بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد اول | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد اول

بریده‌هایی از کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد اول

۴٫۶
(۳۴۵)
چشم‌هایم از تعجب گشاد شد. «این رو از کجا فهمیدین؟» «من جاسوسم. شغلم ایجاب می‌کنه این چیزا رو بدونم. نوشیدنی دارین؟» «اوم، البته.»
کاربر ۶۱۱۹۵۱۷
صدایی ناامید گفت: «التماس برای نجات زندگیت؟ این یعنی بابت عملکردت نمره‌ی D می‌گیری.»
ario
نمی‌دانستم به چه کسی می‌توانم اعتماد کنم.
الچاپو:)
از آن‌ها می‌خواستم به جای اینکه سؤال‌پیچم کنند و فرم جلویم بگذارند، به حرف‌هایم گوش بدهند.
الچاپو:)
امتحانات اس‌تی‌آی‌کیو هم نمره‌ی عالی گرفته‌ای، در زمینه‌ی الکترونیک استعداد داری و از دخترخانمی به اسم الیزابت پاستِرناک خوشت میاد؛ هر چند متأسفانه ایشون حتی از وجودت خبر نداره.» حدس می‌زدم الیزا
کاربر ۵۸۴۶۸۴۴
خوبیِ پیامک این است که وقتی دروغ می‌گویی، کسی متوجه نمی‌شود
مسافر کتاب ها
کتاب اصول پایه‌ی رمزنویسی نوشته‌ی فورسیت را باز کردم و آن‌قدر خواندم تا چشمانم تار شد. بعد نگاهی به ساعتم انداختم و دیدم تازه ۴:۳۰ بعدازظهر است. وقتی در حبس باشی، زمان واقعاً دیر می‌گذرد. به زور یک فصل دیگر را خواندم و هفده یا هجده بار چرتم گرفت. بعد دوباره به ساعتم نگاه کردم. هنوز ۴:۳۰ بعدازظهر بود. یا در حبس زمان دیر می‌گذشت، یا ساعتم خراب شده بود.
AliMoghaddar
قهرمان‌های فیلم‌ها دقیقاً وسط پیشانی دشمن را هدف قرار می‌دهند، حتی وقتی دشمن در آن سر زمین فوتبال و در جمع گروگان‌های بی‌گناه ایستاده و قهرمان فیلم یک‌دستی از هلیکوپتر فراری آویزان است.
AliMoghaddar
«سؤال‌های خودتون رو وارد آزمون‌های استاندارد می‌کنید؟ وزارت آموزش و پرورش در جریانه؟» «شک دارم. آموزش و پرورش در جریان خیلی چیزا نیست.»
کاربر ۵۶۷۱۸۲۹
وزارت آموزش و پرورش در جریانه؟» «شک دارم. آموزش و پرورش در جریان خیلی چیزا نیست.»
مسافر کتاب ها
اریکا نخودی خندید. نمی‌توانست خنده‌اش را کنترل کند. انگار احساساتی که سال‌ها پیش سرکوب کرده بود حالا لبریز شده بود.
کاربر ۵۲۵۲۹۰۱
«امشب بیا کتابخوانه دیدنم. نصفه‌شب. زندگیت بهش بستگی داره.» امضا نشده بود، ولی تقریباً مطمئن بودم از طرف چیپ است. از یک طرف شبیه دست‌خط بوزینه بود و علاوه بر آن «کتابخانه» را غلط نوشته بود.
ژنرالیسم
ممکن نبود اوضاع از این خراب‌تر شود. پس حتماً بهتر می‌شد.
ژنرالیسم
پشت ساختمان‌ها جنگل تُنُک و بکری قرار داشت که کاملاً دست‌نخورده باقی مانده بود؛ درست از همان زمانی که نیاکانمان تشخیص دادند باتلاق گندیده و آلوده به مالاریای رود پوتومک جای مناسبی برای ساخت پایتخت کشورمان است.
ژنرالیسم
سلاح داری؟» وقتی آن روزها را به یاد می‌آورم می‌فهمم این سؤال را پرسید تا حواسم را پرت کند. به هدفش رسید. «اوم... یه تیروکمون سنگی دارم.» «تیروکمون سنگی به درد سنجاب می‌خوره. ما توی سیا سنجاب نداریم. منظورم سلاح واقعیه؛ تفنگ، چاقو، یا نانچیکو...» «نه.» الکساندر سرش را کمی تکان داد، انگار دلسرد شده بود. «خب، مهم نیست. از اسلحه‌خونه قرض می‌گیری. تا اون موقع فکر کنم این به دردت بخوره.»
Black
حقیقت اینه: هیچ‌کس خوب نیست. آره، یکی دو نفری خوبن، ولی سازمان‌ها نه، دولت‌ها نه.
nazanin
«سؤال‌های خودتون رو وارد آزمون‌های استاندارد می‌کنید؟ وزارت آموزش و پرورش در جریانه؟» «شک دارم. آموزش و پرورش در جریان خیلی چیزا نیست.»
☆...○●arty🎓☆
وقتی آن روزها را به یاد می‌آورم می‌فهمم این سؤال را پرسید تا حواسم را پرت کند. به هدفش رسید.
☆...○●arty🎓☆
«اگه می‌خوای از همه چی خبردار شی، باید یه کاری کنی بقیه فکر کنن کاملاً تعطیلی. نمی‌دونی مردم وقتی فکر می‌کنن با یه احمق خرفت طرف‌ان، چه چیزایی رو لو می‌دن. تازه، این‌جوری می‌تونی دشمنات رو هم از سر خودت وا کنی. من در طول این سال‌ها به اندازه‌ی کافی واسه خودم دشمن درست کرده‌م. وقتی فکر می‌کنن چیزی تو چنته نداری، دست‌کم می‌گیرنت.»
☆...○●arty🎓☆
در مدرسه‌های عادی در یک کار واقعاً ماهر بودم: دوری کردن از قلدرها -راه‌حلش این بود که در جمع پنهان شوی و اجازه دهی یکی تابلوتر از تو قربانی شود. ولی حالا... هنوز حتی اولین غذایم را در مدرسه‌ی جاسوسی نخورده بودم، آن‌وقت یک نفر پیله کرده بود به من.
☆...○●arty🎓☆

حجم

۲۵۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۵۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۴۶,۵۰۰
۵۰%
تومان