بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
هیچ قلّهیی آخرین قُلّه نیست. رسیدن، غمانگیز است. «راه، بهتر از منزلگاه است.» برویم بیآنکه به رسیدن بیندیشیم؛
محمدرضا میرباقری
عاشق، تکدّی نمیکند.
عاشق، حقارتِ روح را تَقَبّل نمیکند.
عاشق، تَن به اعتیاد نمیدهد.
عاشق، سرشار است از سلامتِ روح، و ایمان.
عاشق، زمزمه میکند، فریاد نمیکشد.
محمدرضا میرباقری
فقط تَنپرورانِ بهانهجو هستند که از نبودِ کار مینالند.
shariaty
کلمهٔ «پدربزرگ» را دوستدارم، و این را که بچّهها، فریادزنان، مرا «پدربزرگ» بنامند و از من اسباببازیهای گوناگون بخواهند؛ امّا «مادربزرگ» برای تو بسیار زود است. من هنوز از اینکه برخی مردانِ بدنگاه، تو را آنگونه نگاه میکنند در عذابِ الیمم.
سلمی
نمیشود، میدانم
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد...
یا علی(علیه السلام)
با خاطره زیستن، بُریدن از حال است نه غنیکردنِ حال
ملی خانم
عشق، نمیدانم چیست. بیتجربهام. تازهکارم. نمیدانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیز دیگر. فقط، سخت میخواهمش.
__ سختْخواستن، میتواند عشق باشد.
__ گفتهاند: «به شرط آنکه سخت بماند، و نَرم».
اوژنی
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
• Fateme •
سِن، مشکلِ عشق نیست. زمان نمیتواند بلورِ اصل را کِدِر کند__ مگر آنکه تو پیوسته برقانداختنِ آن را از یاد بُردهباشی.
flora
گریستنْ در خلوت.
این است آنچه که تو را از پَر هم سبکتر میکند.
گریه، حجامتِ روح است.
العبد
عشق، طالبِ حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب.
محمدرضا میرباقری
چرا باید تَن به خفتن سپرد؟ چرا باید که چشمها، راه حضورِ ستارگان، را بست؟
محمدرضا میرباقری
نگذاریم شُعله بمیرد. فریبِ حرارت را نخوریم. اصل، رقصِ شعلههاست نه گُلهای سرخی زیر قبای خاکستر
محمدرضا میرباقری
هیچوقت همهچیز درست نمیشود؛ چون تَوَقّعاتِ ما بیشتر میشود، و تغییر میکند. هیچ قلّهیی آخرین قُلّه نیست. رسیدن، غمانگیز است. «راه، بهتر از منزلگاه است.» برویم بیآنکه به رسیدن بیندیشیم؛ امّا، واقعاً، برویم.
mahtab saneei
عشق، محصولِ ترس از تنهاماندن نیست.
علمدار
عشق، بهایی دارد که باید پرداخت. هرجا بشود رایگان خورد و به رایگانخوری تفاخر کرد، در میدان عاشقی، این کار ممکن نیست.
arghavan
شنبهها، اصولاً، خوب نیست که از هم دلگیر شویم. دلگیری شنبه، سایهاش را روی تمامِ هفته میاندازد.
__ یکشنبهها هم البتّه باید سعیکنیم که هیچ اوقاتتلخی پیشنیاید.
__ دوشنبهها و سهشنبهها هم.
__ تمامِ روزهای هفته، ماه، سال...
sara deris
__ این ناصرخسروِ تو چکاره است؟
__ شاعر است آقا!
__ کجاییست؟
__ از اهالی قُبادیانِ بلخ است آقا!
__ از آذریها کدامشان را میخواهی؟
__ عسل را.
__ عجب ناکسی هستی تو! منظورم از شاعرانِ بزرگِ آذربایجان است.
__ باز هم، آقا! فرقی نمیکند. شاعر که نباید قطعاً شعری گفتهباشد. شعرآفریدن، بسیار کم از آن است که شعر را زندگیکنیم. یک پردهٔ نقّاشیِ بسیار زیبا، سوای آن است که زندگی را به یک پردهٔ نقّاشیِ زیبا تبدیلکنیم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
«مرگ، مسألهیی نیست
اگر بهدرستی زندگی کردهباشی.»
•سیب•
بچّهها وقتی بزرگ شوند، ما را بهخاطر یک نگاهِ عاشقانه هم سرزنشها خواهندکرد.
farzanepoursoleiman
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان