بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

بریده‌هایی از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:
۳.۷از ۱۱ رأی
۳٫۷
(۱۱)
به قول بنجامین دی: «ما جماعت مطبوعاتی، از بدبختی‌های دیگران پول درمی‌آوریم.»
blogofski
وقتی روزنامه روزانه فروخته می‌شود، ناشر نمی‌تواند بنشیند و منتظر بماند تا خبر خودش بیاید. به اندازهٔ کافی اخبار وجود ندارد و اخبار موجود هم به اندازهٔ کافی هیجان‌انگیز نیست. پس روزنامه‌ها باید اخباری تولید کنند که به فروش روزنامه کمک کند. وقتی خبرنگارها را می‌فرستادند که از رویدادها خبر تهیه کنند، آن‌ها می‌دانستند که کارشان تهیهٔ اخبار در صورت وجود آن و تولیدش از هیچ، در صورت نبود آن است.
blogofski
روزنامه از لحظه‌ای که بنجامین دی در ۱۸۸۳ روزنامهٔ آفتاب نیویورک را راه‌اندازی کرد، متحول شد. البته تحول نه به‌خاطر خود روزنامه، بلکه به‌خاطر روش فروش آن بود: در سطح خیابان و نسخه به نسخه. او افراد بیکار را اجیر کرد تا با روش دادزنی روزنامه‌هایش را بفروشند و بلافاصله معضل بزرگی را که به جان مطبوعات حزبی افتاده بود، حل کرد: مشترکانی که هزینهٔ آبونه را پرداخت نمی‌کردند. روش «فروش نقدی» دی کاری به سیستم آبونه و نسیه نداشت. روزنامه را می‌خریدی و می‌رفتی پی کارت. خبرنامهٔ آفتاب، با همین نوآوری در فرایند توزیع، روزنامه و صنعت اخبار را اختراع کرد. هزار نفر دیگر دنباله‌روی روش بنجامین دی شدند. این روزنامه‌ها را کسی نمی‌آورد دم در خانه. مطالبشان باید به‌حدی هیجان‌انگیز و جنجالی می‌بود که سر خیابان‌ها، بارها و ایستگاه‌های قطار به فروش می‌رفتند.
blogofski
کم پیش می‌آید که هنگام ارتکاب جرم، وقتی مچمان را می‌گیرند، مجبور شویم پولی را که به جیب زده‌ایم پس بدهیم. به قول جوونال: «اگر بتوانی ثروتت را حفظ کنی، بدنامی چه اهمیتی دارد؟»
blogofski
فیلم ماتریکس تعبیر درستی از اوضاع ارائه نداد. شما حکم باتری سیستم هوش مصنوعی جهانی را ندارید؛ درواقع ارزشتان فقط کمی از یک باتری بیشتر است. شما بخشی از مدار تبلیغات هستید.»
blogofski
به قول ونکاتش رائو، کارآفرین شرکت زیراکس: «حقیقت کثیف این است که رسانه‌های اجتماعی ابزاری برای برقراری ارتباط بین انسان‌ها نیستند. نوعی سازوکار داخلی‌اند که به فناوری این امکان را می‌دهند که از انسان‌ها برای برقراری ارتباط بین خودشان استفاده کنند.
blogofski
وقتی درِ گوشی به یکی از وبلاگ‌ها خبر می‌دهم که تاکر مکس اخیراً چه کار ناپسندی کرده، درواقع دارم به نویسندهٔ وبلاگ فرصت می‌دهم تا خوانندگان را دعوت کند تا نظراتی مثل «ای بابا!» یا «عجب آدم زن‌ستیزی!» زیر خبرش بنویسند و همچنین به طرف‌داران تاکر مکس فرصت می‌دهم تا خبری درباره‌اش بخوانند و در دفاع از او بلند شوند. این وسط برای هیچ‌کس مهم نیست که کاربرها چه فکری می‌کنند یا چه حسی دارند، دریغ از یک ذره. اما به وبلاگ فرصت می‌دهم که به واسطهٔ کلیک‌های کاربران پول به جیب بزند.
blogofski
از نظر وبلاگ‌ها، حل کردن مسائل نوعی دردسر محسوب می‌شود. باعث می‌شود ترافیک بازدید از بین برود. قضیه دربارهٔ هر حسن نیت دیگری نیز به همین ترتیب است. با نوشتن مطلبی منصفانه و منطقی نمی‌توانید خوانندگان را به‌حدی خشمگین کنید که برای نظر دادن تحریک شوند.
blogofski
من وبلاگ‌نویس‌ها را فریب می‌دهم و آن‌ها خوانندگانشان را. این ترتیب عملکرد برای وبلاگ‌های تشنهٔ ترافیک، خود من و مشتریانم که نیازمند توجه رسانه‌ای هستند، بسیار عالی است
blogofski
وقتی شما علامت سؤال را از تیتر حذف می‌کنید، معمولاً تیترتان به یک دروغ تبدیل می‌شود. وبلاگ‌نویس‌ها به این دلیل زیاد از علامت سؤال استفاده می‌کنند که هیچ‌کس نمی‌تواند به ادعای کذب متهمشان کند.
blogofski
برایان مویلان، از نویسندگان گاکر، یک بار گفت: «کلید موفقیت این است که کل خبر را در تیتر بیاورید، فقط آن‌قدری از آن را باقی بگذارید که مردم به کلیک کردن ترغیب شوند.»
blogofski
۱. آیا نشستن فعالیتی مهلک است؟ ۲. تا چقدر می‌توانید کسر خواب را تحمل کنید؟ ۳. آیا شکر سمی است؟ ۴. بهترین حرکت ورزشی چیست؟ ۵. آیا موبایل باعث سرطان مغز می‌شود؟ عناوین پرمخاطب‌ترین مقالات در مجلهٔ نیویورک تایمز، ۱۶ آوریل ۲۰۱۱ آیا تیترهای سؤالی بیشتر طرف‌دار دارند؟ شک نکنید که دارند.
blogofski
سکهٔ رایج در فضای آنلاین یکی بیشتر نیست. شما می‌توانید هر اسمی که دلتان می‌خواهد رویش بگذارید: ظرفیت، افراطی‌گری، برانگیختگی، قدرت، هیجان.
blogofski
حقیقت دل‌خراش به‌خوبی پخش نمی‌شود. ما با انتخاب سازوکاری که به‌سرعت پخش می‌شودـ و ترافیک بازدید جذب می‌کندحقیقت را سرکوب می‌کنیم، البته نه از طریق حذف، بلکه از طریق انتقال مفهوم.
blogofski
تقریباً ۹۶ درصد از هفت هزار مقاله‌ای که به فهرست رتبهٔ بالای اشتراک‌گذاری نیویورک تایمز راه پیدا کرده بودند، فقط یک بار در این فهرست قرار گرفتند. تقریباً هیچ‌کدام نبودند که به فهرست وارد شوند، از آن خارج شوند و مجدداً به آن برگردند. همه مدتی به‌صورت گذرا وجود داشتند و بعد ناپدید شدند. اما اگرچه محتوای منتشرشده ممکن است ناپدید شود، پیامدهایش ناپدید نخواهد شد، حالا می‌خواهد یک جنبش سیاسی مسموم باشد یا اعتیاد به جلب توجه کردن ارزان و آسان.
blogofski
به قول کریس هجز، فیلسوف و خبرنگار: «در عصر تصاویر و سرگرمی، در عصر ارضای آنی احساسات، ما صداقت و واقعیت را نه جست‌وجو می‌کنیم و نه می‌خواهیم. واقعیت چیز پیچیده‌ای است. واقعیت حوصله‌سربر است. ما نمی‌توانیم با پیچیدگی‌هایش کنار بیاییم و البته تمایلی هم به این کار نداریم.»
blogofski
احتمالاً یادتان نمی‌آید در ۱۹ فوریهٔ ۲۰۰۹ چه اتفاقی افتاد و احتمالاً دلیلش این است که هیچ‌چیز جالب‌توجهی اتفاق نیفتاد، حداقل با توجه به استانداردهای عادی. اما برای کسانی که از طریق به اشتراک‌گذاری مطلب نان می‌خورند، روزی بسیار پررونق و برای کشورمان روزی بسیار پرهزینه بود.
blogofski
من داده‌های مبسوطی داشتم که مؤید این واقعیت بودند: هر محصولی که نقل محافل آنلاین شود، فروشش افزایش خواهد یافت.
blogofski
محتوا باید منفی باشد، اما نه خیلی منفی. ناامیدی و حزن باعث می‌شوند ما کاری انجام ندهیم. حس دل‌سوزی و همدردی باعث می‌شود دلمان بخواهد از پشت کامپیوتر بلند شویم و کاری کنیم. اما خشم، ترس، هیجان، یا خنده باعث می‌شود محتوا را به اشتراک بگذاریم. وادارمان می‌کنند کاری کنیم تا حس کنیم واقعاً کاری کرده‌ایم، درحالی‌که در واقعیت فقط به نشر موضوعی احتمالاً خرافی و بی‌معنا کمک کرده‌ایم.
blogofski
در تحقیقات علمی، وقتی به سوژه‌ها ویدئوهایی با بار منفی (جنگ، سقوط هواپیما، اعدام یا بلایای طبیعی) نشان می‌دهند، افراد در مقایسه با محتوای بدون بار منفی بیشتر برانگیخته می‌شوند، آنچه را دیده‌اند بهتر به یاد می‌آورند، توجه بیشتری نشان می‌دهند و منابع ادراکی بیشتری را برای بلعیدن محتوا تخصیص می‌دهند. این همان چیزی است که شما را وادار می‌کند دکمهٔ «اشتراک‌گذاری» را بزنید. اهالی رسانه دکمه‌های شما را می‌زنند تا شما هم دکمه‌های آن‌ها را بزنید.
blogofski

حجم

۳۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۳۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
تومان