بریدههایی از کتاب قرنطینه
نویسنده:جنیفر ای.نیلسن
مترجم:فرزانه مختاریبلاسی
انتشارات:انتشارات پرتقال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۶۹ رأی
۴٫۶
(۲۶۹)
نگاهم را پایین انداختم تا نکند از خودم دفاع کنم و پافشاری کنم که درواقع، هنوز از تمام پتانسیلم برای درست کردن آشوب و بزنبزن استفاده نکردهام.
RoyaM
همیشه هر کاری را که بهشان گفته میشد انجام میدادند، مثل گوسفندهای آموزشدیده.
رونیا شیردست
زیر لب گفتم: «چرا اونها اینقدر از ما متنفرن؟»
گفت: «چون ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.»
bec san
گفت: «وقتی ما خیلی از هم دوریم، همهچیز کجوکوله به نظر میاد؛ انگار که دنیا عوض شده. البته که دنیا عوض نشده. بعدش میفهمم که من دارم کج راه میرم. تو من رو متعادل میکنی آنی.»
Rusty lake
چیزی به من میگفت مهم نیست که امروز چقدر افتضاح بوده، فردا هم قرار نیست بهتر بشود. الآن به خواب احتیاج داشتم.
غَزال_ک
الآن خوشحال بودم که مجبور نیستم رأی بدهم. مثل انتخاب بین دوتا سَم بود؛ تنها تفاوتش شیوهای بود که تو را میکشند.
غَزال_ک
بعضیوقتها دوستی اینه که کاری رو بکنی که به نفع دوستت باشه، حتی اگه چیزی نباشه که خودش میخواد.
bahareh
مقابله کردن با او، مثل این بود که بخواهی به یک مار مشت بزنی. ممکن بود بزنم به دهانش، اما او هم دستم را میخورد. هیچ راه پیروزیای نبود.
mattin
متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.
luna
ابتدا به آرامی شروع به زمزمهٔ ترانهای کردم. وقتی دلا چشمانش را بست تا گوش کند، شروع کردم به خواندن. یکی از شعرهایی را که وقتی بچه بودم، مادرم برای خواباندنم میخواند، انتخاب کردم. این آواز از بین لبهای مادرم شبیه شبنمی روی سبزهها بود. آواز من بیشتر به افتادن پشکل گاو نزدیک بود.
n.m🎻Violin
متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.
haniyh
بعد از چهار سال طولانی، این مریضی وحشتناک از بین رفت و مردم کلدن دوباره آزاد بودند که در آرامش نفس بکشند. بدترین فاجعه توی تاریخمان تمام شده بود.
haniyh
چیزهای کمی ارزشِ آن را داشتند که به خاطرشان زندگیام را به خطر بیندازم
haniyh
این چیزی بود که دربارهٔ دوستم خیلی دوست داشتم. همان لحظهای که من را متقاعد کرد قوانین بیشتری را زیر پا نگذارم، خودش پیشنهاد میداد که عجله کنیم تا قانونهای دیگری را بشکنیم.
هانیه
حتی کمترین اندازهٔ امید هم از ناامیدی بهتر بود.
هانیه
متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.
هانیه
بعضیوقتها دوستی اینه که کاری رو بکنی که به نفع دوستت باشه، حتی اگه چیزی نباشه که خودش میخواد.
هانیه
بعضی از زالوها به بعضی از مردم خودشان هم نگاه تحقیرآمیز داشته باشند. البته وقتی به آن فکر میکنم، گاهیاوقات اینطور تقسیمبندیها بین اهالی رودخانه هم اتفاق میافتد. شاید این ذات انسان است که آدمها را به بهتر و بدتر تقسیمبندی میکنند.
هانیه
روزهای ابری بهانهای هستند تا زمان را برای مدتی نادیده بگیریم.
هانیه
بعضیوقتها دوستی اینه که کاری رو بکنی که به نفع دوستت باشه، حتی اگه چیزی نباشه که خودش میخواد.
Zeina🌸💕
حجم
۲۴۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۴۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۱۰۱,۰۰۰
۵۰,۵۰۰۵۰%
تومان