بریدههایی از کتاب انسان در جستوجوی معنا
۴٫۰
(۱۰۱۷)
این داستان نه در مورد شکنجه و مرگِ قهرمانان بزرگ است، نه در مورد کاپوهای مشهور (زندانیانی که از طرف مسئولین زندان بهعنوان معتمد انتخاب میشدند و از مزایایی برخوردار بودند)، و نه زندانیان شناخته شده، بلکه داستانِ انسانهایی است فداکار، داستان مصلوبشدگان و مرگ عدهٔ زیادی از قربانیانی که هیچ نام و سندی از آنها به جای نمانده است. اینها همان زندانیانی هستند که هیچ نشان مخصوصی بر بازوی خود نداشتند و توسط کاپوها حسابی تحقیر میشدند.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
این کتاب قصد آن را ندارد که گزارشی از اتفاقات و رویدادها باشد، بلکه ارائهدهندهٔ تجاربی شخصی است که میلیونها زندانی بارها و بارها آن را لمس کردهاند. داستانی از دل اردوگاه کار اجباری که بهوسیلهٔ یکی از بازماندهها نقل میشود. این روایت با اتفاقاتِ وحشتناکی که گاهی به اندازهٔ کافی توضیح داده میشوند کاری ندارد، اتفاقاتی که حتی تصور آنها برای ذهن غیرممکن است، بلکه فقط به چند نمونه از شکنجههای کوچک آن اشاره میکند. به عبارت دیگر، این کتاب سعی بر آن دارد تا به این پرسش پاسخ دهد که: زندگی روزمره در اردوگاه کار اجباری چه تأثیری بر ذهن یک زندانیِ معمولی میگذارد؟
بیشتر رویدادهایی را که اینجا توصیف میشوند در اردوگاههای بزرگ و مشهور اتفاق نیفتاده، بلکه مربوط به اردوگاه کوچکی است که بیشتر آدمسوزیها در آن رخ داده است
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
در مدت زمان طولانیای که دکتر فرانکل در اردوگاه کار اجباری زندانی بود هیچ چیز جز تن برهنه برایش باقی نمانده بود. پدر و مادر و برادرش و حتی همسرش هم در اردوگاه و کورههای آدمسوزی جان باخته بودند، فقط خواهرش بود که از این فلاکت جان سالم به در برده بود. با وجود این همه سختی و مشقت، ازدستدادن تمام داراییها و ازبینرفتن تمام ارزشها، گرسنگی، سرما، خشونت و ساعتها کار طاقتفرسا، چگونه زندگی را قابل زیستن میدانست؟ حرفهای روانپزشکی که خودش شخصاً با چنین مشقتهایی روبهرو بوده است ارزش شنیدن دارد. تنها چنین شخصیتی میتواند زندگی بشر را کاملاً عاقلانه و دلسوزانه تحلیل کند. صحبتهای دکتر فرانکل عمیقاً به دل مینشیند، زیرا برگرفته از تجربیاتِ او و عاری از هرگونه احساس فریبکارانه است.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
عشق بسیار فراتر از جسم معشوق پیش میرود. عشق معنای واقعیاش را در وجود معنوی و درونی خودش پیدا میکند. چه معشوق حضور داشته باشد، چه نداشته باشد، چه زنده باشد و چه از این دنیا رفته باشد، عشق به طریقی اهمیت و جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
کاربر ۸۵۲۱۰۳۸
در اردوگاهمان مردی را به یاد دارم که در میانمان راه میرفت و به زندانیان دلداری میداد و آخرین تکه نانش را تقسیم میکرد. شاید تعدادشان انگشتشمار باشد اما چنین افرادی نمونهای کافی برای اثبات این موضوع هستند که هرچیزی میتواند از انسان گرفته شود جز اختیارِ رفتارش تحت هر شرایطی.
Helia
انسان شیئی در میان اشیاء نیست؛ اشیاء اختیاری از خود ندارند، ولی انسان موجودی است که در نهایت خودمختار است.
امین
اگر در زندگی غایتی وجود دارد، پس باید معنایی در رنجکشیدن و مُردن وجود داشته باشد؛
mary
«کسی که چرایی برای زندگیکردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
Kosar Sobhani
آزادی تنها قسمتی از داستان و قسمتی از حقیقت است. اما آزادی جنبهٔ منفی ماجراست و قسمت مثبت آن مسئولیتپذیری است. در حقیقت، آزادی در معرض خطر تجزیهشدن به خودخواهی است، مگر اینکه در پوستهٔ مسئولیتپذیری نمایان شود.
manijeh
از نیچه: «کسی که دلیلی برای زندگیکردن داشته باشد از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد»
مسافر
انسان همان موجودی است که کورههای آدمسوزی در آشویتس را ساخته و از سوی دیگر همان انسانی است که با دستانی رو به آسمان و درحالیکه دعای یهودیان را بر لب میخواند پا به آن مینهد.
هادی جهاندیده
تنها یک چیز است که از آن میترسم، اینکه ارزش رنجهایم را نداشته باشم
مهدیه
آنهایی که ارتباط بین روح یک انسان، با جرئت و امید را درک میکنند و با ارتباط نزدیک آن به سلامتی و ایمنی جسمانی آشنا هستند، به خوبی میدانند که ازدستدادن ناگهانی جرئت و امید پیامدهای مرگباری را به همراه دارد
Thisis_Fredi
اکنون اگر کسی راجع به حقیقت گفتهٔ داستایوفسکی از ما سؤال کند که انسان به هر شرایطی عادت میکند، جواب ما این است: «بله. انسان به هر شرایطی عادت میکند، اما نپرسید چگونه.»
Mahdie
تودهٔ عظیمی از ابرها را در غرب دیدیم که میدرخشیدند و آسمانی که توسط آن ابرها جان تازهای گرفته بود، ابرهایی که پیوسته درحال دگرگونی شکل و رنگ بودند و از آبی کبود به ارغوانی تغییر میکردند. کلبهٔ خاکستری و ویرانِ ما تضاد عجیبی را در مقابل انعکاسِ درخششِ آسمان در چالههای آبِ روی زمین به وجود میآورد.
ایران
«زندگی مانند رفتن به دندانپزشکی است. همیشه انتظار چیزهای بدتر را دارید، درحالیکه سختیها به پایان رسیدهاند.»
blogofski
تنفر، ترس و ترحم احساساتی بودند که دیگر وجود نداشتند. بعد از گذشت چند هفته زندگی در اردوگاه، تماشای زجرکشیدن و جاندادن دیگران و دیدن جسدهایشان عادی شده بود و دیگر کسی را شوکه نمیکرد.
blogofski
وقتی یک انسان در شرایط کامل نابودی قرار دارد و نمیتواند خودش را در مسیر بهتری جای دهد، وقتی تنها دستاوردش رنجبردنِ بهتر و شرافتمندانهتر از عذابهایش است، در چنین شرایطی میتواند با اندیشیدن به معشوق و خاطرات عاشقانهاش به خشنودی کامل دست یابد. برای اولینبار در زندگیام معنای واقعی این جمله را بهخوبی دریافتم: «فرشتهها در اندیشهٔ ابدیِ یک شکوه بیپایان غرقاند.»
Raana Yavari
همانقدر که ترس از چیزی باعث میشود آن بلا به سرمان آید، اصرار و قصد بیش از حد برای خواستن چیزی آن را غیرممکنتر میکند
SARA
«زندگی» چیز مبهمی نیست، بلکه کاملاً واقعی و قابل درک است. این وظایف آینده هستند که انسان را میسازند و برای هر فرد کاملاً خاص و متفاوت هستند. سرنوشتِ هیچ شخصی نمیتواند با سرنوشت شخصی دیگر مقایسه شود. هیچ موقعیتی دوبار تکرار نمیشود و هر موقعیت، پاسخی جداگانه را میطلبد.
SARA
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان