بریده‌هایی از کتاب زنان باهوش آخرش پولدار می شوند

ما مردها دوست داریم فکر کنیم در رأس امور هستیم، و این‌که می‌دانیم چه کار داریم می‌کنیم. البته تو خوب می‌دانی که ما در رأس امور نیستیم، و رئیس اصلی تویی. اشکالی هم ندارد ـ فقط نگذار بدانیم که تو این قضیه را می‌دانی!

فرایند درک این مسئله که «چرا پول برایت مهم است» صد در درصد ضروری است. پرسیدن این سؤال که پول چه اهمیتی برایت دارد، فوراً تو را مجبور به ارزیابی این مسئله می‌کند که در زندگی‌ات به دنبال چه چیزی هستی. و درک این‌که در زندگی به دنبال چه چیزی هستی، شالوده‌ای است که کل برنامه‌ریزی مالی هوشمندانه بر پایه‌ی آن استوار است.

حقیقت این است که آنچه اکثر این آدم‌ها را میلیونر کرده این نیست که چقدر درآورده‌اند، بلکه این است که چقدر کم خرج کرده‌اند. به قول ورزشی‌ها، حمله‌شان احتمالاً خیلی خوب بوده، اما دفاعی که با پول‌شان کرده‌اند واقعاً خارق‌العاده بوده است.

میلیونرها، عمدتاً، خودشان را «آدم‌های خسیسی» می‌خوانند و اعتقاد دارند کار خیر را اول باید برای خودت انجام دهی.

اسم کتاب میلیونر خانهٔ بغلی است و مردی به نام تام استنلی آن را نوشته است.

پول خودش هدف نیست؛ فقط ابزاری است که به ما کمک می‌کند به یک هدف خاص برسیم. اگر نحوه‌ی استفاده از پول‌مان با ارزش‌های شخصی‌مان در تعارض باشد، دست‌آخر زندگی شاد و دلخواه خود را نخواهیم داشت.

این‌ها را که می‌بینم از خودم می‌پرسم یعنی واقعاً نمی‌شود جلوِ این مصیبت‌ها را گرفت؟ آیا حتماً باید پولدار بود، شاغل بود، وارث ارث کلانی بود، تا آینده‌ای امن از نظر مالی داشت؛ تا داغ حسرت رؤیاهای شیرین جوانی بر دل نماند؛‌ تا احتیاج نشود دست نیاز به سوی هر کس و ناکسی دراز شود؟ جوابم را در کتاب حاضر یافتم، که حرف اصلی‌اش این است: این باور که «برای ثروتمند شدن و رسیدن به امنیت مالی باید پول بیشتری درآوری» افسانه‌ای بیش نیست!

سؤال این است که چه کاری می‌توانی بکنی تا زمانی که انگار دنیا عزمش را جزم کرده که تو را از رسیدن به ثروت و زندگی خوب بازدارد، انگیزه‌ات را از دست ندهی و به راهت ادامه دهی؟ آن‌طور که من فهمیده‌ام،‌ جواب ساده است: باید شکرگزار باشی. به خاطر هر چیزی که در زندگی‌ات داری شکرگزار باش. و اول از همه به خاطر این واقعیت که موهبت زندگی به تو عطا شده است.

سبد امنیت و سبد بازنشستگی تو در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارند. تأمین پول دانشگاه فرزندان در مرحله‌ی دوم است. من والدین خیلی زیادی را دیده‌ام که امنیت مالی خود را فدای تحصیلات دانشگاهی فرزندان‌شان کرده‌اند. این کار اشتباه است! بزرگ‌ترین هدیه‌ای که می‌توانی به بچه‌هایت بدهی این است که در آینده از نظر مالی باری بر دوش‌شان نباشی.

نمونه‌هایی از سرمایه‌گذاری‌های نقدشدنی عبارت‌اند از: اوراق مشارکت، سهام صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک، گواهی‌های سپرده، و اسناد خزانه. در حقیقت، بیشتر سرمایه‌گذاری‌ها نقدشدنی هستند. فقط یادت باشد قبل از دست زدن به هر اقدامی این سؤال را از خودت بپرسی: «اگر واقعاً لازم شود، آیا می‌توانم در عرض پنج روز کاری آن را بفروشم و پولم را برگردانم؟» اگر جواب منفی است، قبل از این‌که پولی در آن سرمایه‌گذاری بگذاری، خوب در موردش فکر کن.