بریده‌هایی از کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد!

کارآفرینی پراز خطر است و باید مطمئن شوید از همه‌چیزتان برای آن مایه نگذارید. شما تمام زندگی‌تان را به ایده‌هایتان اختصاص خواهید داد. بگذارید دیگران محتوای کیف پولشان را به شما اختصاص بدهند.

قدرتمندترین قدمی که هرکسی می‌تواند برای تبدیلِ رؤیاهای خود به واقعیت بردارد یک قدم ساده است: فقط باید شروع کنید. تنها راه واقعی برای دانستنِ مناسب‌بودنِ ایده‌تان، عملی‌کردنِ آن است. شما با یک ساعت انجام کار، بیشتر از یک عمر فکرکردن درمورد آن یاد خواهید گرفت. بنابراین آن گام را بردارید. هرچه را می‌خواهید بسازید ایجاد کنید، امتحان کنید و بفروشید. اگر ایدهٔ شما ایدهٔ مناسبی باشد، این را خودتان می‌فهمید.

موفقیت با کارهایی که شرکت انجام می‌دهد تعریف نمی‌شود. درعوض، تعریف متفاوتی دارم: موفقیت همان چیزی است که انجام می‌دهید، قرارگرفتن در موقعیتی است که بتوانید آنچه دوست دارید انجام دهید، کاری را که می‌خواهید به‌نحو احسن انجام دهید و کارهایی را دنبال کنید که برایتان مهم‌اند.

قوانین رندولف برای موفقیت ۱. حداقل ٪۱۰ بیشتر از چیزی که از شما خواسته شده است انجام دهید؛ ۲. هرگز به هیچ‌کس دربارهٔ چیزهایی که نمی‌دانید نظری ندهید. بسیار مراقب و منظم باشید؛ ۳. همیشه در فرازوفرودها مؤدب و باملاحظه باشید؛ ۴. جر نزنید، شکایت نکنید و انتقادهای سازنده و جدی را بپذیرید؛ ۵. از تصمیم‌گیری دربارهٔ اموری که از آن‌ها حقایقی می‌دانید نترسید؛ ۶. درصورت امکان، صلاحیت لازم را به دست بیاورید؛ ۷. ذهنی باز اما دیرباور داشته باشید؛ ۸. سریع باشید.

قبل‌از سال ۱۹۹۷، دی‌وی‌دی فقط در ژاپن موجود بود و حتی اگر می‌توانستی یک نسخه از آن را پیدا کنی، نمی‌دانستی چطور باید از آن استفاده کنی. هیچ‌یک از دستگاه‌های پخش دی‌وی‌دی در ایالات متحده وجود نداشتند. پیداکردن دیسک‌های لیزری به‌مراتب راحت‌تر از پیداکردنِ دستگاه‌های پخشِ دی‌وی‌دی بود. حتی در ۱ مارچ ۱۹۹۷ که این دستگاه به‌صورت آزمایشی وارد امریکا شد، اصلاً دی‌وی‌دی‌ای وجود نداشت که داخل آن قرار بگیرد و محتوایش را پخش کند.

گدایی یعنی فروش در خالص‌ترین حالت ممکن، یک درخواست کاملاً آشکار: پول دراِزای هیچ. ما عادت کرده‌ایم چیزی درخواست نکنیم و وقتی هم درخواست می‌کنیم، باید دراِزای آن چیزی پرداخت کنیم؛ ولی درخواست پول و عرضه‌نکردنِ هیچ‌چیز درمقابلِ آن، نه خدمات، نه محصول، نه حتی یک آهنگ، واقعاً وحشتناک است، انگار به گودالی عمیق خیره شده باشی.