همهٔ گلولههایی که شلیک کردید
مغزم را متلاشی کردند
اما هیچکدام
در قلبم ننشستند
(:Ne´gar:)
صبور باش
عاقبت یک روز
به مهر از تو سخن میگویند
و به افتخار به دوشت میبرند
از سردخانه تا قبرستان
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
زرد را از قرمز جدا میکنم
سیاه را از خاکستری
و تو را از خودم
باهم کنار آتش نشستهایم
و من به جدایی فکر میکنم
مارتینوس بایرینک
۲۲: تنگ
تُنگ بیماهیام
آمادهٔ شکستن
مارتینوس بایرینک
همهٔ حرفم این است:
تو مثل درختهای جنگل
تکرار میشوی
و من مثل مه سرگردان میمانم
اما فراموش نکن
فقط مه میتواند بهتمامی
جنگل را بغل کند
(:Ne´gar:)
دیواری بلند میکشم دورتادور خودم
تا زیر ابرها
وقتی حوصلهٔ هیچکس را ندارم
جز باران
(:Ne´gar:)
اگر اسکندر
سربازانش را از تاریخ بیرون بیاورد
و خونهای ریخته
به رگهای صاحبانشان برگردند
من هم دستوپای گمشدهام را پیدا میکنم
برای بغل کردنت
(:Ne´gar:)
همهٔ چیزهایی که میخواهم نیستند:
آزادی
عدالت
صلح
و تو
mobinht
با این جمعیتی که در صف ایستادهاند
عدالت حکم میکند
همهٔ درختان بهشت را قطع کنی
برای کورههای جهنم
مارتینوس بایرینک
زرد را از قرمز جدا میکنم
سیاه را از خاکستری
و تو را از خودم
باهم کنار آتش نشستهایم
و من به جدایی فکر میکنم
(:Ne´gar:)