بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انور خوجه | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انور خوجه

بریده‌هایی از کتاب انور خوجه

نویسنده:بلندی فوزیو
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۹از ۱۲ رأی
۳٫۹
(۱۲)
انور خوجه در ۱۹۳۵، در حدود یازده ماه پس از ورودش به پایتخت فرانسه، با قطار عازم بروکسل ] پایتخت بلژیک [شد. تقریبآ یک سال در مقام دبیر کنسول سفارت آلبانی در بلژیک برای گئورگس مارودی] سفیر حکومت پادشاهی آلبانی در بلژیک[کار کرد.
کتابخوان
ویلی مونزنبرگ رئیس «دفتر پاریس» کمینترن بود. این دفتر وظیفه سروسامان دادن به فعالیت‌های کمونیستی در اروپای غربی را داشت و به خاطر جذب روشنفکران اروپایی و چهره‌های شاخص فرهنگی، هنری و ادبی این قاره به جنبش کمونیستی مشهور بود. ماشین تبلیغاتی مونزنبرگ در این موارد با موفقیت عمل کرده بود: راه‌اندازی سازمان «ضد دادگاه» در پی آتش‌سوزی رایشتاگ؛ کارزار حمایت از نیکولا ساکو و بارتولومئو وانزتی ] دو آنارشیستی که در ۱۹۲۰ در ماساچوست آمریکا به اشتباه به قتل متهم و هفت سال بعد اعدام شدند[و برقراری شبکه‌های اطلاعاتی طرفدار شوروی در بریتانیای کبیر (از قبیل رخنه در محفل بلومزبری).
کتابخوان
کمینترن بود. این دفتر وظیفه سروسامان دادن به فعالیت‌های کمونیستی در اروپای غربی را داشت و به خاطر جذب روشنفکران اروپایی و چهره‌های شاخص فرهنگی، هنری و ادبی این قاره به جنبش کمونیستی مشهور بود. ماشین تبلیغاتی مونزنبرگ در این موارد با موفقیت عمل کرده بود: راه‌اندازی سازمان «ضد دادگاه» در پی آتش‌سوزی رایشتاگ؛ کارزار حمایت از نیکولا ساکو و بارتولومئو وانزتی ] دو آنارشیستی که در ۱۹۲۰ در ماساچوست آمریکا به اشتباه به قتل متهم و هفت سال بعد اعدام شدند[و برقراری شبکه‌های اطلاعاتی طرفدار شوروی در بریتانیای کبیر (از قبیل رخنه در محفل بلومزبری).
کتابخوان
شگفتا که همان مهاجران سیاسی که خوجه در کافه استوپانی ملاقاتشان کرده بود، همان‌ها که از دولت اهریمنی پادشاه زوگ و از زندگی‌هایشان در غربت گلایه کرده بودند، ده سال بعد مجبور به ترک دوباره آلبانی شدند، اما این بار برای فرار از دست اذیت و آزارهای حکومتی که رهبرش همان جوانی بود که آن‌ها ده سال قبل در کافه استوپانی با وی دوست شده بودند. آن‌ها در پی این تبعیدِ دوم، دیگر هرگز وطنشان را ندیدند؛ همه آن‌ها در تبعید مردند، بدون این‌که هیچ کدامشان بفهمد چه عاملی این مرد نسبتآ جوان را به رأس حکومت سوق داده بود.
کتابخوان
انور خوجه مردی بود که در دوره جوانی آدم بارزی نبود و ظاهرآ هیچ تخصص یا مهارت خاصی هم نداشت. اما خوجه از یک حیث فردی مستعد بود، نبوغ سیاسی و میل وافری برای کسب قدرت داشت. می‌توان او را نوعی ساحر سیاسی، نیرویی که باید او را به حساب می‌آوردی و مردی که به نبردهای قدرت‌طلبانه دامن می‌زد، توصیف کرد. در عین حال می‌توان او را مردی که نبوغش غمناک، اسفناک، خشمناک و اغلب هولناک بود نیز توصیف کرد. این همان نبوغی بود که وی را چهل‌ویک سال بر رأس قدرت نگه داشت و او را به پر دوام‌ترین دیکتاتور زمانه‌اش مبدل کرد. او برای چهل‌ویک سال از هفتادوسه سال حیات آلبانی به عنوان کشوری مستقل، حاکم بلامنازع آن بود.
کتابخوان
انور خوجه طی سه سالی که در «مدرسه فرانسوی» کورچا سپری کرد در هیچ زمینه‌ای موفق به مطرح کردن خودش نشد؛ او برخلاف دوستانش، نه در ورزش، نه در درس و تحصیل و نه در ادبیات و موسیقی چیزی نشد. آن‌هایی که انور خوجه را آن زمان می‌شناختند می‌گویند مرد جوان میان‌مایه‌ای بود که هیچ استعداد یا توانایی خاصی نداشت.
کتابخوان
وداد کوکانی از معدود افرادی بود که جان سالم به در برد. او پس از تحصیل رشته حقوق در دانشگاه سوربون فرانسه رؤیای نویسنده شدن را رها کرد، به ترجمه رو آورد و یکی از اساتید نامدار ترجمه ادبیات جهانی به زبان آلبانیایی شد. او از دیکتاتور آلبانی بیش‌تر عمر کرد و در ۱۹۹۰ خاطرات خودش را چاپ و منتشر کرد. او در این کتاب روایت کاملا متفاوتی از حوادثی را بیان می‌کند که پیش‌تر خوجه در کتاب خاطراتش آن‌ها را توصیف کرده بود: «انور بازیگوش‌ترین و دلقک‌ترین شاگرد کلاس بود؛ همه را دست می‌انداخت و دیگران هم او را دست می‌انداختند، همیشه حقه‌ای سوار می‌کرد تا دیگران را سرِ کار بگذارد. دوستانش اسم او را الاغ گذاشته بودند.»
کتابخوان
موقعی که انور خوجه مُرد آلبانی در انزوای مطلق بود. آلبانی در آن زمان در جدول فقیرترین کشورهای جهان در رده سوم قرار داشت. آلبانی پس از سپری کردن دوره احمقانه‌ای از اشتراکی‌سازی‌های افراطی، به ورطه فقر افراطی فرو افتاد. طبقه سیاسی حاکم از واقعیت‌های جامعه بی‌خبر بود و کاملا نالایق و بی‌کفایت شده بود.
کتابخوان
خوجه آدم چندان ثروتمندی نبود؛ اما بی‌تردید فوق‌العاده قدرتمند بود. ثروت و پول هیچ اهمیتی برایش نداشت؛ این، قدرت بود که هر آنچه را به آن نیاز داشت به او داد.
کتابخوان
مرگ هیچ اهمیتی برای «مقام شامخ» او و «قدرت‌های فائقه» اش قائل نبود و تمایل نداشت از فرمان‌هایش پیروی کند. او هیچ قدرتی برای زندانی کردن مرگ در یکی از سلول‌های ۳۹ زندانی نداشت که در آلبانی ساخته بود. او نمی‌توانست مرگ را در یکی از هفتاد اردوگاه کار اجباریای که در آن‌ها آدم‌ها را به اتهام واهی مخالفت با خودش به گذراندن زندگی‌های آکنده از انزوا و رنج محکوم کرده بود زندانی کند.
کتابخوان
حالا دیگر نه آن رژیمی که او مستحکمش کرده بود و نه آن تملق‌ها و چاپلوسی‌هایی که دیگران را به ابرازشان وادار کرده بود، هیچ‌کدام قادر به نجات دادنش نبودند. او نه اولین جباری بود که می‌مرد و نه آخرین. مرگ تنها قدرتی بود که او نمی‌توانست بر آن غلبه کند. فقط ملک‌الموت بود که بی‌اعتنا به کمونیسم و کاپیتالیسم، حاضر نبود به قوانین مارکسیسم خوجه تن در دهد.
کتابخوان
نسخه اصلی این کتاب به زبان آلبانیایی ابتدا در اکتبر ۲۰۱۱ در نمایشگاه کتاب تیرانا عرضه شد که موفقیت عظیمی در پی داشت. بی‌هیچ تردیدی می‌توان گفت که هیچ کتابی در تاریخ نشر کتاب آلبانی به قدر کتاب زندگینامه انور خوجه به قلم بلندی فوزیو پرفروش و پرمخاطب نبوده است. همه ناگهان خواهان این شده بودند که انور خوجه واقعی را بشناسند. در طی فقط چند هفته، این کتاب زندگینامه‌ای شش بار زیر چاپ رفت و ناشر کتاب اعلام کرد قادر به تأمین نیاز کتابفروشی‌ها نیست.
کتابخوان
استالینیسم، که مرحله به خصوص تیره و تاری در کمونیسم اروپای شرقی بود، با مرگ جوزف استالین در ۱۹۵۳ یا حداقل با آغاز اصلاحات نیکیتا خروشچف در اتحاد شوروی در ۱۹۵۶، در غالب کشورهای اروپای شرقی به پایان رسید. با این حال، استالینیسم در یک کشور ـآلبانی ــ جان سالم به در بُرد و تا ۱۹۹۰ پایید.
کتابخوان
بخش کوچکی از دانشجویان ایرانی مقیم خارج که در قالب «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعالیت می‌کردند به قدری مجذوب ایده‌های کمونیستی استقلال‌طلبانه و ضد رویزیونیستی انور خوجه شده بودند که بارها به تیرانا سفر و با مقامات این کشور ملاقات و گفتگو کردند. در خاطرات آقای عبادیان می‌خوانیم که یکی از همین سران گروه‌های ایرانی طرفدار انور خوجه حداقل پنج بار به تیرانا سفر کرده بود تا از نزدیک با این «بهشت کمونیستی» و معمارانش آشنا شود. محسن رضوانیها و زواره امیریها از جمله طرفداران ایرانی انور خوجه بودند که با الهام‌گیری از عقاید و اندیشه‌های او چند حزب و گروه، از جمله «حزب کار ایران» (طوفان) و حزب مارکسیست لنینیست خوجه‌ایستِ «شفق سرخ» را بنیاد گذاشتند.
کتابخوان
هدایتگر اندیشه‌ورزی‌های خوجه صرفآ نفرت و بی‌اعتنایی حیرت‌انگیزش به حقیقت بود. تا آن‌جا که به او مربوط می‌شد، حقیقت حق قانونی و انحصاری خودش به شمار می‌رفت و از «حقیقت» فقط برای تحقق یک هدف بهره می‌برد و آن اتهام زدن علیه دیگران بود.
imaanbaashtimonfared
از نظر رژیم آلبانی، کاداره بورژوا و احتمالا جاسوس فرانسوی‌ها بود و دلیل آن‌ها برای چنین اتهامی فقط محبوبیت بسیار بالای کتاب‌های کاداره در کشورهای غربی بود.
Firooz
تیتو هم مکرر در باره خوجه گفته بود: «این آقای خوجه مفلوک، هیچ چیزی از مارکسیسم فراتر از اسم آن نمی‌داند.»
yazdaan
کتاب‌ها بعد از سیاست بزرگ‌ترین شور و شوق در زندگی‌اش بودند. شاید هم درست‌تر باشد که بگوییم او فقط به دو مقوله علاقه فراوان و پرشور داشت: سیاست و کتاب‌ها.
yazdaan
خوجه با ۶۸ عنوان کتابی که در طول عمرش چاپ و منتشر کرد، رکوردی از خودش به جا گذاشته که هر نویسنده پرکاری در جهان به آن غبطه می‌خورد.
yazdaan
آینده آکنده از خطر است و محتاط بودن شرط بقاست.
yazdaan

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان