بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
در جنگ بدر وقتی پیغمبر اکرم با اصحاب خود مشورت میکرد، فرمود: شما چه نظری دارید؟ حال که کاروان فرار کرده است آیا به استقبال دشمن برویم یا به مدینه برگردیم؟ هر کس اظهارنظری کرد. ابوذر غفاری یا مقداد کنْدی، یکی از این دو بزرگوار گفت: یا رسولَاللّه! ما که مثل بنیاسرائیل نمیگوییم «اِذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّک فَقاتِلا اِنّا هیهُنا قاعِدونَ» تو و خدا بروید انجام بدهید، ما وظیفهای نداریم. ما میگوییم: هرچه تو فرمان بدهی همان است؛ اگر بگویی خودتان را به دریا بریزید میریزیم، بگویی آتش بزنید میزنیم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
درصورتی که امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز و روزه است، نباید دفن شود. این که مسئله عبید و اِماء نیست که بگوییم امروز بردهای در دنیا نیست که بخواهیم روی آن بحث کنیم و درست هم هست. زمانی که برده وجود داشته باشد، بحث درباره احکامی که در اسلام به نفع بردگان وجود دارد خوب است. وقتی بردهای نیست، دیگر بحث درباره آن بهطورکلی غلط و بیفایده است. ولی امر به معروف و نهی از منکر موضوعی نیست که از بین برود؛ همیشه وجود دارد و باید در رأس مسائل قرار گیرد، همیشه باید مطرح شود تا آن را فراموش نکنیم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
معتزله ـ که یکی از فرقههای متکلمین اهل تسنن هستند ـ امر به معروف و نهی از منکر را از اصول دین میدانند نه از فروع دین. شیعه میگوید اصول دین پنج تا و فروع دین ده تا یا هشت تاست و در میان اصول دهگانه، امر به معروف و نهی از منکر را ذکر میکند، ولی معتزله به پنج اصل در دین قائل هستند که یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر است. اما خود اینها تدریجا در کتابهای خود از این بحث پرهیز کرده و آن را کوچک کردند. مورخین اجتماعی میگویند علتش برخوردی بود که بحث در این موضوع با سیاستهای وقت داشت. چون این بحث به اصطلاح به قبای خلفای وقت برمیخورد و آنها مزاحمت ایجاد میکردند، معتزله مجبور بودند آن را در کتابهای خود نیاورند و یا کم بیاورند، با اینکه اصلی از اصول دینشان شمرده میشد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
آیه دیگر میفرماید: «کنْتُمْ خَیرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ» مسلمانان! شما بهترین امتی هستید که به نفع بشریت ظهور کردهاید، یعنی ملتی بهتر از شما به نفع بشریت ظهور نکرده است، چرا؟ به موجب چه خاصیتی؟ «تَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِالْمُنْکرِ» به دلیل آنکه شما آمر به معروف و ناهی از منکر هستید. از همینجا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما، امت اسلام و بهترین امتها برای بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهی از منکر نیستیم. درنتیجه نمیتوانیم ادعای شرف و بزرگی کنیم، نمیتوانیم افتخاری داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعی نیست
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
آیا این عجیب نیست که در میان دو آیه که هر دو دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرق است، این آیه میآید: «وَلْتَکنْ مِنْکمْ اُمَّةٌ یدْعونَ اِلَی الْخَیرِ وَ یأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اُولئِک هُمُ الْمُفْلِحونَ». این کأنّه درست میرساند که قرآن در میان خیرها، حسن تفاهم و وحدت و اتفاق میان مسلمین را خیری که مادر و مبدأ همه خیرهاست میداند و در میان منکرات و زشتیها و پلیدیها، آنکه را از همه پلیدتر و زشتتر و بدتر میداند اختلاف و تفرق است به هر نام و عنوانی.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
خطاب به مسلمانان میفرماید: «وَلْتَکنْ مِنْکمْ اُمَّةٌ یدْعونَ اِلَی الْخَیرِ وَ یأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اُولئِک هُمُ الْمُفْلِحونَ» باید در میان شما یک امت، یک جمعیت کارش امر به معروف و نهی از منکر باشد. [این معنی درصورتی است که]«مِن» را «مِن» تبعیضی بگیریم. اگر طور دیگر تفسیر کنیم معنایش این است: از شما امت چنین امتی باید ساخته شود، یعنی همه شما باید چنین امتی باشید (امر به معروف و نهی از منکر کنید). هر دو تفسیر درست است و با هم منافات ندارند، چون امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است برای همه مردم و وظیفه خاصی است برای یک طبقه معین که از حد عامّه مردم بیرون است.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْروفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکرِ اَوْ یسَلِّطَنَّ اللّهُ عَلَیکمْ شِرارَکمْ فَیدْعوا خِیارُکمْ فَلا یسْتَجابُ لَهُمْ.
یعنی باید امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشید، ایندو باید وجود داشته باشند وگرنه بدان شما بر شما مسلط میشوند، بعد خوبان شما میخوانند و به آنها جوابی داده نمیشود. اکثر اینطور معنی میکنند که بعد از آنکه بدان شما بر شما مسلط شدند، نیکان شما به درگاه الهی مینالند و خداوند دعای آنها را مستجاب نمیکند. یعنی قومی که امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند، خاصیتشان این است که خداوند رحمت خود را از آنها میگیرد؛ هرقدر خدا را بخوانند دعای آنها به موجب این گناه مستجاب نمیشود.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
شعارهای ما در مجالس، در تکیهها و در دستهها باید مُحیی باشد نه مخدّر، باید زندهکننده باشد نه بیحسکننده. اگر بیحسکننده باشد، نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین علیهالسلام دور میکند.
پرستو یاوری
شعارهای اباعبداللّه شعار احیای اسلام است، این است که چرا بیتالمال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص دادهاند؟ چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند؟ چرا مردم را دو دسته کردهاند: مردمی که فقیر فقیر و دردمندند، و مردمی که از پرخوری نمیتوانند از جایشان بلند شوند؟
پرستو یاوری
اسلام به انقلاب انفجاری، یک ذره معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روی تصمیم و کمال آگاهی و انتخاب است.
ام فواطم
اسلام به انقلاب انفجاری، یک ذره معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روی تصمیم و کمال آگاهی و انتخاب است.
ام فواطم
دین، آیین، مسلک، آفت مخصوص به خود دارد: «تحریف» که به وسیله دو صنف از آن سه صنفی که پیغمبر اکرم فرمود ایجاد میشود، یکی فقیه فاجر، عالم بدعمل فاسق، و دیگری مقدس نادان. تحریف آفت دین است، دین را میخورد. دین را که کرم خاردار نمیتواند از میان ببرد، دین را که سن و ملخ از میان نمیبرد. دین را تحریف از میان میبرد، چون موضوع را عوض میکند، مردم به نام حقیقت آن را میپذیرند اما نتیجه معکوس میگیرند.
پرستو یاوری
هر چیزی آفتی متناسب با خودش دارد. این که هر چیزی آفتی دارد، تعبیر من نیست، تعبیر پیغمبر اکرم است. میفرماید: «آفَةُ الدّینِ ثَلاثَةٌ: فَقیهٌ فاجِرٌ، اِمامٌ جائِرٌ، مُجْتَهِدٌ جاهِلٌ»، سه چیز آفت دین است: اول دانشمند بد عمل، فاسق و فاجر. دوم زعیم و پیشوای ستمکار. سوم مقدس نادان.
پرستو یاوری
بنابراین یکی از چیزهایی که امام حسین با آن مواجه بود تقاضای بیعت با یزید بن معاویه اینچنینی بود که گذشته از همه مفاسد دیگر، دو مفسده در بیعت با این آدم بود که حتی در مورد معاویه وجود نداشت: یکی اینکه بیعت با یزید، تثبیت خلافت موروثی از طرف امام حسین بود؛ یعنی مسئله خلافت یک فرد مطرح نبود، مسئله خلافت موروثی مطرح بود.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
در نهضت حسینی عوامل متعددی دخالت داشته است و همین امر سبب شده است که این حادثه با اینکه از نظر تاریخی و وقایع سطحی طول و تفصیل زیادی ندارد، از نظر تفسیری و از نظر پیبردن به ماهیت این واقعه بزرگ تاریخی، بسیار پیچیده باشد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
خدایا! ما را حسینی واقعی قرار بده، ما را آشنا به روح نهضت حسینی قرار بده، پرتوی از آن روح مقدس بر دلهای همه ما بتابان، ما را به روح حسینی زنده بگردان.
خدایا! انوار معرفت خودت را بر قلبهای ما بتابان، دلهای ما را محل محبت خود قرار بده.
خدایا! ما را از افراد واقعی پیغمبر خودت قرار بده، دست ما را از دامان وِلای واقعی علی مرتضی و اولاد طاهرینش کوتاه مفرما، قلب مقدس امام زمان را از همه ما راضی بگردان.
و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
ئمّه اطهار از این جهت گفتند عاشورا زنده بماند که این مکتب زنده بماند؛ برای اینکه اگرچه شخص حسین بن علی نیست ولی حسین بن علی باید به قول امروز یک سمبل باشد، به صورت یک نیرو زنده باشد؛ حسین اگر خودش نیست، هر سال محرم که طلوع میکند، یکمرتبه مردم از تمام فضا بشنوند: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یتَناهی عَنْهُ؟ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا»؛ برای اینکه از راستی و حقیقت، شور حیات، شور امر به معروف، شور نهی از منکر، شور اصلاح مفاسد امور مسلمین، در میان مردم شیعه پیدا بشود.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
باید دید شعارهای حسین بن علی در روز عاشورا چیست. همین شعارها بود که اسلام را زنده کرد، تشیع را زنده کرد و پایه دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کرد که چنانچه نهضت اباعبداللّه نبود، بنیعباس اگر پانصد سال خلافت کردند، حزب اموی ـ که به قول عبداللّه علائینی و خیلی افراد دیگر با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت کشورهای اسلامی مسلط شود ـ شاید هزار سال حکومت میکرد. با چه هدفی؟ هدف برگرداندن اوضاع به ماقبل اسلام، احیای جاهلیت ولی در زیر سِتار و پرده اسلام.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
این بود که هر قومی و هر لشکری یک شعار مخصوص به خود داشت؛ جملهای را انتخاب میکردند که در حین جنگ احیانا آن را تکرار میکردند و شعار میدادند برای اینکه دانسته بشود که این، جزء لشکر مثلاً «الف» است و آن که شعار دیگری داشت جزء لشکر مثلاً «ب» است. این کار لااقل این مقدار فایده داشت که افراد لشکرها اشتباه نمیشدند و کسی همرزم خودش را نمیکشت.
گاهی شعارهایی که میدادند اندکی از این هم روشنتر بود، به این صورت که آن مرد مبارزی که به میدان میرفت، گذشته از اینکه شعار عمومی دسته خودش را تکرار میکرد، احیانا خودش را هم شخصا معرفی مینمود. چون عرب طبع شعرش بسیار قوی است و شعر گفتن برای قوم عرب ساده است و این از خصوصیات زبان عربی است،
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
عد از قضیه امام حسین، مردم مدینه تعجب کردند که عجب! پسر پیغمبر را کشتند؟ هیئتی را برای تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد. پس از بازگشت این هیئت، مردم پرسیدند: قضیه چه بود؟ گفتند: همینقدر در یک جمله به شما بگوییم که ما در مدتی که در آنجا بودیم، دائم میگفتیم خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک بشویم، و نیز به شما بگوییم که ما از نزد کسی میآییم که کارش شرابخواری و سگبازی و یوزبازی و میمونبازی است، کارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است، کارش زناست حتی با محارم. دیگر حال، تکلیف خودتان را میدانید.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان