بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گزینه دوم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب گزینه دوم اثر شریل  سندبرگ

بریده‌هایی از کتاب گزینه دوم

ویراستار:سعید یاراحمدی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۸ رأی
۳٫۰
(۸)
کسانی که با خودشان مهربان بودند، ۴۰ درصد شادتر بودند و ۲۴ درصد کمتر احساس خشم می‌کردند.
احسان رضاپور
وقتی بچه‌ها نمی‌توانستند بخوابند، سعی کردم یادشان بدهم شش دم و بازدم را بشمارند، همان‌طور که مادرم یادم داده بود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اغلب اوقات میزان تاب‌آوری بچه‌ها شگفت‌آور است. این وضعیت دلایل عصبی دارد: بچه‌ها در مقایسه با بزرگسالان شکل‌پذیری عصبی بیشتری دارند که به آن‌ها اجازه می‌دهد راحت‌تر با استرس کنار بیایند. از کارول یاد گرفتم بچه‌ها از لحاظ میزان هیجان شدیدی که هر بار قادر به پردازش آن هستند، محدودیت‌هایی دارند. بچه‌ها «دوره‌های احساسی» کوتاه‌تری دارند؛ سوگواری آن‌ها بیش از دوره‌های پایدار، به شکل انفجاری بروز پیدا می‌کند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
آدام ایدهٔ جدیدی را پیشنهاد داد: نوشتن سه لحظهٔ لذت‌بخش در هر روز. از میان تصمیم‌هایی که در سال جدید گرفته‌ام، این یکی تصمیمی است که تا به حال به قوت خود باقی مانده است. حالا هر شب پیش از خواب، سه لحظهٔ لذت‌بخش را در دفتر یادداشتم ثبت می‌کنم. انجام این کار باعث می‌شود متوجه سه لحظهٔ لذت‌بخش شَوم و قدرشان را بدانم: وقتی اتفاق خوبی می‌افتد، پیش خودم می‌گویم، قابل نوشتن در دفتر یادداشتم هست؟ این عادت در کل روز سرحال نگهم می‌دارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«هر دو مرگ در تاروپود زندگی من تنیده شده‌اند، اما محدوده‌های زندگی‌ام را تعیین نمی‌کنند. شادی خیلی برایم مهم است و نمی‌توانم روی دخترم یا هر کس دیگری حساب کنم که منشأ خوشحالی‌ام باشد. باید از خودم سرچشمه بگیرد. حالا وقتش است که دخل گزینهٔ سوم را بیاورم».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
راب، برادر دیو، هدیه‌ای واقعی به من داد. راب در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، به من گفت: «از اون روزی که دیو تو رو دید، فکر و ذکرش این بود که تو رو خوشحال کنه. «اون می‌خواست تو خوشحال باشی. حتی حالا. اینو ازش نگیر». ایمی، خواهر شوهرم هم کمکم کرد. او متوجهم کرد چقدر حالم روی بچه‌ها تأثیر می‌گذارد. بچه‌ها به او گفته بودند احساس بهتری دارند چون «مامان مدام گریه نمی‌کنه».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
شصت‌وشش سال هرگز دربارهٔ پیاده‌روی فکر نکرده بود، اما هر چه سنش بالاتر رفت، وضع لگنش بدتر و پیاده‌روی دردناک‌تر شد. چهار سال پیش، پس از عمل جایگزینی لگن، به خاطر هر قدمی که می‌توانست بدون درد بردارد، احساس سپاسگزاری می‌کرد. احساسی که او در سطح فیزیکی داشت، من در سطح عاطفی داشتم. حالا در روزهایی که حالم خوب است، درک می‌کنم که می‌توانم بدون اینکه درد بکشم پیاده راه بروم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی کوین را ماه‌ها پس از فوت فرزندانش دیدم، زبانم بند آمده بود و نمی‌دانستم چه بگویم. حالا تماس گرفته بود تا به من دلداری بدهد. از کوین پرسیدم چطور توانسته آن ماجرا را پشت سر بگذارد. گفت در مراسم صحبت بر سر قبر توضیح داده: «نگرانم وسوسه شویم در برابر این تاریکی محوکننده، از دنیا کناره بگیریم، اما نقل‌قولی شنیده‌ام که فکر می‌کنم خیلی مهم است. می‌گوید: کسی که دلیلی برای زندگی دارد، می‌تواند هر وضعی را تحمل کند. مارینا و نسی، شما دلیل زندگی من هستین». کوین گفت چقدر سپاسگزار بود که دخترش جان سالم به در برده و رابطهٔ زناشویی محکمی داشته است. او و مارینا تصمیم گرفتند بچه‌های دیگری به دنیا بیاورند و حس می‌کردند خوشبخت‌اند که می‌توانند این کار را بکنند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بروک هفت سال در حال بهبود از این بیماری بوده و علاوه بر توان فیزیکی، توان عاطفی نیز کسب کرده است. «شیمی‌درمانی کردم و دوست جوونم رو دفن کردم. در این وضعیت، چه بخوای یا نخوای، یه دورنما می‌بینی. با اتفاق‌های کوچیک استرس نمی‌گیرم. حالا خیلی قوی‌ترم، تمرکزم خیلی بیشتره و خیلی معقول‌ترم. چیزی که قبلاً باعث می‌شد کلی براش خودمو اذیت کنم الآن با وضعیت بدترش مقایسه می‌کنم و می‌گم: اوه، اینکه چیزی نیست. هنوز زنده‌م».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«اگه باید بیفتم، بذار بیفتم. بعد از زمین خوردن، به کسی تبدیل می‌شم که دستم رو می‌گیره».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۵۰۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۵۰۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان