بریدههایی از کتاب شیخ بی خانقاه
۳٫۹
(۱۸)
یقین دان که خاک پی حیدرم
کاربر ۹۵۹۸۳۶
آن چه واقعیت دارد این است که مردم آرزوها و آینده آرمانی و امید خود را در داستانها نوشتهاند و داستانها نسل به نسل گردیده است. مگر داستان رستم واقعیت دارد؟ بله، هم واقعیت دارد و هم ندارد. رستمی در دنیای واقع زندگی میکرده. آن رستم وقتی به دنیای افسانهها راه پیدا میکند، شخصیت دیگری پیدا میکند.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
میل به تجسّس در نفس امّاره، مثل چشمهای از آتش و زهرابه میجوشد. باید نشت زهرابه را از سرچشمه بست. هرم آتش را خاموش کرد.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
حاجآخوند گفت: ببین پسرم، وقتی خداوند به ما میگوید: لا تجسّسوا، یعنی بایست از همان ابتدا دروازه یا پنجره تجسّس را ببندیم. کور کنیم. اگر از دروازه یا پنجره تجسّس، با هر بهانه و توجیهی وارد شدیم، کار مشکل میشود. همان عقربهای سرخ و زرد و سیاه توی ذهن و بلکه دل انسان جست و خیز میکنند و میگزند و نیش میزنند.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
از مرتاض پرسیدم: این کار شما معجزه است؟
آرام، با دقت و عمیق نگاهم کرد و گفت: نه، معجزه نیست. بال پروانه معجزه است. گَنگ معجزه است. شعله آتش معجزه است. شکفتن گل معجزه است. انسان معجزه است. صدای آب معجزه است. سکوت آسمان معجزه است... رعد و برق، رنگبازی آسمان، خنده آسمان معجزه است. گریه آسمان، باران معجزه است. دانه برف و قطره باران معجزه است. عشق معجزه است.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
اصلاً انسان خردمند و حکیم برای شناخت خداوند، نیازی به معجزه ندارد. انسانهای سطحی و ظاهربیناند که معجزه طلب میکنند. آن چه خردشان در فهم آن درمانده است، میخواهند با برافروختن شعله کوتاه حیرت و شگفتی، به دست آورند.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
درباره قصه آفرینش انسان، آدم و حوا، در تورات و قرآن، میبایست زبان روایت را بشناسیم. کتابهای مقدس و آسمانی، چند زبانی و چند صدایی هستند. مثل جدول ضرب نیست که یک صدا و زبان و ضربان داشته باشد. در قرآن، وقتی از خداوند و انسان سخن به میان میآید، در برخی موارد، زبان، زبان اشاری و نمادین و مجازی است.
خاک یا گل، نشانی از وجه ظاهری و مادی انسان دارد و روح خدا، نشانی از وجه الهی و معنوی و باطنی او. سرشت انسان به قول مولوی «طُرفه معجونیست از فرشته سرشته وز حیوان» که ترکیبی دوگانه دارد. این سرشت به او فرصت و امکان میدهد از سویی تا خدا، تا اوج کمال ممکن پرواز کند و یا تا منزلتی فروتر از حیوان، رو به انحطاط فرود آید و سقوط کند.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
وقت درو، هنگامی که خوشهای خم میشود و سر و صورت شما را لمس میکند، زبانش زبان محبت و بوسه است. میگوید، خداوند مرا برای تو آفریده است. حال تو به من بگو ببینم، تو را برای که و برای چه آفریده است؟
کاربر ۹۵۹۸۳۶
گفتم نایه زیباست. دوزاغه زیباست. نهر حُمریان زیباست، پل دوآب زیباست. میتوانم بگویم آب است که زیبا است؟ آب هر جا جریان پیدا کند، مثل نهر و رود زیبا است. هر جا بایستد، برکه زیباست. دریا هم که بشود، زیبا است. اما زیبایی یک پیاله آب، با جویبار، با نایه، با چشمه، با دریا، با اقیانوس چه تفاوتی دارد؟ آب زیباست. یک قطرهاش، قطره باران زیباست. شبنم زیباست. دریا هم زیباست. گل زیباست. اگر تمام دشت پر از شقایق باشد، زیباست. یک گل شقایق، یک گلبرگ شقایق هم زیبا است. درخت زیباست. جنگل هم زیباست. یک شاخه درخت، یک برگ صنوبر یا درخت سیب هم زیبا هستند.
کاربر ۹۵۹۸۳۶
در راه حاجآخوند به من گفت: انسانها وقتی خدا و حقیقت شادی را گم میکنند، خیال میکنند با مستی شراب یا نشئه افیون، شادی را پیدا میکنند. انسانی که خودش را گم میکند، با شراب و تریاک گمشدگیاش بیشتر میشود. چطور میتواند حقیقت شادی را پیدا کند؟
کاربر ۹۵۹۸۳۶
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰۵۰%
تومان