بریدههایی از کتاب دوئل دو صندلی خالی
۳٫۸
(۶)
به پیلهٔ تنهایی خود برمیگردد
اما هرگز
دوباره کرم نمیشود
پروانه
(:Ne´gar:)
نکند از قلم بیندازد سرنوشت
آن چند لحظهای را که قرار است
در آغوشت بگیرم
و ببوسمت
(:Ne´gar:)
حرفهایت همه
به دلم نشست
حالا میتوانی
پوکههایت را جمع کنی
(:Ne´gar:)
همهٔ گلولههایی که شلیک کردید
مغزم را متلاشی کردند
اما هیچکدام
در قلبم ننشستند
(:Ne´gar:)
به جریان قوی برقی فکر میکنم
که هر آن میتواند مرا خشک کند
حالا که مثل گنجشکی
به سیم آخر زدهام
و نشستهام روی اتصال برهنهای
که یک سرش دست توست
و سر دیگرش دست دنیایی
که لابد از تو مهربانتر نیست
(:Ne´gar:)
همهٔ چیزهایی که میخواهم نیستند:
آزادی
عدالت
صلح
و تو
:)
۳۲: هیچکس شاهدی
هیچکس شاهدی ندارد
وقتی گلویش را میفشارد
و به مرگ تهدیدش میکند
تنهایی
:)
در پیراهن تو
مادهٔ مهربانیست
که سرعت نور را دارد
یعنی درست
همان لحظهای که مرا ترک میکنی
به نزدم بازمیگردی
(:Ne´gar:)
صلح نامیست
که به مجال آدمها میدهیم
وقتی دستمال سفید را بالا میآورند
تا دهان خونینشان را پاک کنند
(:Ne´gar:)
جنازهاش را هم
کنار کتابهایش دفن کردیم
پای همان درختی که سالهاست خشکیده
و روزی پُربارترین درخت باغ بود
و میخواست علیرغم فصلها
جهان را تغییر دهد
(:Ne´gar:)
و جهان با پای خونین
از پایان خود عبور خواهد کرد
A.mIr.1999
سربازان از جنگ برمیگردند
اما جنگ از سربازان برنمیگردد
A.mIr.1999
نیمهٔ خالی لیوان
ندیدن اندام توست
و نیمهٔ پُر
پیراهنی که جا گذاشتهای
:)
کاش میشد
بیپرده
پنجرهٔ اتاقت را باز میکردی
به هوای من
:)
هیچکس گوش به حرف دیگری نداد
نه شاکی
نه متهم
و نه قاضی
:)
همهٔ گلولههایی که شلیک کردید
مغزم را متلاشی کردند
اما هیچکدام
در قلبم ننشستند
:)
صبور باش
عاقبت یک روز
به مهر از تو سخن میگویند
و به افتخار به دوشت میبرند
از سردخانه تا قبرستان
:)
صلح نامیست
که به مجال آدمها میدهیم
وقتی دستمال سفید را بالا میآورند
تا دهان خونینشان را پاک کنند
:)
سالها پیش
مصر و سوریه با اسراییل جنگیدند
امروز
سوریه با سوریه میجنگد
و مصر با مصر
کشور به کشور
خانه به خانه
و تن به تن
ادامه خواهد داشت جنگ
و آخرین سرباز
آخرین گلوله را
در سینهٔ خود شلیک میکند
:)
دهان کلمات خونیست
دستهای کلمات خونیست
پیراهن کلمات خونیست
سربازان از جنگ برمیگردند
اما جنگ از سربازان برنمیگردد...
هیچکس نمیتواند در خانههای شطرنج زندگی کند
جز مهرههای سیاه و سفید
که قاعدهٔ بازی را میدانند
به قیامت اعتقاد دارند
به تناسخ اعتقاد دارند
به دنیای بعد از دنیای مرگ اعتقاد دارند
اصلاً اعتقاد دارند
به شاه، وزیر، قلعه
و اینکه پیادهها قربانیاند
سبقت از مسابقه ممکن نیست
و گلولههایی که سالها پیش شلیک شده بودند
تا ما را از پا درآورند
خونین برگشتهاند
تا از پا درآمدنمان را نگاه کنند
:)
حجم
۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۸۱ صفحه
حجم
۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۸۱ صفحه
قیمت:
۱۸,۰۰۰
۹,۰۰۰۵۰%
تومان