درد بی دردی، خودِ مرگ است. مرگی تدریجی...
SOGAND
دلم برایشان میتپد. برای کودکانی که پر از سادگی و آرامشند. پر از جنب و جوش و احساس، با آن جمله بندیهای جابجا و دوست داشتنی و کلمات ساده و سوالهای عجیب و غریب. بچههایی که معنی دروغ و دورویی را نمیدانند. قیافه گرفتن را بلد نیستند. نمیدانند غم و غصه چه رنگیست. هنوز نفهمیدهاند که توی این دنیا بعضی چیزها را هرگز نمیتوان به دست آورد. که بعضی چیزها را به هیچ وجه نمیتوان تغییر داد. که دنیا خیلی کوچکتر از آنی است که آنها تصور میکنند.
_SOMEONE_
از آن بالا دیدم که زمین گرد است. ابتدا و انتهایی ندارد. فهمیدم روی این زمین هر چقدر هم که بدوی به جایی نمیرسی که مقصد جای دیگری است
fateme
اگر معنای روز و روشنایی را میفهمیم، به خاطر وجود شب است
zahra.k6
دنیا ارزش به دنیا آمدن را دارد.
"Shfar"
امروز فهمیدم که زمان معیار مشخصی ندارد. میشود هر ثانیهاش هزاران دقیقه باشد و هر دقیقهاش هزاران ساعت.
_SOMEONE_
خداوند انسان را آنقدر قوی و توانا آفریده که گاهی خودش تقدیرش را رقم بزند. فقط باید بخواهی و اراده کنی.
_SOMEONE_
خوابیدهام زیر آسمان پر ستاره و روی تشکهایی که خنکی ملحفههایش توی گرمای تابستان به تنم میچسبد
_SOMEONE_
«همیشه باور نکردنیها واقعیتند یا شاید هم واقعیتها باور نکردنیاند.»
SOGAND
فهمیدم که زندگی هیچ وقت از من نخواهد پرسید که چه دوست داری و چه دوست نداری.
فهمیدم که گاهی همهی آرزوها و رویاهای آدم زیر آوار بی رحمیهای دنیا له میشوند و کاری از تو برنمی آید.
SOGAND