بریدههایی از کتاب باشگاه مشتزنی فمینیستی
۳٫۸
(۳۰)
اولین گام برای آنکه فردی اعتبار زحمات شما را به نام خودش نزند این است که آن را مانند آبنبات به اینوآن تعارف نکنید.
:)
از یک آقا بخواهید که دربارهٔ موفقیتهایش صحبت کند تا ببینید چطور از استعدادهای ذاتی و مهارتهای خدادادیاش تعریف میکند. حالا از یک خانم بخواهید که دربارهٔ دستاوردهایش حرف بزند تا ببینید او همهچیز را به «سختکوشی»، «کمک دیگران» و «شانس» نسبت میدهد. استاد شکستهنفسی میداند که در کار تیمی «من» وجود ندارد، اما او اغلب فراموش میکند که در «من شایستهٔ ترفیع هستم»، «من پروژه را مدیریت کردم»، «من ارتقای شغلی میخواهم»، همین «من» معنا و مفهوم دارد. این نگرش حاصل قرنها و دههها انکار اعتبار زنان برای دستاوردهایشان است. حاصل این جملهٔ تکراری که «یک زن باید در همه حال فروتن و متواضع باشد.» استاد شکستهنفسی، تردید دارد که آیا باید دربارهٔ موفقیتها و کامیابیهایش صحبت کند یا نه. گاه حتی تخصص خود را مدیون مردان اطرافش میداند. او از آنطرف بام میافتد و همهٔ عملکردهای مثبتش را به تیم نسبت میدهد و حتی زمانیکه بحق، شایستهٔ تحسین فردی است، توانمندیهایش را حقیر میشمارد.
:)
یک سیستم گردش کار ایجاد کنید تا فقط شما با بار کارهای نهچندان مهم گرفتار نشوید. خواه کار با یک نرمافزار ساده برای مدیریت امور باشد، خواه ارسال فراخوان جلسات یا بیرون آوردن اسامی برای قرعهکشی، اگر قدرتش را دارید، یک سیستم گردش کار ایجاد کنید و از آن بهره ببرید و اگر این قدرت را ندارید ابتدا توجه کنید که چه کسی بیشتر از سهم کاری خود زحمت میکشد یا به دیگران پیشنهاد کمک میدهد تا از او حمایت کنید.
:)
لطفاً اگر همکار خانمتان را دیدید که بیشتر از سهم خود کار انجام میدهد، با صدای بلند این مشارکت خوب او را اعلام کنید تا همه برایش اعتبار بیشتری قائل شوند.
:)
اضافهکاری خود را به همه اعلام کنید
مطمئن شوید کاری که انجام میدهید حتی اگر ناچیز است، توسط کسانی که باید، دیده شود (بهعبارتدیگر آن درختی نباشید که در جنگلی پر از الوار میافتد و کسی صدای افتادنش را نمیشنود.) مطالعات نشان داده که وقتی مردها به دیگران کمک میکنند، این کار را در جمع انجام میدهند و ابتدا مطمئن میشوند که همه آنها را میبینند، اما زنان تمایل دارند زحماتشان را به پشت صحنه بکشند.
:)
فنون مبارزه
نادیده بگیرید
تا جایی که میشود، هرگونه وظیفهٔ مادرانه را نادیده بگیرید. منظورم این است که کارهایی از قبیل نتبرداری، ارسال نامه، سفارش غذا، برنامهریزی مهمانیها یا هر کار دیگری را که از مردان خواسته نمیشود، انجام ندهید. اگر احساس میکنید در موقعیتی هستید که میتوانید تقسیم کار انجام دهید، چه بهتر! حالا که قدرتش را دارید این وظایف را به فرد دیگری واگذار کنید. اگر چنین قدرتی ندارید، از دیگران بخواهید که مشارکت کنند (یا از کسی بخواهید که معمولاً این کارها را با مهربانی به گردن شما میاندازد، مثلاً بگویید: «اگر اشکالی ندارد از جو بخواه که این کارها را انجام دهد. تو که نیروهای زیادی داری.» ابتدا شرایط را ارزیابی کنید و سپس نه بگویید یا به جای آن، کار دیگری را برعهده بگیرید. به یاد داشته باشید: اگر همواره مانند یک داوطلب رفتار میکنید، این احتمال که مثل یک داوطلب با شما رفتار شود، خیلی زیاد است.
:)
این حس گاهی برجسته و گاهی ضعیف خودنمایی میکند: این همان صدای ضعیف خودتردیدی است که ذرهذره اعتمادبهنفس شما را میخورد، حسی که حتی وقتی ارتقای شغلی میگیرید، به شما میگوید که لایقش نیستید، که آمادگیاش را ندارید یا حسی که وقتی کوچکترین اشتباهی میکنید، به شما میگوید که تسلیم شوید، که برای این کار ساخته نشدهاید. این حس همان تواضع و افتادگی بیش از حد در مواجهه با تحسین دیگران است. این حس همان بله گفتن زمانی است که دلمان میخواهد نه بگوییم. این حس همان جمعوجور نشستن بیش از حد است که مبادا کسی فکر کند جای زیادی میگیرید. همان سرتان را پایین انداختن و سخت کار کردن است تا به دیگران ثابت کنید که زنی سختکوش هستید.
:)
ما را چه شده؟ چرا نمیتوانیم عقاید خود را بلند بیان کنیم و پای آن بایستیم؟ چرا نمیتوانیم تحسین دیگران را بپذیریم یا مرکز توجه باشیم؟ در جلسات خود یک قانون را از همان ابتدا وضع کردیم: تا جایی که دوست دارید، شکایت کنید اما خودتان را نیز بستایید. اگر نمیتوانید خودتان را تحسین کنید، دستکم زنی دیگر را تحسین کنید. اما ما درست برعکس این کار را انجام میدادیم. به جای اینکه جلسات ما پر از انرژی و آمادگی برای مبارزه باشد، به یک جلسهٔ درمان گروهی تبدیل شده بود. از همان جلسات زنانه که همهٔ اعضای آن زانوی غم بغل کردهاند.
:)
نتیجهٔ این رفتار یک چیز است: او صلاحیت واعتبار شما را زیر پا میگذارد.
:)
یده را از نو بیان کنید
با تغییر کلمات و عوض کردن ضمیر و اسم، ایده را از نو بیان کنید. به مثال زیر توجه کنید:
شما: «با توجه به عملکرد سه ماهه اول سال، فکر میکنم بسیار مهم است که منابع بیشتری به بخش بازاریابی اختصاص دهیم.»
همکار کپیبردار: «رئیس میدانید، در سه ماهه اول، بازاریابی خوب پیش رفته است پس باید پول بیشتری در این حوزه خرج کنیم.»
شما: «بله. همانطور که چند ثانیه پیش اعلام کردم، دوباره تأکید میکنم که افزایش بودجهٔ بازاریابی نتیجهبخش خواهد بود.»
همکار کپیبردار: «من پیشنهاد میکنم که بودجه را دوبرابر کنیم.»
شما: «چاد! خوشحالم که با من موافقی. از آنجایی که همهٔ ما با این مسئله موافق هستیم، بهعنوان کسی که ایدهٔ افزایش بودجه را مطرح کرد، از رئیس میخواهم که حتماً در حوزهٔ بازاریابی، بودجه را افزایش دهد.»
:)
روشی بیابید تا خیلی تصادفی به حاضرین در اتاق یادآوری کنید که این ایده مالِ شماست. از جملاتی مثل این استفاده کنید: «از اینکه بازخورد شما را دربارهٔ ایده/ پیشنهاد/ توصیهام شنیدم، خوشحال شدم.» مهم این است که روی من تأکید داشته باشید. بله درست است که ما خانمها باید برای همکاری و کار تیمی احترام قائل باشیم، اما گاهی نیاز است که بر کلمهٔ «من» یا «مالِ من» تأکید ویژهای کنیم. اگر خودتان احساس میکنید صاحب شایستهای برای ایدههایتان نیستید، چطور انتظار دارید دیگری این احساس را داشته باشد؟
:)
کار را به گردن یکی از آقایان بیندازید
منظور این است که کار را دودستی به یک همکار مرد بسپارید. «راستش خیلی دوست داشتم کمک کنم، اما متأسفانه الان مشغول جمع کردن مستندات پروژهام هستم. اما میدانی چه کسی در کار پر کردن این جداول استاد است؟ بِرَد که آنجا نشسته. بِرد ماهرترین فرد اینجاست.» کمی رکتر هم میتوانید جواب دهید. مثلاً بگویید: «نکند دستهای خودت شکسته؟!» یا «یعنی واقعاً وقتی سرم گرم کار خودم هست، انتظار داری بروم و برای تو قهوه بیاورم؟»
:)
میتوانید از این گفته شل سیلورستاین الهام بگیرید. «چطور مجبور نباشیم ظرفها را خشک کنیم.» بهنظرم باید این توصیهها را روی بازویمان خالکوبی کنیم. او میگوید: «اگر مجبور هستید که ظرفها را خشک کنید، کافی است یکی از آنها را روی زمین بیندازید، آنوقت احتمالاً دیگر به شما چنین اجازهای نمیدهند، دیگر نیازی نیست ظرفها را خشک کنید.»
:)
منشی فرضکن با شما مانند منشیِ اداره رفتار میکند درصورتیکه بهروشنی میداند شما منشی نیستید. او هر از گاهی از شما میخواهد که در جلسات یادداشتبرداری کنید، برنامههای سفرش را به او یادآوری کنید یا حتی در کمال وقاحت به شما میگوید که برای مراجعین قهوه بیاورید. گاه او آگاهانه شما را منشی یا حتی آبدارچی فرض میکند. این همان اتفاقی است که برای ملودی هابسون، بانوی سیاهپوستی که در حال حاضر رئیس هیئتمدیرهٔ شرکت انیمیشن دریم ورکس است، افتاد. یکی از دوستانم به نام آلیا که در یک مؤسسه غیرانتفاعی کار میکند، به یک مهمانی عصرانه دعوت شده بود که بهخاطر بردن بورسیه به افتخارش ترتیب داده بودند. او کنار نگهبان ایستاده بود تا به مهمانها خوشامد بگوید و جالب اینجاست که به جای اینکه به او دست بدهند و تبریک بگویند، کتهایشان را به او داده بودند. آنها فکر میکردند او یکی از خدمه است.
:)
مستندات الکترونیکی
برای ایدههایتان یک پوشه از مستندات ایمیلی درست کنید. اگر ایدهای بسیار خاص را در جمع مطرح کردهاید، فوراً ایمیلی به مدیران ارشد خود بزنید و در آن خلاصهای از ایدهای که در جلسه طرح کردید، بنویسید. سپس رونوشتی به هر کسی که لازم میدانید بزنید تا همه بدانند که صاحب ایده شما هستید.
:)
یک حامی زن یا حامی مرد پیدا کنید که به تقویت ایدهٔ شما کمک کند. این همان کاری است که وقتی زنان کاخ سفید دوران اوباما متوجه شدند که در جلسات صدای آنها شنیده نمیشود، انجام دادند. آنها از قبل متعهد شدند که هوای هم را داشته باشند. بعد به جلسه رفتند و با اطمینان ایدههای یکدیگر را با تأیید نام ایدهپرداز تکرار کردند. با این روش نهتنها احتمال قطع کردن حرفهایشان بسیار کم شد بلکه ایدههای آنها به تکرار به صاحب ایده پیوند خورد. با این روش هم تقویتکننده (کسی که همکار خوب شماست و از شما حمایت میکند) و هم شخص ایدهپرداز از جایگاه بالایی برخوردار خواهند شد.
:)
پس از مطرح کردن ایدهٔ خود بیدرنگ از مخاطبان قدردانی کنید که از ایدهٔ شما استقبال کردهاند. با این کار اعتبار ایدهتان را برای خودتان قاپ بزنید. شاید این حرکت کمی زیرکانه بهنظر برسد، اما مانوری بسیار تأثیرگذار برای بستن راه ایدهدزدان است که اتفاقاً شما را نیز نزد دیگران فردی باهوش و محترم نشان میدهد.
:)
اگر ایدهٔ خود را با چنان قدرتی بیان کنید که هیچکس نتواند آن را فراموش کند، بسیار دشوار خواهد بود که کسی اعتبار آن را برای خودش بدزدد. پس با صدای بلند حرف بزنید. از کلماتی مثل متأسفم و ببخشید استفاده نکنید. آواهایی مثل اووووم را به کار نبرید. از کلماتی مقتدرانه و فعالانه بهره بگیرید که به همه اثبات شود شما صاحب آنچه به زبان میآورید، هستید. هرگز اینگونه سخن نگویید: «البته شک دارم که... اما بهتر است با هم آزمایش کنیم... پیشنهاد میکنم که این ایده را هم بررسی کنیم...»
:)
به جلو خم شدن
در مطالعهای، محققان به این نتیجه رسیدهاند که مردان در طول جلسات از نظر فیزیکی بیش از زنان به جلو خم میشوند و با این کار احتمال اینکه کسی وسط حرفشان بپرد کمتر میشود. (لیندون بی جانسون به این حرکت معروف بود.) از دیگر روشهای حفظ موضع فیزیکی زمانیکه حرفی مهم برای گفتن دارید این است که به جای اینکه ته اتاق بنشینید، در ردیف اول یا حتی روی میز بنشینید، به فرد مخاطب اشاره کنید، از جایتان بلند شوید و بایستید، دستتان را روی میز قرار دهید و حتماً تماس چشمی برقرار کنید. یک نکتهٔ مهم: مردها اغلب خودشان را زودتر به جلسه میرسانند تا بهترین جا بنشینند. بد نیست که شما نیز کمی زودتر در جلسات حاضر شوید و نزدیکترین مکان به جایگاه سخنران را اِشغال کنید.
:)
به جلو خم شدن
در مطالعهای، محققان به این نتیجه رسیدهاند که مردان در طول جلسات از نظر فیزیکی بیش از زنان به جلو خم میشوند و با این کار احتمال اینکه کسی وسط حرفشان بپرد کمتر میشود. (لیندون بی جانسون به این حرکت معروف بود.) از دیگر روشهای حفظ موضع فیزیکی زمانیکه حرفی مهم برای گفتن دارید این است که به جای اینکه ته اتاق بنشینید، در ردیف اول یا حتی روی میز بنشینید، به فرد مخاطب اشاره کنید، از جایتان بلند شوید و بایستید، دستتان را روی میز قرار دهید و حتماً تماس چشمی برقرار کنید. یک نکتهٔ مهم: مردها اغلب خودشان را زودتر به جلسه میرسانند تا بهترین جا بنشینند. بد نیست که شما نیز کمی زودتر در جلسات حاضر شوید و نزدیکترین مکان به جایگاه سخنران را اِشغال کنید.
:)
حجم
۱۰۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۰۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۵۰۰
۳۱,۸۵۰۳۰%
تومان