بریدههایی از کتاب قرنطینه
نویسنده:جنیفر ای.نیلسن
مترجم:فرزانه مختاریبلاسی
انتشارات:انتشارات پرتقال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۶۹ رأی
۴٫۶
(۲۶۹)
به ما اشاره کرد. «کسی که این کار رو کردی، همونجا سر جات بمون! دارم میام بگیرمت!»
مدت زمانی که توانسته بودم دردسر درست نکنم: یک ساعت.
تقریباً برایم رکورد محسوب میشد.
☆...○●arty🎓☆
اینجا جای همچین وفاداریهای احمقانهای نیست.»
گفتم: «دوستی، احمقانه نیست.»
☆...○●arty🎓☆
پرسیدم: «مریض شدن الآن یه جرمه؟ ما فرقی با مجرمهایی که یه زمانی اینجا بودن نداریم؟» معلوم است که ما فرقی نداشتیم. حتی میتوانستند ما را توی زندان نگه دارند. تنها چیزی که از زندانیان کم داشتیم، زنجیر پاهایشان بود.
☆...○●arty🎓☆
آنها جهانی را میشناختند که از کتابها بیرون میآمد و ما جهانی را میشناختیم که در آن زندگی میکردیم.
Book
«از نظر اهالی رودخونه ‘احمق’ و ‘شجاع’ یه معنی میدن. یکیشون وقتی یه نفر میبازه استفاده میشه و اون یکی بعد از اینکه برنده میشه.»
booklover
«چون ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.»
booklover
همیشه میفهمم یه چیزیت هست
𝐑𝐎𝐒𝐄
او یکی از معدود افرادی بود که ظاهراً میتوانست من را همانطور که واقعاً هستم، بفهمد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
اما براگ دستم را گرفت؛ چون مشتم داشت تصادفی به بینی فرمانروا میخورد. خب، تقریباً تصادفی.
ن. عادل
اما جزیرهٔ اتیک برای آنهایی که نتیجهٔ آزمایششان مثبت بود، تبدیل میشد به «کلونی اسکورج»، جایی که قربانیان فرستاده میشدند تا بقیهٔ عمر کوتاهشان را آنجا زندگی کنند.
کتاب خوان معرکه
«نمیدونستم چهجوری میخوای موفق بشی، ولی میدونستم میتونی.»
دانشآموز گم شدهی هاگوارتز
راههای دیگهای بهجز جنگیدن هم برای برنده شدن وجود داره
=o
اگر مجبور بودم بین پدر چنین دختری و یا فرمانروایی که مردم بیمار را، یا آنهایی که مشکوک به ابتلا هستند، توی سلول مجرمها میاندازد، یکی را انتخاب کنم، الآن خوشحال بودم که مجبور نیستم رأی بدهم. مثل انتخاب بین دوتا سَم بود؛ تنها تفاوتش شیوهای بود که تو را میکشند.
♡عاشق کتاب♡
«اینکه نتونی به یه آدم نیازمند کمک کنی، به همون اندازه بده که باعث شده باشی اون آدم، نیازمند بشه.
♡عاشق کتاب♡
نگاهم را پایین انداختم تا نکند از خودم دفاع کنم و پافشاری کنم که درواقع، هنوز از تمام پتانسیلم برای درست کردن آشوب و بزنبزن استفاده نکردهام.
RoyaM
همهٔ آن حرفها خیلی خوب به نظر میرسیدند، اما جواب سؤال من نبودند. و شاید این حقیقت که او داشت کلمههایی را میگفت که قبلاً بارها تمرین کرده بود، تا جواب من را ندهد، خودش جواب سؤالم بود.
AλI
متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.
وامبت بدعنق!
«بهش زمان بده. همیشه اینقدر دردناک نمیمونه.»
.Mohadd3.
این چیزی بود که دربارهٔ دوستم خیلی دوست داشتم. همان لحظهای که من را متقاعد کرد قوانین بیشتری را زیر پا نگذارم، خودش پیشنهاد میداد که عجله کنیم تا قانونهای دیگری را بشکنیم.
sahar
از نظر اهالی رودخونه ‘احمق’ و ‘شجاع’ یه معنی میدن. یکیشون وقتی یه نفر میبازه استفاده میشه و اون یکی بعد از اینکه برنده میشه
KAVİON
حجم
۲۴۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۴۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۱۰۱,۰۰۰
۵۰,۵۰۰۵۰%
تومان