بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا | صفحه ۱۰۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

بریده‌هایی از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

امتیاز:
۴.۰از ۱۰۱۷ رأی
۴٫۰
(۱۰۱۷)
به جرئت می‌توانم بگویم هیچ‌چیز در دنیا به اندازهٔ دانستن معنای زندگی نمی‌تواند به انسان کمک کند که در بدترین شرایط هم زندگی کند.
Mohammad Ali Zareian
ناکامی وجود به خودی خود نه بیماری است و نه عامل بیماری. نگرانی یا حتی ناامیدی فرد از ارزشمندبودن زندگی‌اش یک پریشانی وجودی است و هیچ ارتباطی به بیماری روانی ندارد. اگر پزشک این پریشانی وجودی را بیماری روانی تشخیص دهد، ناامیدی‌های وجودی بیمار را زیر توده‌ای از داروهای مسکن دفن خواهد کرد. درحالی‌که وظیفهٔ اوست که بیمار را در بحران‌های وجودی مربوط به رشد و پیشرفت یاری دهد. لوگوتراپی وظیفه دارد بیمار را در پیداکردن معنا و مفهوم در زندگی یاری کند.
Mohammad Ali Zareian
من با این موضوع کاملاً مخالف هستم که جست‌وجوی فرد برای یافتن معنا در زندگی یا حتی شک و تردید او در یافتن معنا در هر زمینه‌ای موجب بیماری شود یا نتیجهٔ آن باشد.
Mohammad Ali Zareian
هدف انسان افزایش میزان شادمانی و دوری از غم نیست، بلکه باید به دنبال معنایی در زندگی‌اش باشد. به همین دلیل اگر انسان بداند مفهومی در رنج‌هایش نهفته است، با تمام وجود آن را به آغوش خواهد کشید.
کاربر ۲۰۳۱۴۹۰
در مدت زمان اندکی کاپوها خلق‌وخوی اس‌اس‌ها و نگهبانان اردوگاه را می‌گرفتند؛ به همین خاطر می‌توان از جنبهٔ روانشناسی آنها را مورد مطالعه قرار داد. کسانی که خارج از اردوگاه هستند به‌خاطر حس ترحم و دلسوزی به‌راحتی می‌توانند برداشت اشتباهی از شرایط زندگیِ داخل اردوگاه داشته باشند. کمتر کسی می‌تواند جنگ بر سر زنده‌ماندن را میان زندانیان خشمگین درک کند. جنگی بی‌وقفه برای به‌دست‌آوردن تکه‌ای نان یا تنها به‌خاطر زنده‌ماندن خود یا یک دوست صمیمی.
mehdi goodarzi
هدف انسان افزایش میزان شادمانی و دوری از غم نیست، بلکه باید به دنبال معنایی در زندگی‌اش باشد. به همین دلیل اگر انسان بداند مفهومی در رنج‌هایش نهفته است، با تمام وجود آن را به آغوش خواهد کشید.
Mohi
هرکس باید خودش معنای زندگی را پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد. اگر در این امر موفق شود، با وجود همهٔ تحقیرها باز هم رشد خواهد کرد. فرانکل به این گفتهٔ نیچه علاقهٔ خاصی دارد: «کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
عمار
وای بر آن کسی که دیگر نه هدفی و نه دلیل و معنایی در زندگی خود داشته و دلیلی برای ادامهٔ زندگی‌اش پیدا نکند. این‌گونه افراد به سرعت خود را گم کرده و در پاسخ به تمام بحث‌های امیدبخش تنها یک جواب می‌دادند: «انتظاری از زندگی ندارم.» دیگر چه نصیحتی می‌توان به آنها کرد؟
انوشه®
انسان هرچه بیشتر از خود فراموش کند و خودش را علتی برای خدمت و عشق‌ورزیدن به دیگران بداند، بیشتر به انسانیت نزدیک می‌شود و خود واقعی‌اش را درمی‌یابد.
شِمَن
عده‌ای از محققین ادعا می‌کنند که معانی و ارزش‌ها چیزی جز مکانیزم‌های دفاعی، واکنش معکوس به مشکلات، و والانگری نیستند. اما من هرگز به‌خاطر مکانیزم‌های دفاعی زندگی نمی‌کنم یا به‌خاطر واکنش‌های معکوس حاضر به مردن نیستم. انسان در هر شرایطی قادر به زندگی‌کردن و حتی مردن به‌خاطر آرمان‌ها و ارزش‌هایش است.
Mohammad Ali Zareian
من از معناجویی درمقابل لذت‌جویی که روانکاوی فروید بر آن استوار است و قدرت‌طلبی و تلاش برای برتری که اساس روانشناسی آدلر است سخن می‌گویم.
Mohammad Ali Zareian
«نه ممنون، به‌جای موقعیت‌ها و امکان‌ها، من گذشته‌ای مملو از واقعیت دارم؛ نه فقط کارهایی واقعی که انجام دادم و عشق‌هایی واقعی که ورزیدم، بلکه رنج‌هایی واقعی که شجاعانه متحمل شدم. همین رنج‌ها هستند که بی‌نهایت به آنها افتخار می‌کنم و هرگز اجازه نمی‌دهند حسد در من شکل بگیرد.»
saman
شگفت‌انگیزترین تجربه برای یک زندانیِ آزادشده بعد از تحمل آن همه سختی و بازگشت به خانه این حس باشکوه است که دیگر هیچ چیز برای ترسیدن وجود ندارد، مگر خدا.
Mohammad Ali Zareian
بیایید به‌عنوان مثال «اختلال عصبی یکشنبه» را بررسی کنیم. این اختلال نوعی افسردگی است و معمولاً برروی افرادی اثر می‌گذارد که بعد از هفته‌ای پرکار و شلوغ به آخر هفته‌ای خلوت و بی‌محتوا برخورد می‌کنند و حس پوچی آنها را فرا می‌گیرد.
hanie
«طوری زندگی کنید که گویی بار دومی است که به دنیا آمده‌اید و در حال ارتکاب خطاهای زندگی اولتان هستید، پس مراقب رفتارهایتان باشید.» به‌نظر من هیچ‌چیز بهتر از این جملهٔ پندآموز نمی‌تواند حس مسئولیت‌پذیری را در انسان بیدار کند؛ به‌طوری‌که ابتدا او را مجبور می‌کند تا تصور کند زمان حال، گذشته است و از طرفی گذشته را همچنان می‌توان تغییر داد و از نو ساخت.
hanie
در لوگوتراپی عشق عاملی پدیده زاد از غرایز جنسی نیست. عشق همانند میل جنسی پدیده‌ای بنیادی است. به‌طور طبیعی میل جنسی شکلی از عشق است. در حقیقت میل جنسی از آن جهت تندیس مقدسی از عشق است که حامل آن باشد؛ پس عشق عارضهٔ جانبی میل جنسی نیست، بلکه میل جنسی راهی برای نشان‌دادن نهایت صمیمیت و وابستگی است که عشق نام دارد.
Farzaneh Yazdani
«کسی که دلیلی برای زندگی‌کردن داشته باشد از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد»
zeynab.erfanian
«کسی که چرایی برای زندگی‌کردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.»
کاربر ۳۵۱۳۰۶۱
هرکس باید خودش معنای زندگی را پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد. اگر در این امر موفق شود، با وجود همهٔ تحقیرها باز هم رشد خواهد کرد.
کاربر ۳۵۱۳۰۶۱
زندگی یعنی رنج‌بردن و زنده‌ماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنج‌هایی که می‌بریم. اگر در زندگی غایتی وجود دارد، پس باید معنایی در رنج‌کشیدن و مُردن وجود داشته باشد؛
کاربر ۳۵۱۳۰۶۱

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان