بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انور خوجه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انور خوجه

بریده‌هایی از کتاب انور خوجه

نویسنده:بلندی فوزیو
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۹از ۱۲ رأی
۳٫۹
(۱۲)
انور خوجه، بنا به گفته کریستو فراشری، آدمی نبود که او را کمونیستی باورمند و اصولگرا بشناسند: «او از نوع کمونیست‌های رزمنده نبود؛ منظورم از آن نوع، کسانی است که آستین‌ها را بالا می‌زنند و خودشان را درگیر مبارزه می‌کنند. او خودش بارها گفته بود که فقط هوادار است.»(۴)
yazdaan
هیچ‌کدام از اعضای کادر رهبری حزب مدرک دانشگاهی معتبری نداشت. هیچ‌کدام آن‌ها حتا دیپلمی از کالج درجه چندم هم نداشت.
Book
در عمل هیچ کس در دفتر سیاسی تحصیلات دانشگاهی نداشت.
Book
خوجه در سیزده جلد خاطراتش، همه اشتباهات فردی‌اش را حذف کرد، بر لحظات ضعف شخصی‌اش سرپوش گذاشت، اتفاقات ناخوشایند و ناخواسته را ماست‌مالی کرد
Book
همه اعدام‌ها را به صورت پاسخی مشروع به اقدامات خائنانه و وطن‌فروشانه توجیه کرد.
Book
«هیچ‌کس آن‌قدر پولدار نیست که بتواند گذشته خود را بخرد.»
Book
او نه اولین جباری بود که می‌مرد و نه آخرین.
Book
حالا دیگر نه آن رژیمی که او مستحکمش کرده بود و نه آن تملق‌ها و چاپلوسی‌هایی که دیگران را به ابرازشان وادار کرده بود، هیچ‌کدام قادر به نجات دادنش نبودند.
Book
مردی که نمی‌توان جنایت‌هایش را به بهانه «بی‌اطلاعی او از واقعیت‌ها» یا به بهانه «مقتضیات اداره کشور» توجیه کرد.
Book
رژیمی که وعده ساختن بهشت در این دنیا را داده بود، اما جهنم را بر سر مردمانش آوار کرد.
Book
عباس ارمنی که سه سال از انور خوجه کوچک‌تر بود، بعد از تحمل سه سال زندان در جزیره ونتوتنه ایتالیا به آلبانی برگشت. او در ۱۹۴۳ به یکی از رهبران «جبهه ملی» ] گروه ملی‌گرایان آلبانی [بدل شد و فرماندهی شاخه نظامی این تشکیلات را بر عهده گرفت. ارمنی در ۱۹۴۶ پس از شکست «جبهه ملی» از «جنبش آزادیبخش ملی»] پارتیزان‌هایی که رهبریشان را کمونیست‌ها بر عهده داشتند [، از بیم آزار و اذیت‌های بیش‌تر انور خوجه مجبور به ترک آلبانی شد. او در پاریس ساکن شد و برای سالیان طولانی به رهبری «جبهه ملی» در تبعید ادامه داد.
کتابخوان
وی طی نخستین ماه‌های اشغال آلبانی به دست ایتالیایی‌ها نه فعالی سیاسی بود، نه هیچ مشارکتی در جنبش مقاومت ضد ایتالیایی داشت. عباس ارمنی ] از رهبران ملی‌گرای «جبهه ملی»[در باره آخرین دیدارش با انور خوجه می‌گوید: برای آخرین‌بار انور خوجه را در دسامبر ۱۹۳۹ دیدم. من و همفکرانم در ۲۸ نوامبر توانسته بودیم تظاهرات عمومی قدرتمندانه‌ای را علیه اشغالگران ایتالیایی سازماندهی کنیم. البته، من یکی از سازمان‌دهندگان اصلی این تظاهرات بودم و شاگردانم، و نیز به طور کلی جوانان کورچایی، احترام زیادی برایم قائل بودند. بیست روز بعد، پلیس فاشیستی شهر، من و همکارانم را فراخواند و تعدادی از ما را دستگیر کرد و به زندانی در ایتالیا فرستاد. اما انور خوجه در بین این افراد نبود. او کورچا را ترک کرد و به تیرانا رفت تا در آن‌جا سیگارفروشی باز کند و تمام مدت به کارِ سیگارفروشی مشغول بود، در حالی که من مشغول گذراندن دوره زندان در شهر ونتوتنه در ایتالیا بودم
کتابخوان
خوجه در آن زمان، در آوریل ۱۹۳۹، از حیث سیاسی غیرفعال بود و هیچ نشانه‌ای هم در او به چشم نمی‌خورد که گویای فعالیت‌های سیاسی وی در آینده باشد. علاوه بر این، چنین به نظر می‌رسید که هیچ فکر یا برنامه مشخصی هم برای آینده‌اش ندارد. بسیاری از کسانی که خوجه را در این زمان به یاد دارند می‌گویند او مرد جوان بی‌خیال و فارغ‌البالی بود که آمادگی دست زدن به ماجراجویی‌های تازه را داشت و هیچ چیزی را چندان جدی نمی‌گرفت و هیچ علاقه خاصی هم به سیاست نشان نمی‌داد.
کتابخوان
از آن‌جایی که خوجه هیچ تخصص و مهارت خاصی نداشت، وی را معلم «درس اخلاق» کردند و مسئولیت کتابخانه مدرسه را به او سپردند. شگفتا که مقدر بود باهوش‌ترین و درخشان‌ترین جوانان آلبانی ـکسانی که قرار بود در آینده، قشر نخبه این کشور را شکل دهندــ از کسی «درس اخلاق» بگیرند که خودش معلمی فاقد مدرک و برباددهنده بورسیه تحصیلی‌ای بود که دولت در اختیارش گذاشته بود و بعدها هم حاضر نشده بود پول‌هایی را که در فرانسه خرج کرده بود به بیت‌المال بازگرداند!
کتابخوان
حسن دوستی، مردی که انور خوجه سخنرانی مکتوب او را از بالکن شهرداری خواند، بعدها به یکی از رهبران تشکیلات «بالی کومبتار»] جبهه ملی[تبدیل شد. او نیز سرانجام در ۱۹۴۴ مجبور به فرار از آلبانی کمونیست شد. خوجه نام حسن دوستی را «جنایتکار جنگی» اعلام کرد و رژیمش تا زمان مرگ حسن دوستی در ۱۹۹۱ در لوس‌آنجلس آمریکا خواهان بازگرداندن او به آلبانی بود.
کتابخوان
این عکس، مثل بسیاری دیگر از عکس‌هایی که از دوران گذشته انور خوجه گرفته شده است، پس از به قدرت رسیدن وی در نهایت وقاحت و بی‌شرمی دستکاری و روتوش شد. عکس اصلی ناپدید و عکسی جایگزین آن شد که به شدت روتوش شده بود. در این عکسِ تحریفی تازه، انور خوجه تک وتنها بر بالکن ساختمان شهرداری دیده می‌شود.
کتابخوان
باید اذعان کرد که خوجه امتیازهایی ویژه داشت، خوش‌تیپ بود و از همه مهم‌تر، صدای آهنگین رسایی داشت. تقریبآ نزدیک ظهر بود که سروکله انور خوجه جوان بر بالکن ساختمان شهرداری پیدا شد. سخنرانی کرد و روز بعد روزنامه دموکراتیا که در جیروکاسترا چاپ و منتشر می‌شد، متن این سخنرانی را چاپ کرد. خوجه به تازگی پس از پنج سال اقامت در فرانسه و بلژیک به وطنش بازگشته بود و این اولین حضور عمومی مهمش به شمار می‌رفت. به این ترتیب خوجه جوان صرفآ با ایراد یک سخنرانی در مراسمی که اهمیت ملی بسیار بالایی داشت، توانست به صورت کاملا غیرمترقبه نام و شهرتی برای خود دست و پا کند.
کتابخوان
حسن دوستی به تازگی از «مدرسه حقوق» در فرانسه فارغ‌التحصیل شده و چهره نسبتآ شناخته‌شده‌ای در آلبانی بود. متن سخنرانی کوتاهش را از قبل آماده کرده و به روی کاغذ آورده بود. محتوای این سخنرانی، ابراز وفاداری به آرمان‌های آن دو شهید میهن‌پرست و تشویق مردم به تلاش بیش‌تر برای تحقق این آرمان‌ها بود. او خود را نماینده جوانان آلبانیایی می‌دانست و مخاطب سخنرانی‌اش هم بیش‌تر جوان‌ها بودند. اما متأسفانه حسن دوستی بیمارتر از آن بود که بتواند از بالکن ساختمان شهرداری جیروکاسترا خطاب به انبوه مردم، متن سخنرانی‌اش را بخواند. به همین خاطر تصمیم گرفت متن سخنرانی‌اش را به عضو دیگر هیئت، مرد جوانی که به تازگی از فرانسه به آلبانی برگشته بود، بدهد تا برای مردم بخواند؛ این مرد جوان انور خوجه بود.
کتابخوان
لیبوهووا پس از تصدی منصب نخست‌وزیری در دولت دست‌نشانده فاشیست‌های اشغالگر، سال ۱۹۴۳ به رم گریخت و پنج سال بعد در همین شهر درگذشت. او در اواخر عمرش اصلا نمی‌توانست باور کند آن دانشجوی همواره مسئله‌سازی که هرگز نتوانسته بود از هیچ دانشگاهی فارغ‌التحصیل شود، همان جوانی که او کمک کرده بود صاحب شغل و درآمدی ثابت بشود، حالا نخست‌وزیر و رهبر آلبانی شده است. لیبوهووا زمان مرگش، نفر هفتم در فهرست «جنایتکاران جنگی» بود و غیابی به اعدام محکوم و درخواستِ استرداد او به دولت ایتالیا نیز داده شده بود.
کتابخوان
گاوصندوق سفارتخانه آلبانی در بروکسل، هنگامی که انور خوجه در این سفارتخانه در مقام دبیر کنسول کار می‌کرد، مورد دستبرد قرار گرفت و کمی بعد خوجه از کارش اخراج شد. اکرام لیبوهووا ] نخست‌وزیر و وزیر کشور در دولت پادشاهی آلبانی[بعدها در دوره تبعیدش در باره ماجرای سرقت گاوصندوق سفارت به حنا کلیسورا گفته بود: سپس حادثه‌ای اتفاق افتاد و محتویات گاوصندوق سفارتخانه دزدیده شد؛ هیچ‌کس نمی‌داند سارق چه کسی است، اما خوجه تنها کسی بود که در مظان اتهام قرار داشت. آن‌ها گفتند او پول را برای خودش برداشته، اما این رازی است که هنوز حل‌نشده باقی مانده است.
کتابخوان

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان