بریده‌هایی از کتاب معامله‌گر باانضباط

«زمانی موفق به سودآوری و افزایش ثروت خود در این حرفه شدیم که یاد گرفتیم: چگونه منضبط باشیم، عواطف خود را کنترل کنیم، بر خود مسلط باشیم و ذهنمان را در جریانی همسو، با سمت موفق و سودآورِ بازار قرار دهیم.»

آنچه که مشغول به انجام آن هستید، بیشتر یک تمرین در یادگیری دقت معامله‌گری و اجرای بی عیب و نقص معاملات است که در طول زمان بسیار مهم‌تر و جدی‌تر از اشتیاق فعلی‌تان برای کسب پول است. به همین خاطر حجم معاملات را پایین نگه دارید، زیرا در آینده وقتی یاد گرفتید که به خودتان اعتماد کنید و آن کاری که لازم است را بی معطلی اجرا کنید، می‌توانید حجم قراردادها را به مقدار دلخواهتان افزایش دهید. این تمرین را تا زمانی انجام دهید که مطمئن شوید بخشی از وجودتان شده است. با افزایش اعتمادبه‌نفس، هم بیشتر یاد می‌گیرید و هم طریقهٔ پول درآوردن هم بهتر دستتان می‌آید. با کسب سود، مجدد اعتمادبه‌نفس و قدرت یادگیری‌تان جان می‌گیرند در این چرخهٔ مثبت، مدام توانایی‌تان در راه رسیدن به موفقیت افزایش می‌یابد، درست به همان سادگی که در چرخهٔ منفی مرتب همه‌چیز افت می‌کند و در نهایت به سرشکستگی و ناکامی ختم می‌شود.

هرچه زودتر این را بپذیرید، بهتر می‌توانید از تجربهٔ کسب‌شده در این فرصت‌های به اصطلاح از دست رفته برای آینده درس بگیرید و دست از خودخوری و خودآزاری راجع به آنها بردارید. ضمن اینکه، تا زمانی که بازارها در حرکت‌اند واقعاً چیزی به اسم «فرصت از دست رفته» وجود ندارد.

باید این را بدانیم که به‌هیچ‌وجه هراس، منبع مورد نیاز برای این کار نیست، بلکه اعتماد و تکیه بر نفس اصلی‌ترین منبع است و زمانی به آنها دست می‌یابید که قوانین و قواعدی برای معاملات خود داشته باشید و ایمان کافی به خود داشته باشید که همیشه بدون هیچ تردید و بدون لحظه‌ای درنگ، پیروز خواهید شد. نتیجهٔ نهایی و مستقیم چنین کاری این است که بازار را کاملاً آزاد و بدون هرگونه انحراف تجربه خواهید کرد، یعنی دیگر احتیاج ندارید که از بعضی اطلاعات، تنها به این دلیل که ممکن است به احساسات شما لطمه‌ای وارد کنند، اجتناب کنید. با این ترفند خود را بیشتر برای یادگیری شناخت ذات اصلی بازار آماده می‌کنید و راحت‌تر می‌توانید پیش‌بینی کنید که در قدم بعدی بازار چه خواهد کرد و خیلی بیشتر و سریع‌تر می‌توانید ثروت کسب کنید.

با آرزو کردن، به‌جای اینکه با شرایط حقیقی مواجه شود، خودش را کنار می‌کشد تا بازار برای او کاری انجام دهد. اگر حس کردید که دارید از امید و آرزو کمک می‌خواهید، نشانهٔ خوبی است که حاکی از آن است که نمی‌دانید در بازار چه خبر است و بهتر است بی‌درنگ از بازار خارج شوید و تا زمانی که در جریان کامل همهٔ امور قرار نگرفته‌اید بازنگردید.

فرض را بر این بگیرید که شرایط بازار طوری باشد که ما یک فرصت را مناسب ارزش‌یابی کرده و وارد یک معامله شویم، اما هراس داشته باشیم از اینکه نکند اشتباه کرده باشیم. حال گمان می‌کنید با این هراس، به‌طور طبیعی به کدام دسته از اطلاعات، توجه بیشتری خواهیم کرد؟ اطلاعاتی که نشان‌دهندهٔ درست‌بودن کار ماست یا آنهایی که به اشتباه‌بودن کار ما دامن می‌زنند؟ قطعاً در این حالت، بیشتر به اطلاعاتی که بر درست‌بودن کار ما و سود معامله تأکید دارند، اتکا می‌کنیم.

تعجبی نیست که ببینیم هر شخص از برداشت شخص دیگر و عدم توافقش با آن شخص بر سر برداشتشان از این اتفاق خشمگین می‌شود. در حقیقت برداشت هرکس از اتفاقات مختص به خودش است، چون طریقهٔ کسب تجربهٔ هرکدام از ما از محیط بیرون به استنباط ما از آن بستگی دارد و فهم ما، تابعی از آن چیزی است که اکنون در ذهن ما وجود دارد، به‌جز آنکه درحال فراگرفتن چیزهای تازه یعنی تغییر ساختار ذهنی خود باشیم.

«هرکدام از خاطرات ما یک تکه از پازل هویت ما هستند و چون به شکل انرژی وجود دارند، این قابلیت را دارند که بر رفتار ما تأثیر بگذارند.»

از نگاه بی‌تفاوت یک درجه صعود در قیمت، چیزی به‌جز افزایش یک عدد نیست و این واقعیتی است که همهٔ ما درمورد یک درجه صعود قیمت می‌فهمیم. اما همین نگاه، برای معامله‌گری که در قیمت‌های پایین‌تر معامله کرده می‌تواند به‌عنوان نقطهٔ شکست، و برای کسی که قبلاً سهام خریده، شروعی برای فروش و شناسایی سودی معقول، و امکان دارد برای شخص سوم فرصتی برای خرید تلقی شود.

، لازم است که قواعد و محدودیت‌هایی را برای آن قائل شوید، که تا زمانی که چگونگی حفاظت از منافع خود را به بهترین نحو نیاموخته‌اید راهنمایی‌تان کنند.