بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد! | طاقچه
کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد! اثر مارک رندولف

بریده‌هایی از کتاب هرگز به جایی نمی‌رسد!

نویسنده:مارک رندولف
امتیاز:
۳.۶از ۶۵ رأی
۳٫۶
(۶۵)
«اگه می‌خوای مال‌ومنالی به هم بزنی، باید صاحبِ کسب‌وکارِ خودت باشی. زندگی‌ت رو بگیر توی دستِ خودت.»
peymaan
قدرتمندترین قدمی که هرکسی می‌تواند برای تبدیلِ رؤیاهای خود به واقعیت بردارد یک قدم ساده است: فقط باید شروع کنید. تنها راه واقعی برای دانستنِ مناسب‌بودنِ ایده‌تان، عملی‌کردنِ آن است. شما با یک ساعت انجام کار، بیشتر از یک عمر فکرکردن درمورد آن یاد خواهید گرفت.
Faeze
برای لورین که فکر می‌کرد این ایده هرگز به جایی نمی‌رسد! اگرچه این ایده را باور نداشتی، مطمئنم همیشه من را باور داشتی. دوستت دارم. ـ نویسنده
Amir
نکته‌ای دررابطه‌با روزهای طوفانی وجود دارد: شما آن‌ها را لازم دارید. اگر می‌خواهید از تخم‌مرغتان جوجه بیرون بیاید و پرنده پرواز کند، کمی باد نیاز دارید.
❤️
او عشق فیلم بود و دلش می‌خواست به مشتری‌هایش کمک کند تا فیلم‌های محبوبشان را پیدا کنند. این یعنی نه‌تنها باید چیزی را به آن‌ها می‌داد که می‌خواستند، بلکه باید چیزی را به آن‌ها می‌داد که خودشان هم نمی‌دانستند می‌خواهند.
محمد
صدایمان اوج گرفته است، اما عصبانی نیستیم. داریم بحث می‌کنیم، اما بحثی مؤثر. همدیگر را درک می‌کنیم و درعین‌حال می‌دانیم طرف مقابل به‌شدت درحال مقاومت و ردکردن موضوع است. او می‌گوید: «پافشاری تو روی این موضوع اصلاً عاقلانه نیست» و من تقریباً می‌خندم. می‌شنوم که مردم پشت‌سرش او را به اسپاک تشبیه می‌کنند. فکر نمی‌کنم منظورشان تعریف‌وتمجید باشد؛ اما باید این‌طور باشد. در جنگ ستارگان، بیشترِ اوقات حق با اسپاک است، درست مثل رید؛ اگر فکر می‌کند چیزی جواب نخواهد داد، پس حتماً جواب نخواهد داد.
روزبه افشار
فرهنگ آن چیزی نیست که می‌گویید، بلکه همان کاری است که انجام می‌دهید.
maryhzd
مؤثرتر این است که ده ایدهٔ بد را آزمایش کنید، به‌جای اینکه روزها وقت صرف این کنید که به یک ایدهٔ عالی برسید.
phoenix
در سال ۱۹۹۷، تنها چیزی که می‌دانستم این بود که می‌خواهم شرکت خودم را تأسیس کنم و می‌خواستم کالاهایم را در اینترنت بفروشم. همه‌اش همین بود. به نظر عجیب می‌رسد که یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های رسانه‌ایِ جهان براساس این دو خواسته تشکیل شده است؛ اما همین‌طور است.
روزبه افشار
روزی، درحالی‌که از پشتِ ذره‌بینی که روی چشمِ چپش قرار داشت به قطعات خیره شده بود، نصیحتم کرد: «اگه می‌خوای مال‌ومنالی به هم بزنی، باید صاحبِ کسب‌وکارِ خودت باشی. زندگی‌ت رو بگیر توی دستِ خودت.» آن زمان دبیرستانی بودم و بیشترِ توجهم به دخترها یا صخره‌نوردی بود. نهایت تلاشم قانع‌کردن پسرک فروشنده بود که بفهمد من به سن قانونی رسیده‌ام و می‌توانم نوشیدنی بخرم. مطمئن نبودم که معنای مال‌ومنال را می‌دانم؛ اما فکر می‌کردم متوجه منظورش شده‌ام. با خودم فکر کردم البته، البته، حتماً. اما بیست سال بعد، در اوایل دههٔ نود، واقعاً متوجه منظورِ پدرم شدم.
روزبه افشار

حجم

۳۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۳۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۸صفحه بعد