بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۳)
تو از من میخواهی که شادمانه و پُر زندگیکنم. نه؟ برای شادمانه و پُر زیستن، در عصرِ بیاعتقادیِ روح، در مِه زیستن ضرورت است.
flora
هیچوقت همهچیز درست نمیشود؛ چون تَوَقّعاتِ ما بیشتر میشود، و تغییر میکند. هیچ قلّهیی آخرین قُلّه نیست. رسیدن، غمانگیز است. «راه، بهتر از منزلگاه است.» برویم بیآنکه به رسیدن بیندیشیم؛ امّا، واقعاً، برویم.
Ali
میدانی؟ صبح زود، عطرِ غریبی دارد؛ عطری که در انتهای صبحِ زود، تمام میشود و هرگز به مشامِ آنها که تا کمرکشِ ظُهر میخوابند نمیرسد.
سلمی
عاشق، تَرکِ لبخند نمیکند، عسل!
لبخند، تذهیبِ زندگیست.
سلمی
فاصله، معیاریست برای انتخابِ ارتفاعِ صدا.
shariaty
__ قَدّش را چطور از خودش جُدا میکنی؟
__ قصد جُداکردن ندارم آقا! هلو را با هسته میخرند. اگر بخواهند هسته را جداکنند و بخرند، خیلی زشت میشود؛ امّا کسی هم هلو را بهخاطر هستهاش نمیخرد.
flora
من تسلیمِ این گِردبادِ کوبندهٔ ضدّ زندگی که اسمش را «زندگی روزمرِّه» گذاشتهاند نمیشوم.
محمدرضا میرباقری
یک روز، همسرِ پیرِ یک باستانشناس به من گفت: شوهرم را درست به این دلیل که یک باستانشناس است و دائماً با اشیای قدیمی سرگرم است دوست میدارم؛ چراکه قدرِ مرا، هر قدر کهنهتر میشوم، بیشتر میداند. حال، مدّتهاست که به من بهعنوان یک ظرفِ بلورِ بسیار نازک نگاه میکند، و از من همانطور مراقبت میکند که از آن تُنگِ قدیمی بالای رَف. او همیشه میترسد که یک نگاهِ بَد هم آن تُنگِ گرانبها را بشکند، همانطور که یک صدای مختصرْ بلند، قلبِ مرا.
flora
تا بچّهها بزرگ نشدهاند از اینطور شوخیهای مُعطّر به عطرِ نرگسِ کازرون ممکن است. بچّهها وقتی بزرگ شوند، ما را بهخاطر یک نگاهِ عاشقانه هم سرزنشها خواهندکرد.
flora
زمانیکه کودکی میخندد، باور دارد که تمامِ دنیا در حالِ خندیدن است، و زمانیکه یک انسانِ ناتوان را خستگی از پای درمیآورد، گمان میبَرَد که خستگی، سراسرِ جهان را از پای درآوردهاست.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
راز، فقط ایجاد دلهره میکند. همین.
رهگذر
سِن، مشکلِ عشق نیست. زمان نمیتواند بلورِ اصل را کِدِر کند__ مگر آنکه تو پیوسته برقانداختنِ آن را از یاد بُردهباشی.
fifi
عشق، یعنی پویشِ نابِ دائمی. به سراغِ خستگانِ روح نمیآید. خستهدل نباش، محبوبِ خوبِ آذری من!
flora
هیچچیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند.
•سیب•
عادت، بازداشتِ کارْکردِ اندیشه است.
محمدرضا میرباقری
تو در کوچهها انسان خواهیشد نه در لابهلای کتابها.
تو در کوهها، در جادهها، و در کنارِ ستمدیدگانِ واقعی، رسم زندگی را یاد خواهیگرفت نه با غوطهخوردن در آثاری که در اتاقهای دربسته نوشتهشده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانستهاند وَ قایقی در تَنِ توفان را...
shariaty
__ اعتقاد، خطرناک است آقا!
__ و عشق، از آن هم خطرناکتر است
farzane
عاشق، زمزمه میکند، فریاد نمیکشد.
نورا
عشق به اعتبارِ مقدارِ دوامش عشق است نه شدّتِ ظهورش...
فاطمه دستان
عاشق، زمزمه میکند، فریاد نمیکشد.
flora
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان