بریده‌هایی از کتاب هر برند یک قصه است

باید یک گزینهٔ روشن و مشخص در سایت‌تان وجود داشته باشد: دکمهٔ فراخوان به اقدام مستقیم.

فراخوان به اقدام مستقیم شامل مواردی مثل «همین حالا بخرید»، «وقت ملاقات بگیرید» یا «امروز تماس بگیرید» می‌شود. فراخوان به اقدام مستقیم چیزی است که در نهایت به فروش منجر می‌شود یا حداقل برداشتن اولین قدم در مسیری است که به فروش ختم می‌شود.

فراخوان به اقدام انتقالی ریسک کمتری دارد و معمولاً چیزی مجانی به مشتری پیشنهاد می‌کند. این نوع از فراخوان‌ها را می‌توان برای هدایت مشتریان بالقوه به سمت خرید محصول به کار برد. دعوت از افراد برای تماشای وبینار یا دانلود یک فایل پی‌دی‌اف نمونه‌های خوبی از فراخوان به اقدام انتقالی‌اند.

وقتی برنامه‌های دستورالعمل یا توافق‌نامه (یا هر دو) را تدوین کردید، عنوانی برایشان انتخاب کنید که ارزش درک‌شدهٔ محصول یا خدمات‌تان را افزایش دهد. مثلاً می‌توانید دستورالعمل‌تان را «برنامهٔ نصب آسان» یا «بهترین برنامهٔ خواب شبانه در سراسر جهان» بنامید. توافق‌نامه‌تان را هم می‌توانید «توافق‌نامهٔ رضایت‌مندی مشتری» یا حتی «تضمین کیفیت ما» نام‌گذاری کنید. با انتخاب نام برای برنامه‌تان آن را در ذهن مشتری حک می‌کنید و ارزش درک‌شدهٔ محصول‌تان را افزایش می‌دهید.

تحقیقات نشان می‌دهد وقتی مشتری را با اطلاعات زیاد بمباران می‌کنید، احتمال خرید کم می‌شود.

کلید موفقیت هر برنامه‌ای این است که مانعِ سردرگمی مشتری بشود.

تقریباً در همهٔ فیلم‌ها راهنما به قهرمان قصه برنامه‌ای می‌دهد.

پیام‌تان را شفاف بگویید تا مشتری‌ها آن را بشنوند - یک برندنامهٔ استوری‌برند بسازید یا برندنامهٔ قبلی‌تان را در سایت باز کنید. - تنهایی یا به همراه تیم‌تان به روش توفان فکری، جمله‌های همدلانه‌ای بنویسید که به مشتری نشان دهند به مشکل درونی‌اش اهمیت می‌دهید. - با استفاده از توصیه‌نامه‌ها، آمارهای بالقوه‌ای که نشان‌دهندهٔ صلاحیت‌تان است، جایزه‌هایی که برده‌اید یا لوگوی کسب‌وکارهایی که بهشان کمک کرده‌اید، دربارهٔ راه‌های مختلفی که می‌توانند صلاحیت و اقتدارتان را به مشتری اثبات کنند، توفان فکری راه بیندازید.

اگر به شرکت‌ها و کسب‌وکارهای دیگر محصول یا خدمات می‌دهید، از لوگوی شرکت‌های معروف طرف همکاری‌تان در بازاریابی برندتان استفاده کنید.

به چه تعداد مشتریِ راضی کمک کرده‌اید؟ چقدر در هزینه‌هایشان صرفه‌جویی کرده‌اید؟ از وقتی با شما کار می‌کنند کسب‌وکارشان چند درصد رشد کرده است؟ جملهٔ ساده‌ای مثل پلتفرم بازاریابی ایمیلیِ شرکت اینفیوژن‌سافت که می‌گوید «۱۲۵۰۰۰ کاربر به نرم‌افزار اتوماسیون ما اعتماد دارند»(۶) همان چیزی است که مشتری‌های بالقوه‌تان می‌خواهند. به‌علاوه، این آمارها نیمهٔ سمت چپ مغز مشتری را که عاشق عدد و رقم و آمار است، قلقلک می‌دهند.

بسیاری از متخصصان بازاریابی می‌گویند اصلاً نباید به دنبال نمایش اقتدارمان باشیم.

برندهایی که نظرشان را برتر از مردم بدانند، از چشم مردم می‌افتند.

وقتی با مشتری و مشکلش همدلی می‌کنیم، اعتماد ایجاد می‌کنیم.

روزی که فقط دنبال موفقیت کسب‌وکارمان نباشیم و تمام هم‌وغم‌مان موفقیت مشتری‌هایمان باشد، روزی است که کسب‌وکارمان دوباره رشد خواهد کرد.

برندی که خود را در جایگاه قهرمان ببیند سرنوشتی جز شکست ندارد.

قصه‌گوها از شخصیت راهنما برای ترغیب قهرمان و کمک به پیروز شدنش استفاده می‌کنند.

اگر واقعاً می‌خواهیم کسب‌وکارمان را توسعه بدهیم، باید محصولات‌مان را گره‌گشای مشکلات بیرونی، درونی و فلسفی مردم معرفی کنیم و دکمهٔ «همین حالا بخرید» را مثل اقدامی نشان بدهیم که مشتری برای رسیدن به پایان خوش قصه‌اش باید فشارش دهد.

برندهایی که مشتری‌ها را در دل روایتی بزرگ‌تر قرار می‌دهند، با ارائهٔ درک معنای عمیق‌تر آن‌ها، ارزش محصولات‌شان را بالا می‌برند.

آدم‌ها دوست دارند درگیر قصه‌ای بزرگ‌تر از خودشان بشوند.

دربارهٔ مشکلات فلسفی خیلی راحت می‌توانیم کلماتی مثل باید و نباید را به کار ببریم. «به آدم بدها نباید اجازهٔ برنده شدن داد» یا «باید با مردم منصفانه رفتار کرد.»