بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند

بریده‌هایی از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند

انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۵از ۴۱۴ رأی
۴٫۵
(۴۱۴)
مرا به یاد نامه‌ای انداخت که علی به عثمان بن‌حنیف حاکم بصره نوشت و گفت: «به من گزارش داده‌اند که مردی از سرمایه‌داران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خوانده و تو به‌سرعت به‌سوی او شتافتی. خوردنی‌های رنگارنگ برایت آوردند و کاسه‌های پر از غذا جلویت گذاشتند. گمان نمی‌کردم مهمانی مردی را بپذیری که در آن نیازمندان با ستم محروم شده و ثروتمندان بر سر سفره دعوت شده‌اند. اندیشه کن که در کجایی و به سر کدام سفره می‌نشینی. آگاه باش که هر پیروی را امامی است که از او پیروی می‌کند و از نور دانشش روشنی می‌گیرد. امام شما از دنیای خود به دو جامهٔ فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. هرچند شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری فراوان و پاک‌دامنی و راستی مرا یاری دهید. سوگند به خدا، من از دنیای شما زر و سیمی نیندوخته‌ام و از غنیمت‌های آن، چیزی ذخیره نکرده‌ام. بر دو جامهٔ کهنه‌ام جامه‌ای نیفزوده‌ام و از زمین دنیا حتی یک‌وجب در اختیار نگرفته‌ام.
العبد
ای مردم! من بر خود و بر شما از دو چیز می‌ترسم: هواپرستی و آرزوهای طولانی. اما پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق بازمی‌دارد و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می‌برد. آگاه باشید! دنیا به‌سرعت پشت کرده و از آن چیزی باقی نمی‌ماند. به‌هوش باشید که آخرت به‌سوی ما می‌آید. دنیا و آخرت هر یک فرزندانی دارند؛ بکوشید از فرزندان آخرت باشید نه دنیا، زیرا در روز قیامت هر فرزندی به پدر و مادر خویش باز می‌گردد. امروز هنگام عمل است نه حسابرسی و فردا روز حسابرسی است نه عمل.
العبد
علی گفت: «دوست ندارم شما لعنت‌کننده و دشنام‌دهنده باشید. دل‌ها و دهان‌های خود را از آنچه خدا نمی‌پسندد، پاک کنید. دشنام‌هایی که به من می‌دهند، با دشنام پاسخ ندهید.
زهــرا م.ن
پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‌کنم که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریسمان او چنگ زنی. چه وسیله‌ای مطمئن‌تر از رابطهٔ تو با خداست، اگر سررشتهٔ آن را در دست گیری؟!
Reyhan
می‌خواهم این‌بار از زبان علی با مردم صحبت کنم.» سرگئی با تعجب پرسید: «و به آن‌ها می‌گویی که این سخنان، سخنان علی است؟» کشیش پاسخ داد: «با خودم فکر می‌کنم چه عیبی دارد اگر مردم بدانند آنچه شنیده‌اند سخنان علی است؟!» سرگئی گفت: «ولی پدر! این کار به‌نوعی تبلیغ دین اسلام است!» کشیش تبسمی کرد و گفت: «نه سرگئی، این کار تبلیغ نیست؛ در واقع آرام کردن دل‌هاست، کلامی است که به مردم آرامش خواهد داد.» سرگئی گفت: «برای من خیلی عجیب است پدر! شما با خواندن این کتاب‌ها از گذشته‌هایتان فاصله گرفته‌اید. تا آن‌جا که یادم هست، هیچ‌وقت با هیچ مسلمانی دوستی و مراوده نداشته‌اید. حالا می‌خواهید سخنان امام مسلمانان را مثل سخنان عیسی مسیح در کلیسا بخوانید!» کشیش گفت: «آنچه من فهمیده‌ام این است که علی شخصیتی است که در یک دین نمی‌گنجد. او به یک دین تعلق ندارد.»
العبد
بدان که روزی دو قسم است: یکی آنکه تو آن را می‌جویی و دیگری آنکه او تو را می‌جوید و اگر تو به‌سوی آن نروی، خود به‌سوی تو خواهد آمد.
العبد
پسرم! به یقین بدان که تو، به همهٔ آرزوهایت نخواهی رسید و مدت زیادی زندگی نخواهد کرد و به راه کسانی می‌روی که پیش از تو رفته‌اند. پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آورده‌ای نیکو عمل کن.
العبد
پسرم! به یقین بدان که تو، به همهٔ آرزوهایت نخواهی رسید و مدت زیادی زندگی نخواهد کرد و به راه کسانی می‌روی که پیش از تو رفته‌اند. پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آورده‌ای نیکو عمل کن.
العبد
کشیش گفت: «جالب است بدانی که او یک نویسنده و متفکر مشهور مسیحی است. می‌گفت علی یکی از مردان بزرگ تاریخ ماست. او را به عیسی مسیح تشبیه می‌کرد، اما نکتهٔ جالب‌تر این‌که علی کتابی دارد به نام نهج‌البلاغه. من این کتاب را در بیروت دیده بودم، اما هرگز رغبتی به مطالعهٔ آن نداشتم. دوستم می‌گفت نهج‌البلاغه تنها کتابی است که با مطالعهٔ آن می‌توانی علی را آن‌چنان که هست بشناسی.»
little_squirrel
مگر در این کتاب چه نوشته شده بود که مسیح رسالت نگهداری از آن را به او سپرده بود؟
Rasoul
بدان که روزی دو قسم است: یکی آنکه تو آن را می‌جویی و دیگری آنکه او تو را می‌جوید و اگر تو به‌سوی آن نروی، خود به‌سوی تو خواهد آمد.
امیرحسین
اگر به ذات و جوهرهٔ الهی دین نباشد می‌خواهد روحانی مسلمان باشد یا کشیش مسیحی، به یک‌اندازه از مسیر خدا جدا شده است. در زمان علی دشمنانش و آن‌هایی که با او می‌جنگیدند، از حافظان و مبلغان قرآن و اسلام بودند و در عبادت و زهد و تقوا چنان بودند که زانوهایشان بر اثر سجده پینه بسته بود. آن‌ها به نام همان اللهٔ با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می‌خواست هدایتشان کند.
امیرحسین
ملت‌ها و دولت‌های اسلامی مانند کسانی هستند که گنج گران‌بهایشان را دفن کرده‌اند یا اساساً از آن خبر ندارند. گمان می‌کنم آن‌ها هم علی را نمی‌شناسند. من هنگام مطالعهٔ این کتاب و چند کتاب دیگر، به همین مسئله فکر می‌کردم. در آن دوران،‌ علی خلیفهٔ مسلمانان بود و مردی هم به نام معاویه خود را خلیفهٔ مسلمانان نامیده بود. هر دوی اینها، داعیهٔ حکومت اسلامی داشتند، اما علی کجا و معاویه کجا! فکر کنم بیشتر رهبران کشورهای اسلامی، حکومتشان از جنس حکومت معاویه باشد، نه علی. اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک‌بار نهج‌البلاغه را با دقت می‌خواند و به آن عمل می‌کرد، امروز روزگارشان این نبود که هست
Ali Aghaee
پدر ایوانف! تو امانت ما را به‌خوبی پاس داشتی. آن طفل امروز در روح تو رشد یافته و وجودت را در بر گرفته است. چراغی در وجودت فروزان گشته که روشنایی‌اش چراغ راه و گرمایش ذخیرهٔ آخرتت خواهد شد. بدان پدر ایوانف که ما به یاد مؤمنان خود هستیم و آن‌ها را فراموش نمی‌کنیم؛ به‌ویژه تو را که قبای کشیشی را با عبای علی بن‌ابی‌طالب آمیختی و روح عریانت را کسوتی پوشاندی که جز رستگاران چنین کسوتی بر تن ندارند. ما امانت خود را برداشتیم تا ببینیم بعد از تو چه کسی مستعد پذیرش آن است.
سپیده دم اندیشه
سرگئی گفت: «پس‌فردا که به مسکو برگشتی، کنار تابلوی کلیسایت، تابلوی دیگری هم نصب کن و بنویس: مسجد امام علی!» کشیش این کنایهٔ سرگئی را به دل نگرفت و گفت: «اگر از امثال کسانی چون تو نمی‌ترسیدم، حتماً این کار را می‌کردم.»
سپیده دم اندیشه
«اما من دوستان مسلمان بسیاری دارم؛ آن‌قدر که شما را شیفتهٔ علی می‌بینم، آن‌ها را ندیده‌ام. چگونه است مردی چون شما که از کودکی در خدمت کلیسا بوده، از علی چنین یاد می‌کند و شیفتهٔ او می‌شود، اما مسلمانان اغلب چیزی از علی نمی‌دانند؟» کشیش گفت: «ممکن است من تو را که پسرم هستی نشناسم یا تو مرا که پدرت هستم نشناسی؛ همان‌گونه که بسیاری از مسیحیان هم مسیح را نمی‌شناسند. برای همین است که می‌گویم باید حصارها را بشکنی و به انسانیت بندگان خدا، بیش از آبشخور دینشان بها بدهی.»
سپیده دم اندیشه
اما به تو یک توصیهٔ جدی دارم و آن اینکه از خودت یک ماشین فعال و پربازده اقتصادی نساز. هرقدر هم که پول داشته باشی و از امکانات بالای زندگی بهره بگیری، اما بی‌نیاز از غذای روح نیستی و کتاب، غذای روح آدمی است. زمانی برای خودت در نظر بگیر و مطالعه کن؛ مخصوصاً زندگی‌نامهٔ افراد بزرگ و نامدار جهان را بخوان و الگوی زندگی‌ات قرار بده. اگر تنها به یک ماشین بزرگ پول‌ساز تبدیل شوی، مثل هر ماشین دیگری فرسوده خواهی شد و ماشین‌های مدل بالاتر جایت را می‌گیرند.
سپیده دم اندیشه
آیا چنین مرگی حق معاویه و عمروعاص نبود؟! آن‌ها چگونه از مرگ جستند در حالی‌که علی با مرگ آرام گرفت. قلبی در سینهٔ مردی از تپش افتاد که خسته بود از نافرمانی و نامهربانی امتش و به ستوه آمده بود و می‌گفت: «خدایا! من این مردم را از پند و تذکرهایم خسته کرده‌ام. آن‌ها نیز مرا خسته نموده‌اند. آن‌ها از من به ستوه آمده و من از آنان به تنگ آمده‌ام. دل‌شکسته‌ام. به‌جای آنان افراد بهتری به من مرحمت فرما و به‌جای من بدتر از هر کس را بر آنان مسلط کن.»
سپیده دم اندیشه
علی در سجده بود و جز او، همهٔ نمازگزاران صدای محکم پاهای عبدالله را شنیدند. کسی انگار می‌دوید؛ کسی که نعره‌یِ بلندی کشید و پیش از آنکه علی سرش را از سجده بردارد، او را در محراب نقش زمین کرد.
سپیده دم اندیشه
عبدالله لب‌های خشکش را گشود و گفت: «در عجبم که تو هنوز علی را نشناخته‌ای؛ علی با همهٔ خصومتی که با او دارم، مردی است که من به مروّت و مردانگی‌اش اعتراف می‌کنم. آن‌روزها که شاهد بودی ما در کوفه علیه او شعار می‌دادیم و مردم را بر او می‌شوراندیم، اما او راه مدارا در پیش گرفت و حتی حقوق ما را از بیت‌المال قطع نکرد. در حالی‌که خلیفهٔ پیشین، عثمان، هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه می‌کرد؛‌ یادت نیست با ابوذر غفاری چه کرد؟ امروز اگر عثمان به‌جای علی خلیفه بود، من جرئت نمی‌کردم از ترس مأمورانش از چند فرسخی کوفه عبور کنم. علی خلیفه‌ای نیست که بر دشمنان خود بشورد، مگر در میدان جنگ
سپیده دم اندیشه

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
۱۵,۳۰۰
۵۰%
تومان