بریدههایی از کتاب راسپوتین
۳٫۲
(۴۹)
او در درجه نخست در باره عشق به خالق سخن میگفت و مخاطبانش هم مشتی زنان غمگین بودند؛ زنان بیوه، زنان مطلقه، زنانی که از سوی شوهرانشان طرد شده بودند، یا زنانی که دیگر هیچ لذتی از عشقشان نمیبردند. این زنان مطرود و صدمهخورده روحی اکثریت اعضای محفل راسپوتین را تشکیل میدادند.
imaanbaashtimonfared
«چطور میخواهید به دهقان روس آموزش بدهید؟ از راه ماتحتش؟ شما میخواهید ماتحتش را جِر بدهید، اما همین باعث عصبانیتش میشود.»
شهریار
کمی منتظر باش، هنوز زمانش فرانرسیده است، اما دارد نزدیک و نزدیکتر میشود. با دو سه ضربه دیگر روسیه نجات خواهد یافت
imaanbaashtimonfared
ما، در پی این ماجرا، پی بردهایم که دولتمان نه فقط یک دولت بد است بلکه، خیلی ساده، اساسآ وجود ندارد
imaanbaashtimonfared
نقطه نظرات او در مورد آدمهای صاحب قدرت، به رابطه آنها با خودش بستگی داشت: اگر آنها او را به حضور میپذیرفتند، او ستایشگرشان بود؛ اگر آنها او را به حضور نمیپذیرفتند، از آنها متنفر میشد و بدشان را میگفت.
imaanbaashtimonfared
کشور شبیه یک دیگِ بخار غولآساست که در آن جوششها و غلیانهایی در حال وقوع است، درحالیکه آدمهای اطراف دیگ با چکشهایی در دست مشغول قدم زدن هستند و زمانی که در دیوارههای دیگ بخار کوچکترین شکاف و درزی ایجاد میشود، بلافاصله با میخ و پرچ مسدودش میکنند. اما سرانجام گازهای درون دیگ چنان شکاف و سوراخی به وجود میآورند که دیگر مسدود کردنش ناممکن است
imaanbaashtimonfared
اما باید بگذاریم خودِ آلیکس ( ملکه)در این مورد حرف بزند: «۳ نوامبر ۱۹۱۵... دوستمان چیزی گفت، او گفت اگر آدمها مبالغ هنگفت میدهند (تا در ازای آن مدال و نشان بگیرند)، حالا باید آن را قبول کرد، چرا که الان به پول نیاز هست و باید از ضعفهای آنها برای انجام کارهای خیر بهره برد؛ درست است که چنین کاری مغایر همه اصول اخلاقی است اما در زمان جنگ همهچیز متفاوت میشود.»
طلا در مس
بله، او ( راسپوتین)عادت داشت گونههای ملاقات کنندگانش را ببوسد و حتا آنها را در آغوش بکشد، اما اتفاقهای بد فقط برای آدمهای بد اتفاق میافتد... این هم کاملا درست است که من در دیدارهایم از دهکده پاکروفسکویه به همراه راسپوتین و خانوادهاش، همراه همسر و دو دخترش، استحمام میکردم، و در غیاب اندیشههای بد، هیچ چیزی برای هیچکدام از ما نه عجیب به نظر میآمد، نه خلاف عفت. من متقاعد شده بودم که راسپوتین واقعآ یک «حکیم» است: هم به خاطر شفا دادنم، و هم به واسطه پیشگوییهای درستی که به مناسبتهای گوناگون از او شنیده بودم و درست از کار درآمده بود.
طلا در مس
توانایی برای تزکیه درونی محصورشده در پوستهای از گناه دائمی
imaanbaashtimonfared
او طلیعهدار میلیونها دهقانی بود که به رغمِ ذهنیت و سرشتِ مذهبیشان، کلیساها را ( در دوران پس از انقلاب)ویران کردند، و با رؤیای برقراری حکومت عشق و عدل، تجاوزها کردند، جنایتها کردند، و در کشور سیل خون به راه انداختند، و سرانجام خودشان را هم نابود کردند.
imaanbaashtimonfared
شادمانه رنج کشیدن از توبه گناه و وصل کردن گستره آن رنج (و شادمانی) به گستره گناه. مسیح از مدتها قبل راسپوتین را ترک کرده بود. اما دهقان به نماز خواندن ادامه میداد بدون اینکه بداند از مدتها پیش مشغول خدمت به ضدمسیح ( دجّال)بوده است. او با مفتضح ساختنِ کلیسا و قدرت تزار، و با وصل کردنِ نامِ ننگین خودش به نامِ تزاری که تدهینشده خداوند به شمار میرفت، افسانه «روس مقدس» را از بیخ و بُن نابود کرد.
imaanbaashtimonfared
او مظهر و عصاره توانایی حیرتآورِ فردِ روسی برای یک زندگی مذهبی توأم با گناهکاری لاینقطع بود.
imaanbaashtimonfared
او با سادگی یک دهاتی روسی بیسواد و جاهل، سعی کرد شهواتِ پررمز و راز بشری را با آموزههای عیسی مسیح درهم آمیزد
imaanbaashtimonfared
او بیهیچ شک و تردیدی یک آدم عمیقآ مذهبی، و در عین حال گناهکاری بزرگ بود
imaanbaashtimonfared
پسرعموی مورخ تزار، شاهزاده نیکالای میخائیلوویچ، بعدها در دفتر یادداشتهای روزانهاش نوشت: «در اطراف تزار الکساندر سوم همیشه حلقهای متشکل از چند آدم قابل اعتماد وجود داشت... اما تزار نیکالای دوم پس از ۲۳ سال حکمرانی حتا یک دوست هم، چه بین اعضای خانواده چه بین طبقه اعیان و اشراف، برای خودش نگه نداشته بود.» دقیقتر بگوییم، این تزارِ تنها فقط یک دوست داشت که او هم راسپوتین بود
imaanbaashtimonfared
. در همین زمان پرنس ژیواخفِ جوان خوابی را برای ملکه تعریف کرده بود که یکی از دوستان نظامیاش دیده بود. دوست پرنس خواب دیده بود که از یک کوه بلند بالا رفته بود و از آنجا تمامی روسیه را دیده بود، روسیهای که از کران تا کرانش غرقِ خون بود
imaanbaashtimonfared
این یک انقلاب سیاسی نخواهد بود که یک مسیر قابل پیشبینی را طی بکند، بلکه یک انقلاب خشن و انتقامجویانه از جانب طبقات پایینتر خواهد بود؛ انقلابی که نمیتواند چیز دیگری بجز عنانگسیختگی، ناآرامی و هرج و مرج باشد
imaanbaashtimonfared
سرمایهداران حقّهباز آن کشورِ نیمهفئودالی قدرت را از آن اراذل حقّهبازِ اطراف راسپوتین میخریدند. همزمان، همه آن آدمهای حقهباز در حال نبرد و توطئهچینی علیه هم بودند، و هر یک دیگری را به درون دامی که برایش پهن کرده بود، میکشید و لجنمالش میکرد. آنها جملگی در هنر ریشهکنی متقابل به درجه استادی رسیده بودند، بیآنکه آگاه باشند که دقیقآ دارند همان قایقی را سوراخ میکنند که خودشان در آن نشستهاند
imaanbaashtimonfared
پیروزی بلشویکها به دلیل ادامه یافتن جنگ بود. بلشویکها ایده محوری پایان دادن به جنگ به هر بهایی را درک کردند و آن را به کار بستند. این کاری بود که اسلافِ بلشویکها، «نیروهای ظلمانی»، آخرین ملکه روسیه و راسپوتین، درصدد انجامش برآمده بودند. «نیروهای ظلمانی» میتوانستند امپراتوری روسیه را نجات بدهند.
imaanbaashtimonfared
شاید اینها ادامه همان تجربه مذهبی محرمانه راسپوتین باشد. همان احضار شهوت و سرکوب آن تا رسیدن به حد بیتفاوتی؛ فرایندی که به «تزکیه نفس» او کمک میکرد و به او قدرتِ پیشگویی و توان هیپنوتیک میداد. به همین دلیل است که «رمانسها» ی او با کسانی که وی را از خود میراندند ــ مثل ژوکوفسکایا، جانومووا، و بلینگ ــ آنقدر کش پیدا کرد. و به همین دلیل است که همه آن بانوانی که تسلیم شدند و او را کامروا کردند، بلافاصله از زندگیاش ناپدید شدند.
imaanbaashtimonfared
حجم
۸۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۱۳ صفحه
حجم
۸۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۱۳ صفحه
قیمت:
۴۰۶,۵۰۰
۳۲۵,۲۰۰۲۰%
تومان