بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیرک شبانه | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیرک شبانه

بریده‌هایی از کتاب سیرک شبانه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۴۲ رأی
۳٫۹
(۱۴۲)
«فرق بین رقیب و همراه بستگی به این داره که از چه زاویه‌ای بهش نگاه کنی. وقتی کنار می‌ایستی، یک شخص می‌تونه یکی یا هردوی این‌ها یا اصلاً به‌کلی یک چیز دیگه باشه. سخته که بفهمی کدوم چهره واقعیه.
کافه کتاب
«مردم چیزی رو می‌بینن که می‌خوان ببینن. و در اکثر موارد چیزی رو که بهشون گفته می‌شه می‌بینن.»
مرتضی بهرامیان
«درست می‌شه. ممکنه تصمیم‌هایی باشه که باید گرفته بشه و غافلگیری‌هایی پیشِ‌رو باشه. زندگی گاهی ما رو به جاهای غیرمنتظره‌ای می‌بره. آینده هیچ‌وقت روی سنگ حک نشده، این رو یادت باشه.»
شاید یه ستاره ی سیاه :))
ناگهان تصویر واضح یک کارت در ذهنش ظاهر می‌شود، بَتلور. می‌گوید: «تو شعبده‌بازی.» مارکو پاسخ می‌دهد: «فکر نکنم کسی قبلاً من رو شعبده‌باز صدا کرده باشه.» ایزابل دوباره می‌خندد و هنوز خندان است که مارکو به جلو خم می‌شود و او را می‌بوسد. درحالی‌که باد ملایمی میان شاخه‌های درختان اطرافشان می‌وزد، آن دو پرنده بالای سرشان چرخ می‌زنند. برای رهگذرانِ خیابانِ تاریکِ لندن آن‌ها اصلاً به نظر عجیب نمی‌آیند؛ فقط دو عاشق جوان‌اند که زیر باران یکدیگر را می‌بوسند.
شاید یه ستاره ی سیاه :))
«مردم چیزی رو می‌بینن که می‌خوان ببینن. و در اکثر موارد چیزی رو که بهشون گفته می‌شه می‌بینن.»
شاید یه ستاره ی سیاه :))
داستان‌های قدیمی همیشه تعریف و بازتعریف می‌شن و تغییر می‌کنن. هر قصه‌گویی نشان خودش رو روی داستان می‌ذاره. هر حقیقتی که یه زمانی داستانی داشته زیر تمایل‌های شخصی و آرایش‌ها دفن می‌شه. انگیزه‌ها به‌اندازهٔ خودِ داستان اهمیت ندارن
Yasaman Mozhdehbakhsh
می‌گوید: «عزیزم، ما ماهی‌های توی یه تنگ هستیم، ماهی‌هایی که شدیداً بهشون نظارت می‌شه. از تمام زوایا مراقبشون هستن. اگه یکی از ما بیاد روی آب، تصادفی نیست. و اگه تصادف هم باشه، من نگران می‌شم که شاید مراقب‌ها اون‌قدر که باید دقت نکرده‌ن.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
سوکیکو می‌گوید: «وقتی آدم خودش وسط یه موقعیت باشه، سخته که موقعیت رو اون‌طوری که هست درک کنه. زیادی آشناست. زیادی راحته.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
لِینی می‌گوید: «من برای ازدست‌رفتن خواهرم عزاداری نمی‌کنم، چون اون همیشه با من، در قلب من، خواهد بود. اما من کمی از این ناراحتم که تارای من تنهام گذاشت تا تنهایی با شما روبه‌رو بشم. بدون اون نمی‌تونم مثل قبل ببینم. نمی‌تونم مثل قبل بشنوم. نمی‌تونم مثل قبل حس کنم. اگه یه دست یا یه پا نداشتم بهتر از این بود که بدون خواهرم باشم. اون‌وقت حداقل اون اینجا می‌بود که ظاهرم رو مسخره کنه و بگه برای تنوع هم که شده خودش خواهرخوشگله‌ست. همهٔ ما تارای خودمون رو از دست دادیم، اما من قسمتی از وجودم رو هم از دست دادم.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
«رازها قدرت دارن. و وقتی با بقیه در میان گذاشته می‌شن، از اون قدرت کاسته می‌شه. پس بهتره رازها به‌خوبی حفظ بشن. گفتن رازها، رازهای واقعی، رازهای مهم، حتی به یه نفر هم اون‌ها رو تغییر می‌ده. نوشتن اون‌ها حتی بدتره، چون کی می‌دونه چند تا چشم ممکنه اون‌ها رو روی کاغذ ببینن، هرچقدر هم که آدم مواظبش باشه. به همین خاطر، بهتره اگه رازی داری اون رو پیش خودت نگه داری، هم برای رازهات بهتره و هم برای خودت.
sara salarahmady
ما که رؤیاهامون رو از جایی به جای دیگه دنبال می‌کنیم زندگی‌های عجیبی داریم.
RJ69
«بهترین لذت‌ها همیشه لذت‌هایی هستن که غیرمنتظره‌ان.»
RJ69
«مردم چیزی رو می‌بینن که می‌خوان ببینن. و در اکثر موارد چیزی رو که بهشون گفته می‌شه می‌بینن.»
RJ69
«وقتی آدم خودش وسط یه موقعیت باشه، سخته که موقعیت رو اون‌طوری که هست درک کنه. زیادی آشناست. زیادی راحته.
دختر پاييزي
گه نتونم کاری بکنم که جلوش رو بگیرم، دیدن آینده چه فایده‌ای داره؟»
یونا
همیشه گوشه‌هایی هستند که نکاویده باقی می‌مانند، درهایی که بازنشده رها می‌شوند.
یونا
«وقتی آدم خودش وسط یه موقعیت باشه، سخته که موقعیت رو اون‌طوری که هست درک کنه. زیادی آشناست. زیادی راحته.»
یونا
«مردم چیزی رو می‌بینن که می‌خوان ببینن. و در اکثر موارد چیزی رو که بهشون گفته می‌شه می‌بینن.»
یونا
«اسم‌ها اصلاً اون‌قدری که مردم فکر می‌کنن اهمیت ندارن. یه برچسبی که این مؤسسه یا مرحوم والدینت برای شناسایی تو تعیین کرده‌ان برام نه جالبه نه ارزشی داره.
wraith
«اسم‌ها اصلاً اون‌قدری که مردم فکر می‌کنن اهمیت ندارن. یه برچسبی که این مؤسسه یا مرحوم والدینت برای شناسایی تو تعیین کرده‌ان برام نه جالبه نه ارزشی داره.
wraith

حجم

۳۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۳۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان