بریدههایی از کتاب بایگانی ادبی پلیس مخفی
۴٫۹
(۲۰)
بازجویان از فردی که تحت بازجوییشان قرار دارد میخواهند گناهکار بودن خودش را ثابت کند و برای آنها شرح دهد دلیل دستگیریاش چه بوده است. این یکی از ابداعات بینظیر نظام قضایی شوروی بود.
❤ محمد حسین ❤
شکارچیان گرگ موقع شکار با به حرکت درآوردن پرچمهای سرخ در پشت و جلوی گرگها آنها را به سوی مهلکه هدایت و نهایتاً در آنجا شکارشان میکنند. گرگها از حیث روانی قدرتِ عبور از پرچمهای سرخ را ندارند و همین باعث کشته شدنشان میشود. خب ما هم یک روز از خواب بیدار شدیم و دیدیم هیچ خبری از پرچمهای سرخ نیست؛ دیدیم که شکارچیان گریختهاند و ناگهان خودمان را آزاد و تنها در پهنهٔ حیاتوحشِ تاریخمان یافتیم.
❤ محمد حسین ❤
ایدئولوژی کمونیستی یک چیز بیرونی نبود که آن را به زور تحمیل کرده باشند، بلکه در اعماق اذهان و افکارمان جا خوش کرده بود. زندگی به شیوهٔ شوروی به نظرمان طبیعی و جاودانی میآمد. کسانی بودند که آن را هرگز نپذیرفتند اما آنها زندگیهای دوگانهای داشتند و با جامعهٔ اطرافشان کنار آمده بودند و از این رهگذر میکوشیدند حقوق و استقلال خودشان را حفظ کنند. عدهٔ معدودی آشکارا علیه رژیم شوریدند و بهای گزافی هم برای آن پرداختند. رزمگاه اصلی، درونِ فرد، در وجدان و ضمیر هر فرد، قرار داشت.
❤ محمد حسین ❤
ما شاید حالا تمایل داریم تجربهٔ شوروی را یک پدیدهٔ تاریخیِ منسوخ و حتی فراموششده به شمار آوریم و حقیقتاً هم نابهنجاری فاجعهباری بود و ظاهراً میتوان آن را اینگونه دید. اما هنوز واقعیتهای مکتوم بسیاری در حال رو شدن است. اگر قرار بر درس گرفتن ما از این واقعیتها باشد، پس باید آنها را با همهٔ هراسهای فیزیکی، روانشناختی و اخلاقیشان به خاطر بسپاریم. روسها قبل از اینکه بتوانند به سوی آیندهای نسبتاً خوب حرکت کنند، باید با خاطرات تلخ گذشتهٔ کشورشان روبرو شوند. علاوه بر این، شرایط فعلی این ملت رنجکشیده قابل درک نخواهد بود مگر آنکه همهٔ واقعیتهای گذشته بدون هیچ کموکاستی، به رغم همهٔ تحریفاتِ همچنان دیرپای فکری و احساسیشان، کاملاً در اذهان مرور و بررسی شود.
❤ محمد حسین ❤
برخی از اسنادی که شنتالینسکی از پروندههای پلیسمخفی به دست آورده، گزارشهای خبرچینهاست. ایساک بابل زمانی به ایلیا ارنبورگ، نویسنده و روزنامهنگار شوروی، گفته بود: «امروزه یک مرد فقط میتواند با همسرش آزادانه حرف بزند، آن هم شبها زیر لحاف» (به نقل از کتاب خاطرات ارنبورگ). بابل در محافلی که گمان میکرد قابلاعتمادند حرف و نظرش را آزادانه و بدون ترس از خطرات احتمالی بیان میکرد و این فرصتی به خبرچینها میداد تا نظرات او را در گزارشهایشان به پلیسمخفی درج کنند. ما با مطالعهٔ دیدگاههای بابل و فلورنسکی در بارهٔ رژیم استالین پی میبریم که این دیدگاهها چقدر صادقانه و داهیانه بوده است. باید نیم قرن میگذشت تا شورویپژوهان غربی به همین نتایج برسند.
❤ محمد حسین ❤
فقط معدودی از نویسندگان خلاق روس به انقلاب بلشویکی خوشامد گفتند و از آن استقبال کردند. شمار قابلتوجهی از آنها به خارج رفتند. اکثریت آنها با این امید که اوضاع بهتر خواهد شد، در کشور ماندند. آنهایی که به خارج مهاجرت کردند، از نظر بقای فیزیکی و شانسِ دنبال کردنِ کار و حرفهٔ تخصصیشان، انتخاب خردمندانهتری کرده بودند. مثالی بزنم: در کتاب شعر روسی پنگوئن که در ۱۹۶۲ چاپ و منتشر شد، تاریخ تولد و مرگ شاعران درج شده است. با نگاهی به این تاریخها معلوم میشود متوسط سن مرگ شاعرانی که پس از انقلاب اکتبر به خارج مهاجرت کردند و در تبعید ماندند هفتادوپنج سال است در حالی که متوسط سن مرگ شاعرانی که پس از انقلاب در شوروی ماندند یا از خارج به آن بازگشتند از چهلوپنج سال فراتر نمیرود.
❤ محمد حسین ❤
در شوروی زمان استالین همسر و بچههای فرد قربانی نیز زندانی و بعضاً اعدام میشدند. در واقع این، یک اصل بدیهی و پذیرفتهشده محسوب میشد. هر کسی که با دوران کمونیستی ناآشنا باشد از مشاهدهٔ چنین جنایتهایی وحشتزده خواهد شد. نکتهٔ دیگری که به همین اندازه وحشتناک است توجه و وسواس مأموران پلیسمخفی به اجرای تماموکمال تشریفات بازجویی و پر کردن همهٔ فرمهای مربوط و نیز شکنجههای هولناکی است که بر قربانیان اِعمال میکردند. البته در پروندههای قربانیان معمولاً هیچ نشانی از این شکنجهها وجود ندارد اما از سرِ شانس و اقبال به صورت استثنایی اسنادی باقی مانده که وجود شکنجههای وحشیانه در زندانهای پلیسمخفی شوروی را ثابت میکند. برای مثال میتوان به رنجنامهٔ وسولد مایرهولد کارگردان و تهیهکنندهٔ بزرگ تئاتر از زندان به مولوتف اشاره کرد.
❤ محمد حسین ❤
یکی از عجیبترین مشخصههای این ماجرا، از منظر غربیها، این است که حتی وقتی قربانیان از اتهامات جنایی و کیفری مبرا و اعادهٔ حیثیت شدند، رژیم تاریخهای دروغینی برای زمان مرگ آنها ارائه کرد. رژیم استالین به دروغ به اقوام فرد اعدامی گفته بود حکم محکومیت عزیز آنها «ده سال زندان بدون حق نامهنگاری» است و حالا که استالین مرده و زمان اعادهٔ حیثیت فرارسیده بود، باز رژیم نمیخواست واقعیت را به آنها بگوید. رژیم در واقع برای رد گم کردن، تاریخی را به عنوان تاریخ مرگ هر قربانی ارائه کرد تا اقوام او گمان کنند عزیزشان در زندان یا اردوگاه به «مرگ طبیعی» مرده است. به عبارتی حتی وقتی حقایق رفتهرفته آشکار شدند، باز فقط نیمی از حقیقت بودند و باید سالهای طولانی دیگری میگذشت تا حقیقت به تمامی آشکار شود.
❤ محمد حسین ❤
در دوران «وحشت بزرگِ» استالینی میلیونها نفر دستگیر و اعدام شدند. قربانیان طیف گسترده و متنوعی را شامل میشدند؛ از سیاستمداران و نظامیان تا دانشمندان و اساتید دانشگاه. هیچ بخشی از جامعه نبود که از گزندِ یورش خونین استالین در امان بماند. اهالی فرهنگ و هنر نیز به دلیل حساسیت کارشان در زمرهٔ قربانیان بودند. بیش از دو هزار نویسنده قربانی سرکوب استالین شدند. ادبیات که تا پیش از این ابزاری برای التذاذ روحی و معنوی و آگاهیبخشی بود، ناگهان به خون کشیده شد. نویسندگان بیرحمانه سلاخی شدند. سرکوب فقط به زندان و اعدام منحصر نمیشد. بسیاری از فرط نومیدی و ترس، برای همیشه کار ادبی را کنار گذاشتند. عدهای خودکشی کردند. عدهای از گرسنگی و فقر مردند.
❤ محمد حسین ❤
بسپارید... یک روز جنازهها برخواهند خاست و حرف خواهند زد.
اقای بی نام
حجم
۸۸۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۸۸۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۲۴۴,۰۰۰
۱۹۵,۲۰۰۲۰%
تومان