بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند

بریده‌هایی از کتاب ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند

انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۵از ۴۱۴ رأی
۴٫۵
(۴۱۴)
کشیش گفت: «دوست من، جرج عزیز! شما که پژوهش‌های بسیاری در حوزهٔ تاریخ دارید، به من بگویید که در تاریخ چه کسی را شبیه علی یافتی؟» جرج کتاب را بست، روی میز گذاشت و گفت: «در میان بزرگان گذشتهٔ تاریخ، بسیار اندک‌اند کسانی که با درک موقعیت و زمان، به ما بگویند: «فرزندان خود را به اخلاق خود تربیت نکنید، زیرا که آنان برای زمانی غیر از زمان شما، خلق شده‌اند.» اما علی با چنین توصیه‌ای به انسان‌ها در طول تاریخ، درک بزرگ خود را به‌عنوان یک جامعه‌شناس به رخ می‌کشد. و جداً بسیار کمیاب‌اند از بزرگان گذشته و حال تاریخ که در فکر و روح ما،‌ بذر موازین عدالت جهانی را که از خود می‌جوشد و بر خود تکیه می‌کند، بپاشد و مانور عظمت آن را کشف کند و بگوید: «آن‌کس که بداخلاق باشد، خود را آزار داده است» و بسیار کم‌اند بزرگانی از تاریخ، که چون علی فریاد بزنند: «احتکار جرم و محتکر تبهکار است!
سپیده دم اندیشه
و یا «هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر در سایهٔ آنکه ثروتمندی از حق او بهره‌مند گشته است.»
سپیده دم اندیشه
جرج به کشیش نگاه کرد و گفت: «می‌بینید پدر؟ سخنان علی ژرفای تفکر او را برای ما به تصویر می‌کشد، علی می‌داند که اگر عدالت نباشد، اگر برتری نژاد و قومی حاکم باشد، بالاخره عقده‌های حبس شده در سینه‌های کسانی که تحقیر شده‌اند، روزی به‌صورت عصیان و طغیان یا انقلاب‌های بنیان‌کن،‌ بروز خواهد کرد. او در فکر آیندهٔ سرزمین‌های اسلامی است. نمی‌خواهد که ایران به جرم ایرانی بودن و شامی به جرم غیرعرب بودن یا مصری به جرم آفریقایی بودن، نسبت به سایر مسلمانان و به‌ویژه عرب‌ها تحقیر شوند و با آن‌ها مثل بردگان رفتار شود؛ زیرا این امر باعث تقابل مردم با نظام اسلامی شده و ریشهٔ حکومت و دین را خواهد خشکاند.»
سپیده دم اندیشه
حکام عرب در کشورهای ایران و مصر و شام، مردم این کشورها را که مسلمان شده‌اند،‌ به چشم برده و غلام خود نگاه می‌کنند و این موضوع، مغایر نص آیات قرآن و همچنین مغایر با روح مساوات اسلامی است و سبب می‌شود اقوامی که اسلام آورده‌اند، عاصی شده، همان‌طور که قشون اسلام را با آغوش باز پذیرفتند تا این محرومیت‌ها و فاصله‌ای طبقاتی از بین برود، قشون دیگری را هم که مخالف حکام مسلمان هستند، با آغوش باز بپذیرند. قوم عرب نباید کشورهای دیگر اقوام بومی را به چشم حقارت بنگرند.
سپیده دم اندیشه
قلب‌هایی که از جنس سنگ باشند، با سال‌ها بارش باران هم نرم نمی‌شود
سپیده دم اندیشه
«درست مثل آن شب‌هایی که موقع خواب برایت کتاب می‌خواندم؛ البته این‌بار نه برای خواب، که برای بیداری‌ات می‌خوانم.»
سپیده دم اندیشه
«ما بزرگ‌ترها هم توی یک مدرسهٔ خیلی بزرگ درس می‌خوانیم و تکالیفمان را می‌نویسیم. اگر ما درس نخوانیم و مشق‌هایم را ننویسیم، مثل آدم‌های کور هیچ‌جا را نمی‌بینیم.»
سپیده دم اندیشه
«از خونریزی بپرهیز و از ریختن خون ناحق پروا کن؛ که هیچ چیز همانند خون ناحق،‌ کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی‌کند و نابودی نعمت‌ها را سرعت نمی‌بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی‌گرداند و در روز قیامت، خدای سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان، خون‌های ناحق ریخته را داوری خواهد کرد. پس با ریختن خون حرام، حکومت خود را تقویت مکن، زیرا خون ناحق پایه‌های حکومتت را سست می‌کند و بنیاد آن را برمی‌کند و به دیگری منتقل می‌سازد. و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحق نخواهی داشت؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست.
سپیده دم اندیشه
کشیش با دقت به جرج نگاه می‌کرد و به سخنانش گوش می‌داد که با هیجان سرش را روی کتاب خم کرده بود و مطالبی می‌خواند که به نظر او فراتر از منشور حقوق بشر بود.
سپیده دم اندیشه
او در نامه‌ای به یکی از یارانش که او را به فرمانداری مصر منصوب کرده، مطالبی می‌نویسد که در واقع منشور حکومت اوست. این‌جا را بشنو.» سرش را بلند کرد، عینکش را به چشم زد و از بالای عینک به کشیش نگاه کرد و گفت: «این نامه زمانی نوشته شده که دنیای مسیحیت و یهودیت، در وحشی‌گری کامل بودند.» سپس سرش را روی کتاب خم کرد و گفت: «نامه‌اش بسیار طولانی است، من فقط چند فرازش را می‌خوانم. «ای مالک، مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا همچون حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو و دستهٔ دیگر همانند تو در آفرینش یکسان‌اند
سپیده دم اندیشه
«کلام همهٔ پیامبران و عدالت‌خواهان جهان، شبیه کلام امام علی است. برای همین است که من نام کتابم را گذاشته‌ام: امام علی، صدای عدالت انسان.»
سپیده دم اندیشه
پاییزش هم طعم بهار می‌دهد.»
سپیده دم اندیشه
عمروعاص برخاست و گفت: «ای مردم! سخنان ابوموسی را شنیدید؛ او امام خود را عزل کرد و من نیز در این مورد با او هم‌عقیده هستم و علی را از خلافت عزل می‌کنم و به‌جای او معاویه را به خلافت می‌رسانم.»
سپیده دم اندیشه
«اینکه می‌گویید به خاطر ترس از مرگ فرمان جنگ نمی‌دهم، به خدا سوگند، باکی ندارم که به آغوش مرگ بروم یا مرگ نزد من آید. به خدا سوگند، هیچ روزی جنگ را به تأخیر نینداختم جز به امید اینکه گروهی به من بپیوندند و هدایت شوند. این برای من بهتر از این است که آنان به خاطر گمراهی‌شان - هرچند در گناه باشند - در جنگ نابود شوند.»
سپیده دم اندیشه
آنچه را گفتی خود نیز می‌دانم. آن جوان شامی خامی کرد، خون مرا به جوش آورد، طاقت از دست دادم، وگرنه می‌دانستم که باید در فرصتی دیگر سر به نیستش می‌کردم.
سپیده دم اندیشه
کارگزارانت را از دوستان و اقوامت قرار بده؛‌ البته این راهی است که شما بنی‌امیه آن را پیموده‌اید. عثمان از این نظر با رسول خدا و دو خلیفهٔ پس از او متفاوت بود؛‌ او همهٔ بستگان خود را در رأس امور حکومتی قرار داد و تو البته استاد بی‌بدیل این روش هستی»
سپیده دم اندیشه
اما در واقع مردم به فکر منافع خویش‌اند؛ رابطه‌شان با حکومت هم به همین اساس و پایه تنظیم شده است. کافی است حکومت، شکم‌هایشان را سیر کند تا مردم پیرو آن حکومت شوند. این‌که می‌گویند مردم مانند گله‌اند، سخن درستی است؛ حاکم قدرتمند کسی است که روش گله‌داری را بیاموزد!
سپیده دم اندیشه
علمای دینی و امامان جماعتِ دین‌دار را می‌توان بسیار ارزان خرید. آن‌ها به دنبال کاخ و پست و مقام‌های بالا نیستند؛ مبادا به آن‌ها پست‌های دولتی بدهی که در آن‌صورت هیچ خدایی را بنده نیستند. آن‌ها را با وعدهٔ بهشت،‌ با تمجید و تشویق و با صله‌ای نه‌چندان زیاد، می‌توان خرید. باید به مردم آزادی بدهی تا حرف‌هایشان را بزنند. در این صورت است که می‌توانی دوستان و دشمنانت را بازشناسی. حاکمی که نداند چه تعداد با او دوست و چه تعداد با او دشمن‌اند، هرگز نخواهد توانست حکومت خود را دوام بخشد. کار تو با آن جوان معترض، کار شایستهٔ یک حاکمِ باسیاست نبود. مردم در صورت ترس از حاکم،‌ در پشت پردهٔ نفاق و ظاهرفریبی پنهان می‌شوند. و هیچ سمی مهلک‌تر از این نیست که مردم در ظاهر دوست و در باطن دشمن حاکم باشند.»
سپیده دم اندیشه
می‌تواند سال‌ها بر مسند قدرت تکیه زند که شیوه‌های برخورد با مردم را نیک بداند. قدرت شمشیر و زور و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم،‌ شیوه‌ای است که بسیاری از حاکمان از آن پیروی کرده‌اند و می‌کنند. اما این شیوه چندان دوام نمی‌آورد،‌ بالاخره روزی خواهد رسید که مردم قیام کنند و در آن روز،‌ حتی قادر نخواهی بود سربازان خود را به جنگ آن‌ها بفرستی؛ زیرا سربازان تو، خود فرزندانِ این مردم‌اند. حاکمی که به دوام قدرت و حکومت خود فکر می‌کند زورگویی به مردم را چاشنی خدعه و نیرنگ‌هایی می‌کند که لازمهٔ هر حکومتی است. مردم را فقط با سیاست و تدبیر می‌توان استحمار کرد. مردم طرفدار رسول‌الله و دین‌اند؛‌ پس تو نیز چون آنان خود را دین‌خواه نشان بده و در مجالس و مراسم مذهبی‌شان حاضر شو. مردم اگر بدانند رهبرانشان با آنان همدل و هم‌کیش هستند، جان و مال خود را فدای آن‌ها خواهند کرد
سپیده دم اندیشه
«حکومت ماندگار، با مردم‌داری سازگار نیست. حاکمان دانا، مردم را جز گوسفند و میش نمی‌پندارند که باید از شیر آن‌ها نوشید و گوشتشان را قوت جسم و جان قرار داد.
سپیده دم اندیشه

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
۱۵,۳۰۰
۵۰%
تومان