بریدههایی از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی
۳٫۷
(۱۱)
بهعنوان خواننده، ممکن است این واقعیت که وبلاگها مفید نیستند، بلکه عامدانه کاربر را گمراه و ماجراها را بیدلیل داغ میکنند، خستهتان کند، اما جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ به ما هشدار داد که «خستگی سلول به معنای توانمندی پیکره است.»
بنابراین، هنر خبرگزاری آنلاین این است: کشیدن مشتری به دنبال خود، تا جای ممکن، عمداً مفید واقع نشدن و تبدیل کردن خوانندگان ساده به ماشینهای کلیک و بازدید. خبرگزاریها میدانند که باید هر تیتر را وسوسهکنندهتر از تیتر قبلی و هر مقاله را غیرمفیدتر و جنجالیتر از مقالهٔ قبلی تولید کنند تا کلیک دریافت کنند. این یک چرخهٔ باطل است که در آن وبلاگ خواننده را سر کار میگذارد، من وبلاگ را سر کار میگذارم و وبلاگ باید دفعهٔ بعد خواننده را بیشتر سر کار بگذارد تا روی دست مقالهٔ قبلی بلند شود.
☆Nostalgia☆
وبلاگنویسها دروغ میگویند، تحریف میکنند و حملهور میشوند، چون منافعشان ایجاب میکند. رسانه باور کرده است که با محتوای ساده، هیجانانگیز و واسطهگریاش همان چیزی را به مردم میدهد که میخواهند. همین نکته بیشمار فرصت برای دستکاری و اعمالنفوذ ایجاد میکند. حالا خوب میدانم که تأثیر جمعیِ این نوع دستکاری چیست: عالم غیرواقعی. ما در توهمات رسانه محصور شدهایم و به جرم انسان بودن، به باقی انسانها حملهور میشویم، بعد به خودمان آفرین میگوییم تا روی بیعاطفگیمان سرپوش بگذاریم. تبلیغات را با هنر قاطی کردهایم. واقعیت... زندگی ما... دانستن اینکه چه چیز مهم است... اطلاعات... اینها تلفات ناشی از این جریان هستند.
blogofski
این روزها این کلیشه بین مردم جا افتاده است: «اگر اخبار مهم باشد، خودش پیدایم میکند.» این باور هم براساس فرضیهٔ صدفهای رهاشده است و به این فرضیه وابسته است که اخبار مهم از میان هیاهو هویدا و اخبار بیاهمیت در میان هیاهو گم میشوند. اگر اینطور فکر میکنید، سخت در اشتباهید. آنطور که خودم در مأموریتهایم در دستکاری رسانه دریافتم، اطلاعاتی که در فضای آنلاین بهاصطلاح ما را «پیدا میکنند» یعنی هر آنچه پخش میشودبدترین نوع اطلاعات هستند. این اطلاعات نه به واسطهٔ ارزش، اهمیت یا موثق بودن، بلکه برعکس بهخاطر جذابیت ظاهری، هیجان کاذب و قطبیسازی در میان هیاهوی آنلاین شاخص میشوند.
شخصاً از طریق دستکاری کردن کلمات تشکیلدهندهٔ اخبار کلی پول به جیب زدم و کیف کردم. از تنبلی مردم برای خواندن اخبار بهرهبرداری کردم
blogofski
به ما یاد دادهاند هرچه را میخوانیم باور کنیم. یاد گرفتهایم هر جا دود هست، باید آتش هم باشد. اگر کسی وقت میگذارد و چیزی مینویسد و منتشر میکند، قطعاً به چیزی که میگوید اعتقاد دارد. حقیقت این است که خرد نهفته در پس این باورها دیگر حقیقت ندارد، بااینحال عوام معتقد به قواعد انگشتشمار همچنان به رژه رفتن در این فضا ادامه میدهند و همان قواعد، عوض محافظت کردن ازشان، آنها را هدف دستکاری و سوءاستفاده قرار میدهد.
blogofski
والتر لیپمن نوشت، اخبار نوعی محیط ساختگی خلق میکنند، اما واکنش ما به آن محیط. نه ساختگی، بلکه رفتاری عملی و واقعی است.
blogofski
ما فکر میکنیم ظاهراً اخبار برای اطلاعرسانی ماست! اینترنت چیزی است که متخصصان فناوری آن را «فناوری تجربه» مینامند. کاربرها هرچه بیشتر آن را استفاده کنند، اعتمادشان به آن بیشتر میشود. هرچه کاربر مدت طولانیتری با آن درگیر باشد، بیشتر با آن احساس راحتی میکند و دنیایی را که میآفریند را بیشتر باور میکند.
هرچه بیشتر در وبلاگها غرق میشویم، اعتماد ما به اطلاعاتی که از آنها به دست میآوریم بیشتر میشود.
blogofski
قیف اخبار:
تمام آنچه اتفاق میافتد
تمام آنچه به اطلاع رسانه میرسد
تمام آنچه ارزش خبری دارد
تمام آنچه بهعنوان خبر منتشر میشود
blogofski
ستارههای ویدئوهای وایرال، شرکتهای موردعلاقهٔ رسانه، حتی شهروندان عادی یکباره سر از اخبار درمیآورند، چون کاری جالب، غیرعادی، یا ابلهانه انجام دادهاند. رسانه ابتدا آنها را گرامی میدارد، بعد طعنه میزند و بعد به نحوی بیرحمانه اعدام میکند. تعجبی ندارد که تنها احمقها و خودشیفتهها وارد دنیای شهرت میشوند.
blogofski
مردم عاشق هیجان شکار و کشتار هستند، بیآنکه خطرات شکار و کشتار حقیقی را به جان بخرند
blogofski
جرالد کرومر، جامعهشناس، زمانی متوجه شد که کم شدن اعدامها در ملأعام تقریباً همزمان بود با آغاز عصر روزنامههای پرتیراژ. اسکار وایلد این موضوع را بهتر عنوان کرد: «در زمانهای قدیم از ابزار شکنجهٔ چهارمیخ استفاده میکردند و امروزه از مطبوعات.»
blogofski
چه کسی است که طعنه برایش اهمیتی نداشته باشد؟ جواب واضح است: افرادی که چیزی برای باختن ندارند. کسانی که نیاز دارند سوژهٔ بحثها باشند، مثل ستارههای ریلتی شوهای تلویزیون که تشنهٔ توجه هستند. محال است بتوانید حرفی بزنید که بازیکنان سریال ساحل جرسی را ناراحت کند. آنها نیاز دارند که شما دربارهشان حرف بزنید، بهشان توهین، کنید و مسخرهشان کنید. آنها آبرویی ندارند که ریخته شود، بدناماند و بیشترش را هم میخواهند.
blogofski
افراد ضعیف به طعنه رو میآورند و افراد قدرتمند حرف دلشان را بیپرده میزنند. این دلیل دارد. طعنه باعث میشود گوینده در وجودش احساس کند قدرتی دارد که ته قلبش میداند آن را ندارد.
blogofski
طعنه زدن نمایانگر ترسی بدوی است، ترس از مسخره شدن. طعنهنویسها دلشان نمیخواهد مسخره شوند، بنابراین دست پیش را میگیرند و هر کس را که ببینند مسخره میکنند.
blogofski
«ما از همهچیز خسته میشویم غیر از مسخره کردن دیگران و تبریک گفتن به خودمان بابت کشف نقصهای آنها.»
ویلیام هزلیت، کتاب در باب لذت شکار (۱۸۲۶)
blogofski
«اگر یک نفر را جلوی جماعت بسوزانی، حرفهایت را جدیتر میگیرند.»
مونتنی
blogofski
مطالعات نشان میدهند که مغز ما «خواندن» و «گوش دادن» را از راههایی کاملاً متفاوت تجربه میکند؛ پیامهای شنیداری و نوشتاری از یک موضوع واحد نیمکرههای متفاوتی از مغز را درگیر میکنند. ما ناخودآگاه اعتماد غیرعادی بیشتری به مطالب مکتوب داریم. این موضوع از این باور قدیمی آب میخورد که نوشتن فعلِ پرهزینهای است. در گذشته باور عمومی این بود که افراد بهندرت ممکن است منابع را برای مکتوب کردن موضوعی دروغ هدر بدهند.
blogofski
علم نشان میدهد که ما انسانها نهتنها در دیرباوری مهارت نداریم، بلکه حتی وقتی باورهایمان غلط از آب درمیآیند، در تغییر دادنشان ناتوان هستیم.
blogofski
مردم هرچه بیشتر گند میزنند، کمتر علاقه دارند به آن اعتراف کنند.
blogofski
کییرکگور، فیلسوف دانمارکی، زمانی گفت: «وراج از سکوت میترسد، چون پوچ بودنش را فاش میکند.»
blogofski
بهترین راه برای اینکه منتقدان شما به نفعتان کار کنند، این است که آنها را جوری خشمگین کنید که منطقشان کور شود.
blogofski
حجم
۳۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۳۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
تومان