بریدههایی از کتاب راسپوتین
۳٫۲
(۴۹)
فیافان در ادامه اظهاراتش میگوید: «راسپوتین در گفتگوهایش هیچ دانش کتبیای از خود بروز نداد اما نشان داد چه درک و فهم ظریفی از تجربیات روحی و معنوی حاصل شده از طریق آگاهیهای شخصی دارد، و همینطور فراست و ذکاوتی که با توانِ غیبگویی و پیشگویی پهلو میزد.»
imaanbaashtimonfared
سفرهای زیارتی بیپایان راسپوتین باعث شده بود شناخت و قضاوت او در باره آدمها درست و خطاناپذیر باشد. او با آن حافظه قدرتمندش همهچیز را به خاطر سپرده بود: از متون مقدس مذهبی و آموزههای روحانیان بزرگ تا موعظههای بیشماری که طی سالیان گذشته به آنها گوش سپرده بود
imaanbaashtimonfared
«خواجگانی وجود دارند که مادرزاد اخته بودهاند، و خواجگانی هم وجود دارند که توسط انسانها( ی دیگر )اخته شدهاند، و خواجگانی هم وجود دارند که خودشان را به خاطر ملکوت آسمانها اخته کردهاند. آن کسی که قادر به انجام چنین عملی است، پس همانا که چنین بکند.» (متی ۱۹: ۱۲)
imaanbaashtimonfared
بنا به باور خلیستیها، فرد مذهبی پس از ارتکاب گناه همیشه دستخوش رنجهای بزرگ روحی و وجدانی میشود و این رنجها او را به توبه و ندامت از کرده خویش رهنمون میشود، همین توبه باعث تزکیه بزرگ روح میشود و چنین روحِ تزکیهشدهای فرد را به خداوند نزدیکتر میکند. چرخه مداوم گناه / توبه / گناه / توبه... ایده اساسی و مرکزی باورهای خلیستی است.
imaanbaashtimonfared
در صورت وقوع فاجعه در کشور، کلیسای ضعیفِ رسمی روسیه قادر به کمک نبود. مردم روسیه اعتمادی به این کلیسا نداشتند. آنهایی که به سر دو راهی میرسیدند برای حل مشکلاتشان به راه انقلاب میرفتند، یا برای دریافت کمک به رندانِ مقدس و حکما رو میآوردند یا به فرقهای توسل میجستند.
imaanbaashtimonfared
کلیسای رسمی به شدت هر چه تمام «مؤمنان قدیم» را نفی و طرد کرد. بسیاری از «مؤمنان قدیم» زندانی، تبعید و اعدام شدند و حدود بیست هزار تن از آنان خودکشی آیینی کردند. سپس «مؤمنان قدیم» معابد و صومعههایشان را در فراسوی دسترسی مقامات حکومتی و کلیسایی در جنگلهای بیپایان سیبری و ماورای ولگا بنا نهادند.
imaanbaashtimonfared
خالی از طنز نیست که این وزرای سابق دولت موقت به همان زندان ـ قلعهای فرستاده شدند که وزرای رژیم اسبق تزاری در آن به سر میبردند. به این ترتیب، وزرای اسبق به وزرای سابق خوشامد گفتند؛ به وزرایی که چندی پیش آنها را به زندان انداخته بودند و حالا خودشان هم گرفتار زندان شده بودند. بلشویکها به کار کمیسیون فوقالعاده خاتمه دادند.
imaanbaashtimonfared
آیا ملکه روسیه اعتقادی به درستی حرف و حدیثهای مرتبط با راسپوتین نداشت؟ او دقیقآ حرفهای چه کسانی را باور نداشت؟ حرفهای درباریان را؟ این قابل درک است. گزارشهای پلیس را؟ این هم قابل توجیه است. آیا او به حرفهای خاندان بزرگ رومانف اعتقادی نداشت؟ آیا او به حرفهای ملکه مادراعتقادی نداشت؟ آیا او حرفهای برادرش را باور نداشت؟ توجیه اینها دشوارتر است، ولی ناممکن نیست. اما چگونه بود که او به حرفهای خواهر خودش هم توجه نمیکرد؟ شاید او، خیلی ساده، نمیخواست این حرفها را باور کند.
imaanbaashtimonfared
، در
مارس ۱۹۱۵، به من اطلاع داد گریگوری راسپوتین در رستوران 'یارِ` مسکو رفتار بسیار زشت و زنندهای داشته است. وی شلوار خود را جلوی چشم مشتریها پایین کشیده و عضو بدنش را نمایان ساخته، و همزمان فخرفروشانه اعلام کرده پیراهنی که بر تن دارد را ملکه دوخته است. من دستور دادم مطابق قانون، پروندهای در باره این موضوع باز شود.»
طلا در مس
خداوند( راسپوتین )را در کنارش داشت که میتوانست فرامین خداوند را به او ابلاغ بکند؛ فرامینی که خوشبختانه در تطابق با آن چیزهایی بود که خود او( ملکه)خواهانش بود.
طلا در مس
او به ژوکوفسکایا توضیح داد: «آیا میدانستی که از زمین به بهشت راهی وجود دارد. اگر من جدآ عاشق زنی باشم، این راه بر من آشکارا خواهد شد و من قدم در آن خواهم گذاشت، خواه زنی که عاشقش هستم از راه راست منحرف شود یا نشود... زیرا من همه گناهانش را پاک کردهام، زیرا او همراه من پاک و منزه شده است، اما اگر این زن از راه راست منحرف شده، پس این گناه من است نه گناه او.»
طلا در مس
اما چیز مهم و جالب توجه برای فیلیپُف بدنِ عریانِ راسپوتین بود. «در سرتاسر با دقت هر چه تمام در داخل حمام بدن رفیقش را زیر نظر قرار داد اما هیچگونه خصوصیت غیرعادی یا خارقالعادهای در آن پیدا نکرد.»
طلا در مس
به تو میگویم که من یک مگس کوچولو هستم و اینکه خودت را با من مشغول کنی هیچ فایدهای به بار نخواهد آورد. چیزهای بزرگتری برای گفتگو کردن هست، اما برای تو همیشه یک موضوع وجود داشته و دارد: راسپوتین، راسپوتین. ساکت باش. نوشتن کافی است. تو باید به خداوند جواب بدهی! او یگانه کسی است که بر همهچیز آگاه و داناست. فقط اوست که میفهمد، و قضاوت میکند. بنویس، اگر که باید بنویسی. من چیز بیشتری برای گفتن ندارم. همه گفتنیها را در قلبم نگه داشتهام. حالا تمام شدهام. دیگر هیچ اهمیتی نمیدهم. بگذار همه بنویسند. بگذار آنها به این قیل و قال اضافه بکنند. ظاهرآ چنین است سرنوشتم. من هر چیزی را تحمل کردهام. من از چیزی نمیترسم. برو جلو و بنویس. من اهمیتی نمیدهم. خداحافظ.
طلا در مس
محرک اصلی در به راه انداختنِ موج یهودیکشیها، اداره پلیس روسیه بوده است؛ همان ادارهای که از آن انتظار میرفت علیه یهودیکشیها مبارزه بکند. نخستوزیر پی برد اداره پلیس به صورت محرمانه اطلاعیههایی را در تیراژ وسیع تکثیر و پخش کرده است که در آنها از تودههای مردم درخواست شده بود علیه یهودیان به پا خیزند و نابودشان بکنند. مسئول تهیه و انتشار این اطلاعیههای تحریککننده فردی به اسم میخائیل کمیساروف بود. این سرهنگ سیوپنج ساله قد بلند و قویهیکل، همان کسی است که پنج سال بعد به یکی از مهمترین چهرهها در ماجرای راسپوتین بدل میشد. کمیساروف یهودستیز نبود
طلا در مس
«این زن کودن( آنیا ویروبووا)به دشواری موفق به قبولی در رشته معلمی شده بود. به چیزی علاقه نداشت... فهم این موضوع سخت است که چگونه این آدم توانسته بود چنان روابط نزدیکی با آن ملکه پرانرژی تحصیلکرده برقرار کند.» این شهادتِ یکی از کسانی است که آنیا ویروبووا را میشناخت، و باید اذعان کرد غالب شاهدان نظرات مشابهی در باره ویروبووا ابراز کردهاند. ویروبووا با همین صفاتی که ذکرش رفت وارد تاریخ خواهد شد. هرچند کافی است متن بازجویهایی او را بخوانید تا متوجه شوید چقدر زرنگ و باهوش بود؛ زرنگ به طرزی تابناک و باهوش به طرزی خطرناک.
طلا در مس
اما ملکه هیچ تردیدی نداشت زیرا به چشم خود دیده بود که پسرک بیمارش چگونه در دستان راسپوتین آرام گرفته و از خطر مرگ جسته است. آلیکس شکی نداشت که راسپوتین یک فرستاده خداوند است که با جهان معجزات سر و کار دارد. او مطمئن بود
طلا در مس
جمله دوستداشتنیاش این بود: «چه بزرگ است، چه بزرگ، دهقان از چشم باریتعالی!» او گفت دهقانان قدرتمندتر از همه آن روشنفکران شهری مفلوکی هستند که جز تولید نفاق و فتنه کار دیگری انجام نداده بودند. و مهمترین حرفی که زد این بود: دهقانان تزار و ملکهشان را دوست دارند و هرگز آنها را نومید نخواهند کرد؛ همانطور که خداوند متعال هرگز تزار و ملکه را از خود نومید نخواهد کرد. او گفت مردم و تزار بیهیچ واسطهای در کنار یکدیگر هستند. به این ترتیب، تزار و ملکه دقیقآ همان حرفهایی را از دهان راسپوتین شنیدند که خواهان شنیدنش بودند.
طلا در مس
اساس همین آیه انجیلی به صورت گروهی به عمل متعصبانه خوداختهگری پرداختند. شیوه اخته کردن در مردان بسیار ترسناک و فجیع بود. آنها با یک میله آهنی گداخته (گاهی هم با یک تبر گداخته) خودشان را اخته میکردند. از این وحشتناکتر شیوه اخته کردن زنان بود: بیرون آوردن ارگان تولید مثل و بریدن هر دو سینه. اعضای فرقه کاملا داوطلبانه به این شیوههای وحشتناک اخته کردن( در مورد مردان )و ختنه کردن( در مورد زنان)تن میدادند. اعضای فرقه اسکوپتسی از این طریق خودشان را برای یک زندگی ابدی لایزال آماده میکردند
طلا در مس
آموزههای خلیستی دنیایی از ممکناتِ بیحد و مرز را به روی دهقان ستمدیده روسی گشود. خلیستیها به دهقانان روسی آموختند هر مردی میتواند «مسیح» بشود، و هر زنی میتواند «مادر خدا» بشود. آنها تبلیغ میکردند که انسان فقط باید خودش را از شرّ گناه نفسانی («آدمِ عهد عتیق») خلاص بکند و ا
طلا در مس
که، بنا به باور خلیستیها، فرد مذهبی پس از ارتکاب گناه همیشه دستخوش رنجهای بزرگ روحی و وجدانی میشود و این رنجها او را به توبه و ندامت از کرده خویش رهنمون میشود، همین توبه باعث تزکیه بزرگ روح میشود و چنین روحِ تزکیهشدهای فرد را به خداوند نزدیکتر میکند. چرخه مداوم گناه / توبه / گناه / توبه... ایده اساسی و مرکزی باورهای خلیستی است. در باور خلیستی گناه ـ توبه ـ تزکیه را میتوان ورزش ضروری روح دانست.
طلا در مس
حجم
۸۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۱۳ صفحه
حجم
۸۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۱۳ صفحه
قیمت:
۴۰۶,۵۰۰
۳۲۵,۲۰۰۲۰%
تومان