بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

بریده‌هایی از کتاب دروغگوهای دوست داشتنی

انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:
۳.۷از ۱۱ رأی
۳٫۷
(۱۱)
مشکل وقتی ایجاد می‌شود که افراد به جایی می‌رسند که غیر از نفع شخصی خودشان هیچ‌چیز دیگر را نمی‌بینند.
blogofski
نویسنده روایتی را پیش از همه قرار می‌دهد که بیشترین سود را عایدش می‌کند، یا شاید روایاتی که از انتشارشان انگیزهٔ شخصی یا ایدئولوژیک دارد و از این راه می‌تواند نامش را در حافظهٔ ملی ثبت کند، قبل از آنکه کسی فرصت پیدا کند از صحت موضوع اطلاع پیدا کند.
blogofski
اگر کاری کاملاً بی‌عیب انجام دادید، باید انتظار داشته باشید متنی بسیار خلاصه از قضیه به یک پست وبلاگی تبدیل شود. اگر کاری پیچیده انجام دادید، باید انتظار داشته باشید که آن را تا حد امکان ساده کنند تا وقتی که دیگر قابل‌تشخیص نباشد. قضیه از هر دو طرف به یک جا ختم خواهد شد. اگر کاری انجام ندهید، باز هم می‌توانند آن را به چیزی تبدیل کنند. اگر کار اشتباهی انجام دهید، غمتان نباشد؛ می‌توانید قضیه را جوری بچرخانید که کسی متوجهش نشود
blogofski
افشاسازی ساختگی روی یک وبلاگ به منبع خبریِ یک وبلاگ دیگر برای افشاسازی ساختگی تبدیل شد و این چرخه مدام تکرار شد تا اینکه درنهایت اصل خبر را به فراموشی سپردند. به قول چارلز هورتون کولی: «حاصل تصورات ما تبدیل به واقعیت موثق جامعه شد.»
blogofski
آدم ابله مشکلی به حساب نمی‌آید، اما نادانی او و اطمینانی که از تفکر غلطش در منطق پیچیدهٔ ذهنی خود دارد، محتوایی عالی در اختیار باقی وبلاگ‌ها قرار می‌دهد تا بدون ذره‌ای نبوغ برای انتشار خبر همان ابله استفاده کنند.
blogofski
همان‌طور که وبلاگ‌نویس‌های پیش‌کسوت، جان بیگز و چارلی وایت در کتاب اردوی آموزشی وبلاگ‌نویسی نوشتند، «هیچ سوژه‌ای آن‌قدر بی‌ارزش نیست که نتوانید از آن خبری بیرون بکشید.»
blogofski
واشنگتن پست در سال ۱۸۹۹ نوشت: نیویورک تایمز چنان تیزبینی عجیبی دارد که گاهی چیزهایی را می‌بیند که اصلاً وجود ندارند. حرارت آمالش گاهی به خنکای منطقش غلبه می‌کند. هرچه دلش بخواهد می‌بیند. دقیقاً همان جایی که دلش می‌خواهد، ظاهر می‌شود، اما چنان نامحسوس که هیچ چشمی نمی‌بیندش و هیچ ذهنی گمان نمی‌برد که وجود دارد. تفاوت بین نیویورک تایمز و وبلاگ‌های یک قرن بعدش، این است که نیویورک تایمز حداقل روی محتوای باارزش کار می‌کرد. وبلاگ‌نویس‌ها در جاهایی مثل فیس‌بوک و توئیتر به ضعیف‌ترین اخبار موجود می‌چسبند و بعد «تیزبینی عجیبشان» را اِعمال می‌کنند تا ببینند چه چیزی آنجا وجود ندارد.
blogofski
غرور نقطهٔ آغاز سقوط است.
blogofski
«آن‌هایی که در مدرسهٔ خبرنگاری درس می‌خوانند، صاحب غریزه‌ای جدید می‌شوند که با آن فقط چیزهایی را می‌بینند و می‌شنوند که مهیج هستند و ازهمین‌رو خبرهایشان نه‌تنها دقیق نیست، بلکه به نحوی نومیدانه تحریف‌شده است.» هوگو مانستربرگ، «پروندهٔ خبرنگار»، مک‌کلور، ۱۹۱۱
blogofski
مطالعاتی که حرکات چشم افراد را حین وب‌گردی تحلیل کرده‌اند نیز همین موضوع را تأیید می‌نمایند. بزرگ‌ترین عامل جذب نگاه تیتر است که کاربرها معمولاً فقط چند کلمهٔ اولش را می‌بینند و از رویش عبور می‌کنند. بعد از آنکه کاربرها دست از تیتر می‌کشند، نگاهشان در غالب موارد به سمت پایین و ستون سمت چپ حرکت می‌کند و دنبال جملاتی می‌گردند که توجهشان را جلب کند. اگر چیزی نظرشان را نگیرد، سایت را ترک می‌کنند.
blogofski
تلویزیون رسانه‌ای دیداری است، بنابراین اینکه از مخاطبانش بخواهد دربارهٔ چیزی فکر کنند که نمی‌بینند، برایش حکم خودکشی را دارد.
blogofski
ما می‌دانیم که محتوای عملی و مفید نشر پیدا نمی‌کند و پست‌هایی که خواننده را ترغیب نمی‌کند نظر بدهد، در اقتصاد حاکم بر فضای آنلاین مرده محسوب می‌شوند.
blogofski
شخصاً شیفتهٔ نوشتهٔ نیکولاس شامفورت، نویسندهٔ فرانسوی، هستم که معتقد بود سلیقهٔ عامهٔ مردم بدترین سلیقهٔ ممکن است. شامفورت دراین‌باره می‌نویسد: «می‌توان با اطمینان گفت که تمام افکار و عقایدی که عامهٔ مردم دارند، عین حماقت است، چون از همین راه توانسته بین توده‌ها جا باز کند.»
blogofski
به قول ریکی جِیِ افسانه‌ای: «مردم امروزه به همان چیزهایی واکنش نشان می‌دهند و فریب همان چیزهایی را می‌خورند که صد سال قبل می‌خوردند.» فقط امروزه دادزن‌ها تیترها را نه سر خیابان‌ها، بلکه در شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ‌های خبری داد می‌زنند.
blogofski
آپتون سینکلر به یاد می‌آورد که یک بار در جوانی صدای دادزن‌ها را شنیده: «فوق‌العاده!» و تیتر «اعلان جنگ!» را دیده که روی صفحهٔ اول نشریهٔ شامگاهی نیویورک به مدیریت هرست خودنمایی می‌کرد. او پولی را که به‌سختی به دست آورده بود خرج خرید روزنامه کرده و مشتاقانه سرگرم خواندن شده، اما بعد فهمیده خبری که برای خریدش پول داده با آنچه فکر می‌کرده، فرق داشته است. تیتر خبری درواقع باید این می‌بود: «(دشمن شاید) اعلان جنگ (کند).» این یعنی یک هیچ به نفع روزنامه. همین کلاه‌برداری هر روز در فضای آنلاین اتفاق می‌افتد. هر وبلاگ علاوه بر رقابت بر سر سردمداری ارائهٔ اخبار جنجالی، باید برای مقابله با هر موضوع دیگری که خواننده ممکن است با آن مواجه شود (و همین‌طور در برابر سر زدن به ایمیل، چت کردن با دوستان، تماشای ویدئو) رقابت کند. بنابراین ما در زمان حاضر با لپ‌تاپ گران‌قیمت و اینترنت وایرلس، در میان همان تیترهای احمقانهٔ قرن‌نوزدهمی گیر افتاده‌ایم.
blogofski
اخبار ما همان چیزی است که وبلاگ‌ها عَلم می‌کنند؛ هرچه وبلاگ‌ها عَلم کنند، بین مردم پخش می‌شود؛ هرچه بین مردم پخش شود، آن‌ها را خشمگین می‌کند یا به خنده می‌اندازد. رژیم غذایی رسانه‌ای ما خیلی سریع به هله‌هوله و اخبار جعلی ساختهٔ دست افرادی مثل من تبدیل شده که مردم می‌بلعند و نشرشان می‌دهند. این‌ها، در هرم غذاییِ اطلاعات، حکم قند فراوری‌شدهٔ مضر را دارند؛ از مواد پیش‌پاافتاده تولید می‌شوند، غیرطبیعی هستند و عمداً زیادی شیرین شده‌اند.
blogofski
برانگیختن، افراطی‌گری، مسائل جنسی، رسوایی و نفرت. متخصص دست‌کاری رسانه می‌داند که این چیزها از نظر وبلاگ‌ها طرف‌دار زیاد دارند و این دقیقاً همان چیزی است که ما به وبلاگ‌ها می‌فروشیم.
blogofski
اقتصاد حاکم بر اینترنت برای بازدیدکنندگان ثابت ارزش قائل است، بنابراین یکی از ایمن‌ترین اقدامات وبلاگ‌ها برای مشهور شدن این است که دُمشان را ببندند به دُم یک وبلاگ درجه‌یک دیگر.
blogofski
ترفند شمار ۶ تمام همّ‌وغمتان تیتر باشد
M.S.Rostami
ترفند شمار ۳ چیزی به ایشان بده که خوب پخش می‌شود، نه چیزی که خوب است
M.S.Rostami

حجم

۳۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۳۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
تومان