من پُر از هوای تو
ای که در هوای من
عاشقانه هستی و
همیشه نیستی!
من هواییام
هواییِ تواَم
هر کجا که دست میکشم
میرسم به هیچچیز و هیچکس
پس تو چیستی؟!
پرسشم من و
تو پاسخی
ای سؤال بیجواب من
تو کیستی؟!
sama
زمانی که چشمانت را فهمیدم
عشق متولد شد
و دلم تَرَک برداشت
sama
من دلم
برای روزهای زندگی گرفته است
sama
برای همهٔ ما
همهٔ روزها
فراموش میشوند
بهجز همان یک روز
که نشانیِ آن را
به هیچکس نگفتهایم
sama
غربال عمر را چو تکاندم
فقط همین
من ماندم و
تو ماندی و
یک مشت خاطره!
sama
هر کجا نگاه میکنم
ردپای اوست
پس چرا
هر چه میروم
نمیرسم به دوست؟!
sama
ما از پس شاعران برنمیآییم!
آنان
با همین کلمات پیشپاافتاده
همهچیز را عوض میکنند!
بیآنکه گلولهای
شلیک شده باشد!
:)