بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیرک شبانه | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیرک شبانه

بریده‌هایی از کتاب سیرک شبانه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۴۲ رأی
۳٫۹
(۱۴۲)
«وقتی آدم خودش وسط یه موقعیت باشه، سخته که موقعیت رو اون‌طوری که هست درک کنه.
ᶜʳᶻ
باید محدودیت‌هات رو بشناسی تا بتونی بهشون غلبه کنی.
ᶜʳᶻ
ناکامی‌های زودگذر. فرصت‌های ازدست‌رفته و هدف‌های محکوم به شکست. دل‌شکستگی‌ها و درد و حس رنج‌آور و وحشتناک تنهایی.
ᶜʳᶻ
: «این آدم‌ها غیرقابل‌تحمل‌ان.»
ᶜʳᶻ
«رازها قدرت دارن. و وقتی با بقیه در میان گذاشته می‌شن، از اون قدرت کاسته می‌شه. پس بهتره رازها به‌خوبی حفظ بشن. گفتن رازها، رازهای واقعی، رازهای مهم، حتی به یه نفر هم اون‌ها رو تغییر می‌ده. نوشتن اون‌ها حتی بدتره، چون کی می‌دونه چند تا چشم ممکنه اون‌ها رو روی کاغذ ببینن، هرچقدر هم که آدم مواظبش باشه. به همین خاطر، بهتره اگه رازی داری اون رو پیش خودت نگه داری، هم برای رازهات بهتره و هم برای خودت.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
«مردم چیزی رو می‌بینن که می‌خوان ببینن. و در اکثر موارد چیزی رو که بهشون گفته می‌شه می‌بینن.»
Elentari
«بهترین لذت‌ها همیشه لذت‌هایی هستن که غیرمنتظره‌ان.»
Elentari
عبارت «حقهٔ نور» را برای توصیف مناظر داخل سیرک رؤیاها آن‌قدر زیاد شنیده‌ام که گاهی گمان می‌کنم کل این سیرک خود شعبدهٔ پیچیده‌ای از روشنایی است.
کتاب باز
«نمی‌تونی جلوی چیزی رو بگیری. فقط می‌تونی برای اتفاق‌افتادنشون آماده باشی.»
farez
رؤیاپرداز کسی است که راهش را فقط در نور ماه پیدا می‌کند و مجازاتش این است که سحر را پیش‌از دیگران می‌بیند.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
زندگی گاهی ما رو به جاهای غیرمنتظره‌ای می‌بره. آینده هیچ‌وقت روی سنگ حک نشده، این رو یادت باشه.
دختر پاييزي
«اسم‌ها اصلاً اون‌قدری که مردم فکر می‌کنن اهمیت ندارن. یه برچسبی که این مؤسسه یا مرحوم والدینت برای شناسایی تو تعیین کرده‌ان برام نه جالبه نه ارزشی داره.
wraith
رؤیاپرداز کسی است که راهش را فقط در نور ماه پیدا می‌کند و مجازاتش این است که سحر را پیش‌از دیگران می‌بیند.
ریحانه
چاندریش از واکنش‌ها لذت می‌برد. واکنش‌های حقیقی، نه صرفاً تشویق‌های مؤدبانه. او اغلب به واکنش‌ها بیشتر از خودِ نمایش بها می‌دهد. بالاخره یک نمایش بدون مخاطب هیچ است. پاسخ مخاطبان همان‌جایی است که قدرت اجرا در آن قرار دارد.
Sara.iranne
«دیگه خسته شده‌م از بس سعی کردم مراقب چیزهایی باشم که نمی‌شه ازشون مراقبت کرد. چیزی رو کنترل کنم که نمی‌شه کنترل کرد. خسته شدم بس که از ترس خراب‌کردن چیزهایی که نمی‌تونم درستشون کنم چیزی رو که دنبالشم از خودم دریغ کردم. هرکاری بکنیم بازم اون چیزها خراب می‌شن.»
farez
سیرک بی‌خبر از راه می‌رسد. هیچ اعلانی از پیش در کار نیست، نه برگهٔ آگهی‌ای روی تیرک‌ها و بیلبوردهای مرکز شهر، نه اشاره یا تبلیغی در روزنامه‌های محلی. فقط هست، درحالی‌که دیروز نبوده.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
باید محدودیت‌هات رو بشناسی تا بتونی بهشون غلبه کنی.
Elentari
از اینکه همه رازهاشون رو اون‌قدر خوب حفظ می‌کنن که دیگران رو به کشتن می‌دن خسته شده‌م.
ژنرالیسم
پاپت ناگهان بحث را عوض می‌کند و می‌گوید: «ویج می‌تونه گذشته رو ببینه. یکی از دلایلی که داستان‌هاش خیلی خوبه همینه.» ویجت می‌گوید: «گذشته آسون‌تره. از قبل وجود داره.» بیلی می‌پرسد: «توی ستاره‌ها؟» ویجت می‌گوید: «نه. روی آدم‌ها. گذشته روی آدم‌ها می‌مونه؛ مثل پودر شکر که روی انگشت‌های آدم می‌مونه. بعضی‌از مردم می‌تونن ازش خلاص بشن، ولی هنوز هم هست، اتفاقات و چیزهایی که آدم رو به‌سمت جایی که الان هست هل می‌دن. می‌تونم... خب، "خوندن" کلمهٔ مناسبی براش نیست، اما خب برای کاری که پاپت با ستاره‌ها می‌کنه هم مناسب نیست.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
دیگر نمی‌دانی رؤیا کدام سوی حصار است.
کاربر ۲۲۲۹۷۴۴

حجم

۳۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۳۹۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد