بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
چه افرادی که بعد از حادثه کربلا به خروش آمدند (ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد). امام حسین تا زنده بود، چنین سخنانی را میگفت: «وَ عَلی الاِْسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یزیدَ» دیگر فاتحه اسلام را بخوانید اگر نگهبانش این شخص باشد. ولی آنوقت کسی نمیفهمید. اما وقتی شهید شد، شهادت او دنیای اسلام را تکان داد. تازه افراد حرکت کردند و رفتند از نزدیک دیدند و فهمیدند که آنچه را آنها در آیینه نمیدیدند حسین در خشت خام میدیده است. آنوقت سخن حسین علیهالسلام را تصدیق کردند و گفتند او آنروز راست میگفت.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
امام عمامهاش را به شکلی که پیغمبر میبست بسته است، لباسش را به شکلی که پیغمبر میپوشید پوشیده است، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعی! از همان داخل منزل که بیرون میآمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «اَللّهُ اَکبَرُ، اَللّهُ اَکبَرُ، اَللّهُ اَکبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلی ما اَوْلانا». سالهاست که مردم این ذکرها را درست نشنیدهاند. کسانی که همراه حضرت بودند، وقتی آن حال الهی حضرت را دیدند که منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش میبرد و اشکهای مبارکش جاری است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالی که اشکهایشان جاری بود فریاد کردند: «اللّهُ اَکبَرُ، اَللّهُ اَکبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلی ما اَوْلانا»
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
«وَ رُبَّ حامِلِ فِقْهٍ اِلی مَنْ هُوَ اَفْقَهُ مِنْهُ» و چه بسا افرادی که فقهی را، حکمتی را، حقیقتی را حمل میکنند، حفظ میکنند، بعد منتقل میکنند به کسانی که از خودشان داناترند. معنای جمله این است که شما اینها را حفظ کنید و به دیگران برسانید. بسا هست که شما اصلاً عمق حرف مرا درک نمیکنید ولی آن دیگری که میشنود، میفهمد؛ شما فقط ناقلی هستید، نقل میکنید. و باز بسا هست که شما چیزی میفهمید ولی آن کسی که بعد، شما برای او نقل میکنید بهتر از شما میفهمد. مقصود این است که سخنان مرا برسانید به نسلهای آینده که معنای سخن مرا از شما بهتر میفهمند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
شما باارزشترین ملتها و امتهایی هستید که برای مردم بهوجود آمدهاند. ولی چه چیز به شما ارزش داده است و میدهد، که اگر آن را داشته باشید باارزشترین امتها هستید؟ «تَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ» اگر امر به معروف و نهی از منکر در میان شما باشد، این اصل به شما امت مسلمان ارزش میدهد. شما به این دلیل باارزشترین امتها هستید که این اصل را دارید (که در صدر اول هم چنین بوده است)؛ این اصل به شما ارزش داده است. پس آیا آن روزی که این اصل در میان ما نیست، یک ملت بیارزش میشویم؟ بله همینطور است. ولی حسین به این اصل ارزش داد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
وقتی که امیرالمؤمنین خلیفه شد، افراد میآمدند برای تبریک گفتن؛ یک تبریکی هم جناب صعصعه گفته است. ایستاد و خطاب به امیرالمؤمنین گفت: «زَینْتَ الْخِلافَةَ وَ ما زانَتْک، وَ رَفَعْتَها وَ ما رَفَعَتْک، وَ هِی اِلَیک اَحْوَجُ مِنْک اِلَیها». این سه چهار جمله ارزش ده ورق مقاله را دارد. گفت: علی! تو که خلیفه شدی، خلافت به تو زینت نداد، تو به خلافت زینت بخشیدی؛ خلافت، تو را بالا نبرد، تو که خلیفه شدی مقام خلافت را بالا بردی؛ علی! خلافت به تو بیشتر احتیاج داشت تا تو به خلافت؛ یعنی علی! من به خلافت تبریک میگویم که امروز نامش روی تو گذاشته شده، به تو تبریک نمیگویم که خلیفه شدی.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
صعصعة بن صوحان عبدی از اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام که بسیار زیباست. جناب صعصعه از اصحاب خاص امیرالمؤمنین است، از آن تربیتشدههای حسابی علی؛ مرد خطیب سخنوری هم هست. جاحظ ـ که از ادبای درجه اول عرب است ـ میگوید: «صعصعه مرد خطیبی بود، و بهترین دلیل بر خطیب بودن او این است که علی بن ابیطالب گاهی به وی میگفت: بلند شو چند کلمه سخنرانی کن». صعصعه همان کسی است که روی قبر علی علیهالسلام آن سخنرانی بسیار عالی پرسوز را کرده است.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
اگر یک عده بگویند: آقا! این عبا و عمامه چیست، ما چه میگوییم؟ میگوییم: بوعلی سینا هم ـ که تمام کشورهای اسلامی به او افتخار میکنند؛ عرب میگوید از من است چون کتابهایش به زبان عربی است، ایرانی میگوید از من است چون اهل بلخ است و بلخ از قدیم مال ایران بوده، روسها میگویند مال ماست برای اینکه بلخ فعلاً مال ماست، هر گروهی میگوید از ماست و همه ملتها به او افتخار میکنند ـ همین لباس مرا داشته است. ابوریحان بیرونی هم همینطور. پس بوعلی و ابوریحان افتخار این لباس شدهاند. شیخ انصاری، خواجه نصیرالدین طوسی و امثال اینها، هم افتخار یافتهاند به لباس روحانیت و هم افتخار دادهاند به لباس روحانیت.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
حالا گیرم حبیب رفت از بنیاسد صد نفر را آورد. اینها در مقابل آن سی هزار نفر چه نقشی میتوانستند داشته باشند؟ آیا میتوانستند اوضاع را منقلب کنند؟ ابدا. امام حسین میخواست در این منطق که منطق هجوم و منطق شهید و منطق انقلاب است، دامنه این قضیه گسترش پیدا کند. اینکه خاندانش را هم آورد برای همین بود، چون قسمتی از پیامش را خاندانش باید برسانند. خود امام حسین کوشش میکرد حالا که قضیه به اینجا کشیده شده است، هر چه که میشود داغتر بشود، برای اینکه بذری بکارد که برای همیشه در دنیا ثمر و میوه بدهد. چه مناظری، چه صحنههایی در کربلا بهوجود آمد که واقعا عجیب و حیرتانگیز است!
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
امام حسین که مهاجم است و منطقش منطق شهید، آن روزی که پیامش را در صحرای کربلا ثبت میکرد نه کاغذی بود نه قلمی، همین صفحه لرزان هوا بود. ولی همین پیامش روی صفحه لرزان هوا، چرا باقی ماند؟ چون فورا منتقل شد روی صفحه دلها؛ روی صفحه دلها آنچنان حک شد که دیگر محو شدنی نیست.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
یک آدم مهاجم نمیخواهد فقط خودش را حفظ کند، میخواهد او را از بین ببرد ولو به قیمت شهادتش باشد. منطق امر به معروف و نهی از منکر، منطق حسین را منطق شهید کرد. منطق شهید ماورای این منطقه است.
منطق شهید یعنی منطق کسی که برای جامعه خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمیخواهد بنویسد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
محبت و عشق، چیزی است که تلخها را شیرین میکند، محبت حکم کیمیا را دارد، مس وجود انسان را تبدیل به زر میکند
Samaneh J
کوفه اصلاً اردوگاه بوده است. از اول هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد؛ قبلاً «حیره» بود. این شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند، و درواقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود. مردم این شهر از امام حسین دعوت میکنند. نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنج هزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه میرسد که بعضی از نامهها را چند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در مجموع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشتهاند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
کوفه اصلاً اردوگاه بوده است. از اول هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد؛ قبلاً «حیره» بود. این شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند، و درواقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود. مردم این شهر از امام حسین دعوت میکنند. نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنج هزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه میرسد که بعضی از نامهها را چند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در مجموع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشتهاند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
خود امام حسین که نه تنها از آغاز این نهضت، بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع میشود، نامههایی که میان او و معاویه مبادله شده است، سخنرانیهایی که در مواقع مختلف ایراد کرده است، از جمله آن سخنرانی معروفی که در منی صحابه پیغمبر را جمع کرد ـ و حدیثش در تحفالعقول هست و خیلی مفصل است و خطابه بسیار غرّایی است ـ نشان میدهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده؛ انقلاب است اما نه انفجار، انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی نه انفجار.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
دروغ بر حسین است. ابا عبداللّه که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تأسیس کرد، بیمه گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هر چه میخواهید باشید
پرستو یاوری
مکتب حسین، مکتب انسانسازی است نه مکتب گنهکارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناهکاری.
پرستو یاوری
جوانان ما اساسا خیال میکنند اسلام تا امروز کاری نکرده؛ از وقتی که ظهور کرده تا امروز، مردم دارند مرتب به آن عمل میکنند و نتیجه نهاییاش همین است که ما امروز هستیم! ما حتی از کتابهای خودمان خبردار نیستیم. اگر از ما بپرسند مسلمین در ریاضیات چقدر ابتکار داشتهاند، نمیدانیم. تازه بعضی از فرنگیها در این زمینه حرفهایی به نفع خودشان زدهاند. خوشبختانه من چند نفر از دانشمندان ایرانی خودمان را سراغ دارم که در این زمینه مطالعات بسیار خوب کردهاند و به کشفیات بسیار عالی نایل شدهاند و دقیقا اثبات میکنند که بسیاری از نظریاتی که دنیای اروپا ادعا میکند که مخترع و مبتکرش است، اختراع و ابتکارش در دنیای اسلام صورت گرفته است. ما از سابقه خودمان در قسمتهای دیگر نظیر هنر، صنایع مستظرفه، فلسفه، فیزیک، شیمی و تاریخ نیز بیاطلاعیم، نمیدانیم چه بودیم و چه هستیم.
¥عاشق مطالعه¥
شما میبینید مردم از انبیاء و اولیاء، زیاد پیروی میکنند ولی از حکما و فلاسفه آنقدرها پیروی نمیکنند، چرا؟ برای اینکه فلاسفه فقط میگویند، فقط مکتب دارند، فقط تئوری میدهند؛ در گوشه حجرهاش نشسته است، پیدرپی کتاب مینویسد و تحویل مردم میدهد. ولی انبیاء و اولیاء تنها تئوری و فرضیه ندارند، عمل هم دارند. آنچه میگویند اول عمل میکنند. حتی اینطور نیست که اول بگویند بعد عمل کنند، اول عمل میکنند بعد میگویند. وقتی انسان بعد از آنکه خودش عمل کرد، گفت، آن گفته اثرش چندین برابر است.
¥عاشق مطالعه¥
تا مردم کوفه شنیدند پسر زیاد مأمور کوفه شده است، خودبهخود از ترس به خانههایشان خزیدند، چون او و پدرش را میشناختند که چه خونخوارهایی هستند. همینکه پسر زیاد به کوفه آمد و امیر کوفه شد، به خاطر رعبی که پدرش در دل مردم کوفه ایجاد کرده بود، مردم از دور مسلم پراکنده شدند. اینقدر مردم مرعوب اینها بودند!
¥عاشق مطالعه¥
آن چیزهایی که بشر همیشه به زبان میآورَد ولی در عمل کمتر دیده میشود، در وجود حسین دیده میشود؛ چطور؟ روح بشر این مقدار شکستناپذیر باشد؟ سبحاناللّه! بشر به کجا میرسد، روح بشر چقدر شکستناپذیر میشود که بدنش قطعه قطعه میشود، جوانانش جلوی چشمش قلمقلم میشوند، در منتها درجه تشنه میشود که حتی به آسمان که نگاه میکند به نظرش تیره و تار است. خاندانش را میبیند که الان دارند اسیر میشوند. هر چه دارد از دست داده است، ولی یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است. روحش هرگز شکست نمیخورد، یک ذره شکست نمیخورد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان