بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

بریده‌هایی از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

امتیاز:
۴.۰از ۱۰۱۶ رأی
۴٫۰
(۱۰۱۶)
اما من اهل قضاوت‌کردن زندانیانی نیستم که دوستانشان را نسبت به سایرین در اولویت قرار می‌دهند. چه کسی می‌تواند به شخصی که به دوستانش، که دیر یا زود طعم مرگ را خواهند چشید، بیشتر اهمیت می‌دهد خرده بگیرد. هیچ‌کس نباید چنین افرادی را قضاوت کند، مگر اینکه مطمئن باشد اگر خودش در شرایط مشابهی قرار داشت هرگز چنین کاری نمی‌کرد.
Sobhan
درد و رنج یک انسان مشابه عملکرد گاز است. مقدار مشخصی از گاز که به داخل یک اتاق پمپاژ می‌شود و در نهایت بدون اهمیت داشتن اندازهٔ اتاق، گاز تمام آن را به‌طور یکسان در بر می‌گیرد. درد و رنج هم دقیقاً به همین شکل عمل می‌کنند. روح و ضمیر آگاه انسان را کامل در بر می‌گیرند و مهم نیست که میزانشان چقدر است. برای همین می‌توان گفت که «میزان» رنج بشر کاملاً نسبی است.
Sobhan
اگر معنایی در زندگی وجود دارد پس باید معنایی هم در رنج باشد، رنج همانند مرگ و سرنوشت قسمت جدانشدنی زندگی است.
farez
خوشبختی باید اتفاق بیفتد، و همین امر برای موفقیت هم صدق می‌کند: باید بدون آنکه به آن اهمیت داده باشی اجازه دهی اتفاق بیفتد.
Sobhan
فکری مدام از سرم عبور می‌کرد، نمی‌دانستم که او هنوز زنده است یا نه. فقط یک چیز را می‌دانستم که اکنون نیز به‌خوبی درکش کرده‌ام، عشق بسیار فراتر از جسم معشوق پیش می‌رود. عشق معنای واقعی‌اش را در وجود معنوی و درونی خودش پیدا می‌کند. چه معشوق حضور داشته باشد، چه نداشته باشد، چه زنده باشد و چه از این دنیا رفته باشد، عشق به طریقی اهمیت و جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
ایوب ادیب
«مرا همچون مُهری بر قلبت بزن، عشق هم به همان اندازهٔ مرگ نیرومند است.»
پریسا
اگر کسی در جست‌وجوی هدف زندگی‌اش نباشد، متلاشی می‌شود و به ناچار تسلیم گذشتهٔ خود شده و تنها با واپس‌نگری، مدام خاطرات گذشته را به خود یادآوری می‌کند.
یوسف فریدیان
وای بر آن کس که روز آزادی‌اش فرا رسد اما آزادی را متفاوت از آنچه در انتظارش بوده دریابد!
raha
گمانم این گفتهٔ لِسینگ است که می‌گوید: «گاهی چیزهایی هستند که باعث می‌شوند شما منطقتان را از دست بدهید، وگرنه دلیلی برای ازدست‌دادن آن ندارید.» یک واکنش غیرطبیعی به یک موقعیت غیرطبیعی کاملاً طبیعی است.
atefeh mohammadi
کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
سدیده
«کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
علی
هرگز هدفتان را فقط موفقیت قرار ندهید - هرچه بیشتر هدفتان رسیدن به موفقیت باشد بیشتر از آن دور خواهید شد. موفقیت‌هایی مانند خوشبختی را نمی‌توان دنبال کرد، بلکه باید آن را به‌وجود آورد؛ خوشبختی اثر جانبیِ تعهد یک انسان به هدفی والاست، یا به عبارت دیگر، خوشبختی محصولِ تسلیم‌شدن در برابر هر معنای ارزشمندی غیر از خود شخص است. خوشبختی باید اتفاق بیفتد، و همین امر برای موفقیت هم صدق می‌کند: باید بدون آنکه به آن اهمیت داده باشی اجازه دهی اتفاق بیفتد.
سهیل ریاضی
«کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
s.d.c
«طوری زندگی کنید که گویی بار دومی است که به دنیا آمده‌اید و در حال ارتکاب خطاهای زندگی اولتان هستید، پس مراقب رفتارهایتان باشید.»
samane
داستایوفسکی می‌گوید: «تنها یک چیز است که از آن می‌ترسم، این‌که ارزش رنج‌هایم را نداشته باشم.»
مهدی ابراهیمی
مهم نیست ما چه انتظاری از زندگی داریم بلکه مهم آن است که زندگی چه انتظاری از ما دارد؟
Hamid Adibzadeh
هدفتان را فقط موفقیت قرار ندهید - هرچه بیشتر هدفتان رسیدن به موفقیت باشد بیشتر از آن دور خواهید شد. موفقیت‌هایی مانند خوشبختی را نمی‌توان دنبال کرد، بلکه باید آن را به‌وجود آورد؛ خوشبختی اثر جانبیِ تعهد یک انسان به هدفی والاست
مهدی ابراهیمی
شخصیتی که زندانیان به آن تبدیل می‌شوند نتیجهٔ تصمیمات درونی‌شان است، نه فقط شرایط اردوگاه. اساساً هر شخصی حتی در شرایطی چنین دشوار می‌تواند تصمیم بگیرد که به چه شخصیتی تبدیل شود، چه از لحاظ روانی و چه از لحاظ روحی، او حتی در اردوگاه کار اجباری هم می تواند عظمت خود را حفظ کند.
Rh S
زندگی در هر شرایطی هم که باشد هیچ‌گاه بی‌معنی نخواهد بود و رنج و مرگ هم شامل این معنای بی‌انتهای زندگی خواهند بود.
marya
زمانی یک ارباب ثروتمندِ ایرانی به همراه خدمتکارش در حال قدم‌زدن در باغ بودند. خدمتکار گریه می‌کرد و می‌گفت عزرائیل را دیده که او را به مرگ تهدید کرده است. از اربابش خواهش کرد که سریع‌ترین اسبش را به او بدهد تا هرچه زودتر به تهران برود و بتواند تا شب به آنجا برسد. ارباب پذیرفت و خدمتکار به سمت تهران تاخت. ارباب در راه برگشت به خانه عزرائیل را دید. از او پرسید: «چرا خدمتکار مرا ترساندی و او را تهدید به مرگ کردی؟» عزرائیل پاسخ داد: «من او را تهدید نکردم. فقط از اینکه هنوز او را اینجا می‌دیدم متعجب شده بودم، درحالی‌که قرار بود امشب در تهران به سراغش بروم.»
marya

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان