بریده‌های کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد اول
کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد اول اثر استوارت گیبز

کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد اول

۴٫۶
(۳۱۶)
خوبیِ پیامک این است که وقتی دروغ می‌گویی، کسی متوجه نمی‌شود
m_army_7
آموزش و پرورش در جریان خیلی چیزا نیست.
نیلوفر🍀
باهوش، ورزشکار و حیرت‌انگیز بودند. دانش‌آموزهایی داشتیم که می‌توانستند همزمان ده نینجا را شکست دهند.
المپیان؟:)
لبخند زدم. الکساندر هِیل، یکی از بهترین جاسوس‌های آمریکا، نه فقط پیشنهاد انجام عملیات محرمانه را به من داده بود، بلکه از مهارت‌های تحقیقاتی من هم راضی بود. رابطه‌ی عجیبش با اریکا -اینکه هیچ‌کدام نمی‌خواستند دیگری از کارش سر دربیاورد- کمی نگرانم می‌کرد، ولی می‌توانستم انگیزه‌های هر دو را درک کنم. الکساندر سعی می‌کرد از دخترش در برابر خطر محافظت کند و اریکا می‌خواست ثابت کند که بدون کمک پدرش هم می‌تواند جاسوس شود. دوست نداشتم چیزی را از هیچ‌کدامشان مخفی نگه دارم، ولی این فرصت خوبی بود تا هم با استاد جاسوسی و هم دخترش کار کنم. تقریباً برای جبران جنبه‌ی منفی ماجرا کافی بود: اینکه یک نفر ممکن بود به زودی سعی کند مرا بکشد.
المپیان؟:)
زمزمه‌های هیجان‌زده‌ای اتاق را پر کرد، انگار ستاره‌ی سینما وارد شده باشد
𝐑𝐎𝐒𝐄
پس از نیم ساعت دیدم خداخدا می‌کنم به ما حمله کنند. دست‌کم آن‌وقت یک اتفاقی می‌افتاد. اوج هیجانمان وقتی بود که یکی از مأمورها سنجابی را دید.
🌈maryaysa🌈
ینجا که مدرسه‌ی معمولی نیست. ما قراره جاسوس بشیم، نه پیشاهنگ. اینجا می‌تونی به خاطر تقلب کردن نمره‌ی کامل بگیری، به شرطی که زرنگ باشی.» به پشتی صندلی‌ام تکیه دادم و سعی کردم از این حرفش سر دربیاورم. «یعنی باید سعی می‌کردم سیستم رو هک کنم؟» «معلومه که نه. از فایروال اول هم نمی‌تونستی رد بشی. شورای امنیتی گیرت می‌نداخت، چیپ می‌گفت بی‌گناهه، و تو رو قربانی می‌کردن تا درس عبرتی بشه برای بقیه‌ی دانش‌آموزها که کاری به کار پردازشگر مرکزی نداشته باشن.» «ولی تو گفتی تقلب‌کردن اشکالی نداره...» «به شرطی که زرنگ باشی. هک‌کردن احمقانه‌ست.» «ولی چیپ مجبورم می‌کرد.» «این‌جوری خودش مرتکب جرم نمی‌شد. کارهای احمقانه زمانی که بتونی یکی دیگه رو مجبور کنی واست انجامش بده، احمقانه نیست.»
المپیان؟:)
با این حال همچنان مصمم بودم ثابت کنم به آنجا تعلق دارم. درست است که کلاس‌هایم خسته‌کننده بود، ولی خودم را غرق تحصیل کرده بودم؛ کتاب‌های درسی‌ام را از اول تا آخر می‌خواندم
المپیان؟:)
ساعت‌هایمان را با هم هماهنگ کردیم و بعد جلوی یک درخت بلوط بزرگ که سر پیچ جاده‌ی منتهی به آسیاب قدیمی قرار داشت،‌ از هم جدا شدیم. وارن همان‌جا ماند. در جایش مچاله شد و یک لایه خزه روی خودش کشید تا شبیه کنده‌ی درخت به نظر بیاید.
المپیان؟:)
رک بگم، اگه نمره‌ی اس‌تی‌آی‌کیوت خوب نبود و استعداد خارق‌العاده‌ای در رمزنویسی نداشتی، همین الان می‌فرستادمت خونه پیش مامان و بابات
المپیان؟:)

حجم

۲۵۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۵۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۲۳صفحه بعد