بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنج اقلیم حضور | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب پنج اقلیم حضور اثر داریوش شایگان

بریده‌هایی از کتاب پنج اقلیم حضور

انتشارات:فرهنگ معاصر
امتیاز:
۴.۴از ۳۰ رأی
۴٫۴
(۳۰)
هر سرکوبی نادرست است و متضمن اجبار و الزامی که امکان بازی خودجوش شکوفایی هنر بینش را از میان می‌برد. این اجبار و الزام نه‌فقط دامن دیگران که حتی دامن خود محتسب را نیز می‌گیرد. در واقع این نوعی فشار است که چون سرکوب شود، روی دیگرش را نشان می‌دهد: واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپُرس توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند گوئیا باور نمی‌دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
mobina
حافظ خود را بی‌محابا رها می‌کند و با جسارتی کم‌نظیر که او را در زمره بزرگ‌ترین معترضان تاریخ جهان قرار می‌دهد، می‌ایستد در برابر زاهدان ریایی و مدعیان و ظاهرپرستان و واعظان غیرمتعظ و دین‌فروشان مدعی که جملگی تحت لوای رمزهایی تهی‌شده از معنا و دینی بدل‌شده به تجارتِ روح، زهر جهالت خویش را می‌پراکنند، در حالیکه در حقیقت خود مردمانی‌اند بی‌درد و طبلهایی توخالی. دقیقآ همینها هستند که قرآن را «دام تزویر» می‌کنند و هرگز به مذهب عشق ره نمی‌برند: با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی
mobina
جمیله‌ایست عروس جهان ولی هش‌دار که این مخدّره در عقد کس نمی‌آید
mobina
از کران تا به کران لشکر ظلمست ولی ز ازل تا به ابد فرصت درویشانست
mobina
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند قرعه فال، به‌دوش کشیدنِ بار امانتی است که در همان آغاز به بشر سپرده شد، یعنی گنجینه اسماء و صفات. در قرآن کریم آمده است: انّا عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فَاَبْینَ ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلومآ جهولا (احزاب، ۷۲). در تفاسیر عرفانی، این آیه را بیانگر آن می‌دانند که بار امانت به آسمان که رمزی است از مجردات و ارواح و به زمین که نماد اجسام است و کوهها که رمزی است از صور عالم مثال سپرده شده، اما آنها خود را لایق آن ندانسته‌اند و این تنها آدمی بوده است که به‌قول حافظ از سر دیوانگی عهده‌دار تکلیفی شده که همه عالم از آن سر باز زده‌اند
mobina
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی بهم تازیم و بنیادش براندازیم
mobina
چو کاری بی فضول من برآید مرا در وی سخن گفتن نشاید وگر بینم که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینم گناه است
mobina
می خوردن و شاد بودن آیین من است فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است گفتم به عروس دهر: کابین تو چیست؟ گفتا: دل خرّم تو کابین من است
mobina
جهانی‌ست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطه ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانی‌ست برهوت که معنایش را از عریانی‌اش می‌گیرد. خیام از نقطه صفر آغاز می‌کند: از منطقه خنثایی که در آنجا همه خاطره‌ها زدوده شده‌اند، همه عقایدِ پیش‌پنداشته، همه «ماتقدّم» های فلسفی، کنار رفته‌اند، نقطه پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتآ سرد و یخ‌زده، بس‌که بصیرتی که از آن سرشار است بُرَنده و بی‌مهر است. این نگاه به‌نوعی بدبینی وجودی منتهی می‌شود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بی‌اعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را می‌بیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامش‌بخش و نشانه‌های آشنا می‌بینند، جز خلأ و پوچی نمی‌یابد. با پرده‌دری خیام فقر محتوا آشکار می‌شود، فقری چنان متراکم، و به‌ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بی‌معنایی، خود واضِع و موزِّعِ همه معناها می‌شود.
mobina
مرا مرگ خوشتر بنام بلند از این زیستن با هراس و گزند
mobina

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۵ صفحه

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۵ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان