناظر یهودی در سال ۱۹۴۳ در برلین گفته است.
Travis
حجم
۴۸۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۴۸۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
قیمت:
۴۷,۶۰۰
۲۳,۸۰۰۵۰%
تومان