بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاخاتون | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاخاتون

بریده‌هایی از کتاب کیمیاخاتون

نویسنده:سعیده قدس
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۴از ۴۶ رأی
۳٫۴
(۴۶)
ایرانی‌ها نگاه روشنی دارند. طرح چهره‌شان طوری‌ست که گویا همیشه لبخند می‌زنند، حتی اگر از کسی خوششان هم نیاید؛ و تو هیچ‌گاه نمی‌توانی مطمئن باشی درباره تو چه فکر می‌کنند.
Mary gholami
خدا خود عشق است. کدامین معشوق می‌تواند گفت «صدبار اگر توبه شکستی، بازآ»؛ و مگر نه این فقط حرف عشق است، و عاشقی که حسرت آن معشوق دارد که خود را در خورد چنین عاشقی بیاراسته است و راه او را بر خود هموار کرده است؟
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
او در این خیال و غرور باطل بود که عشق را فدای ایمان کرده است باید به او می‌گفتم ایمانی‌که عشق را ممنوع کند، ایمانی که حق‌طلبی را خفه کند، خضوع به شیطان است.
میس سین
ایمانی‌که عشق را ممنوع کند، ایمانی که حق‌طلبی را خفه کند، خضوع به شیطان است. ایمان باید زایندهٔ عشق باشد. باید موجب وصل شود. باید موجد شادی باشد. راه به آشنایی بگشاید. ریشهٔ مصیبت و فراق را بخشکاند. اُف برمؤمنان غافل از عشق.
Mary gholami
هرکس با خلوص نیت مرادی از او بخواهد، به آن خواهد رسید و اگر نرسد نیز حتمآ مصلحتی درکار بوده است.
یك رهگذر
بچه که هستند، گنجشک‌های کوچک پرتحرک و پرحرف را می‌مانند؛ مثل ملکه خاتون. بزرگ‌تر که می‌شوند، پروانه‌اند ساکت و مرموز و کنجکاو ـ از این در به آن در می‌زنند تا رمز و راز زندگی را دریابند؛ شبیه هدیه خاتون، خواهر فاطمه خاتون. و بعد از بلوغ، حتی تا چندی پس از وصلت، طاووس‌اند: مستِ جمال و عزت معشوقگی؛ می‌خرامند، مثل فاطمه خاتون. و بعد که مادر می‌شوند و بچه می‌آورند، مثل ماکیان، قلنبه و بی‌قرار می‌شوند و همواره در نگرانی آب و دانه‌اند؛ مثل گوهرخاتون و مادرم. و وقتی بچه‌هایشان بزرگ می‌شوند، یک چند غازهای چاق و پرمدعایند و با صداهای کلفت و بدن‌های سنگین، مرتب این طرف و آن طرف می‌روند و فرمان می‌رانند و می‌پندارند که با تجربه‌ای که پشت سر دارند، همه چیز را بهتر از همه می‌دانند؛ مثل کراماناخاتون؛ که اگرچه بچه نیاورد، ولی برای فرزندان خداوندگار، مادری کرد برهیچ‌کس معلوم نیست چه‌گونه این غازهای فربه و مغرور، رفته‌رفته به کلاغ‌های بداخلاق وبدصدا و تکیده بدل می‌شوند و دایم در زباله‌های زندگی مردم به دنبال نشانی از رسوایی می‌گردند؛ یا چشم می‌دوزندکه در کجایی، بیماری محتضر یا پیکری مرده بیابند و به نشخوار نواله‌ای شیون و زاری سردهند؛ مثل مامی. غم‌انگیزتر این که دوران پروانه‌ای و طاووسی چه کوتاه و زودگذر است، مثل خواب و خیال روزهای کلاغی درازتر و بی‌پایان می‌شوند، مثل شب یلدا.
H.H.
نمی‌دانم چرا همهٔ انسان‌هایی که بیش‌تر ادعای زهدوتقرب دارند، بیش از همه از مهربانی‌ها بی‌خبرند.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
عشق از قلندر مست و بی‌پروایی که او بود، گدایی جبون و محتاج نیم‌نگاه معشوق که جز به ملامت چشم بر او نمی‌دوخت ساخته بود.
alireza
پای استدلال نه در عشق که در نفرت هم چوبین بود
alireza
«هزارسال کشف‌وشهود خانقاه، کار یک روز زندگی میان عوام را نمی‌کند». طلبه باید به میان مردم درآید و سیر منازل در عمل کند، نه در خلوت، که گاه همهٔ شهود آن ارزنی نمی‌ارزد...
کاربر ۱۵۶۹۶۲۷
تعداد اسیرانی که اصلا نمی‌دانند اسیرند بیش از اسیران واقعی‌ست.
یك رهگذر
روحِ انباشته از ترس، هرگز مزرعه سنبله‌های زرّین امید نخواهد شد. ترس مردابی است که در آن فقط مارهای سیاه و ترنجیدهٔ دروغ و پستی و خودفروشی نمو می‌کنند
یك رهگذر
کشف کرده بودم که انسان‌ها در برابر آدم‌های تیره‌بخت به طرز مسخره‌ای دست‌پاچه می‌شوند و سبعیت‌شان کاستی می‌گیرد، درست برخلاف وقتی که آدم خوشحال و خوش‌بخت است. در این صورت دایم به پروپایت می‌پیچند تا ثابت کنند آن‌طورها هم که فکر می‌کنی خوش‌بخت نیستی.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
همه چیز در زمین میراست و از همه زود میراتر همین عشق زمینی است که ما را هم مدتی این چنین بازیچه کرد؛ چون همه رنگ بود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
او آموخته بود که مردان بر عذری ملیح تکیه دارند که «بشر جایزالخطاست»، اما کوچک‌ترین مسامحه زن، او را درهردو سرا به دار صدها مکافات می‌آویخت.
میس سین
هروقت هر بیابانگردی تنبانش را بالا بکشد و بر گُردهٔ اسبی بپرد، عزم خاک زرخیز و مظلوم ایران را خواهد کرد تا انبانش را از نان مردم آن‌جا پر کند.
میس سین
چه خوش گفته است آن شیخ کامل به آن دیگری که در پس کوه‌ها در بیابانی عزلت گزیده بود و طی منازل می‌کرد: اگر راست می‌گویی و زهره داری و اگر انسان کامل خواهی شدن، به میان انسان‌ها باید آمدن، و گرنه در میان ددان که خود انسان کاملی.
ونوشه
بعدها پس از زندگی در حرم فهمیدم که زودرنجی از خصوصیات ایرانی‌هاست.
Mary gholami
بسا معشوق‌ها که چون در سودای عشق نبودند، رنج‌ها دادند و هم کشیدند. لیک، این حال، هرگز برهیچ عاشق نرفت.
یك رهگذر
عشق چیره بر وجود عاشق است و نه الزامآ برمعشوق. تفریق، میان معشوق و عشق و عاشق شدنی است، اما میان عاشق و عشق محال است. معشوق می‌تواند عاشق باشد یا نباشد، می‌تواند حتی خبری‌ش از عاشق نباشد
یك رهگذر

حجم

۲۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۵ صفحه

حجم

۲۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۸۵ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد