بریدههایی از کتاب هیپی
۴٫۳
(۶)
مردم تنها چیزی را میشنوند که میخواهند بشنوند، هیچگاه به دنبال مجاب کردن کسی نباش، فقط بیواهمه در پی سرنوشت خود باش؛ یا حتی پُر از واهمه شو، ولی همچنان در پی سرنوشت خود باش. هراسان شو، ولی سرنوشتت را دنبال کن.
آرزو داری به آسمان دست یابی و نزد من آیی؟ پرواز با دو بال را بیاموز: انضباط و شفقت.
معابد، کلیساها و مساجد پُر است از افرادی که از آنچه بناست بیرونشان کشف شود میهراسند و عاقبت، مغزشان آکنده از واژههای بیروح میشود. معبدِ من دنیاست، از آن بیرون مرو. گرچه ممکن است سخت باشد، ولی در دنیا باقی بمان، حتی اگر مایهٔ خندهٔ دیگران شوی.
با دیگران سخن بگو ولی به دنبال مجاب کردنشان نباش. هرگز به دیگران اجازه نده به سخن تو ایمان بیاورند یا حواریونت شوند، چون اگر چنین شود، دیگر باور خود را به آنچه قلبشان به آنها میگوید از دست میدهند؛ قلبشان، که بهراستی، تنها سرچشمهای است که باید به آن گوش دهند.
MOHI
دنبال حقیقت باش. دنبال این باش که همیشه سمت حقیقت باشی، حتی وقتی که برات دردناکه. یه وقتهایی حقیقت مدتهای طولانی ساکته، یا چیزی رو که میخوای بشنوی بهت نمیگه. صوفیگری اینه. بقیهش یه سلسلهمناسکِ مقدسه که کارش تشدید حالِ خلسهست.
Mary
«رقص همهچیز را دگرگون میکند، همهچیز میطلبد و هیچکس را قضاوت نمیکند. آنها که آزادند، میرقصند، حتی اگر خود را در سلول زندان یا بر صندلی چرخدار ببینند، چون رقصیدن تکرار صرف حرکتهای خاص نیست، گفتوگویی است با یک وجود، وجودی بزرگتر و قدرتمندتر از همهکس و همهچیز. رقصیدن بهره بردن از زبانی است فراتر از خودخواهی و ترس.»
نفس
اینها میگن ساده باش. ساده باش تا شاد باشی.»
نفس
صوفیگری این نیست. هزارها کتاب دربارهٔ راه حقیقت نوشته شده که هیچکدومشون نمیگن دقیقاً چیه.
Mary
قرار نبود در هولوهراس زندگی کند فقطوفقط چون یک عده آدم که خود را صاحب اقتدار مطلق و، در نتیجه، اقتدار نسبت بقیه میدیدند، خواسته بودند یک روز عمرش را خراب کنند.
آرش
نمیتوانیم فانوسهایی که راه را روشن میکنند برداریم و با خود ببریم.
اگر چنین کنیم، عاقبت کارمان پُر کردن کولهپشتیهامان از فانوس خواهد بود. در این صورت، با وجود همهٔ نورهایی که با خود داریم، همچنان هیچ همراهی نخواهیم داشت. و این فایدهاش چیست؟
مانترا
ایدهٔ رابطهٔ فیزیکی، گیاهخواری، روابط آزاد و زندگی اشتراکی ریشهش تو ایرانه، در آیینی که فردی به اسم مزدک تأسیس کرد.
هانیه
مردمان باستان میگفتند که تغییرْ ابدی و مستمر است، چون زندگی بهسرعت میگذرد. اگر هیچ تغییری نباشد، هیچ جهانی نخواهد بود.
هانیه
«وقتی اینها رو مینویسی، مثل بقیه نباش که توی زندگی هر چیزی رو که نمیفهمند قضاوت میکنند. راستگو باش. برای پُر کردن جاهای خالی هم از تخیلت استفاده کن.
هانیه
هر دومون قبول داریم که آمستردام بینهایت حوصلهسربره، ولی چون بهش عادت کردیم، اینجوری فکر میکنیم. امروز، وقتی این پسر برزیلی رو دیدم، اونجوری که چشمهاش برق زد، فهمیدم اون آدمِ حوصلهسربر خودمم. دیگه نمیتونستم زیبایی آزادی رو ببینم چون بهش عادت کرده بودم.
هانیه
آنهایی که به خودشان اعتماد میکنند، به دیگران اعتماد میکنند. چون وقتی بهشان خیانت میشود ــ و به همه خیانت میشود، این بخشی از زندگی است ــ میدانند که میشود دوباره از نو شروع کرد. بخشی از جذابیت زندگی دقیقاً همین است: ریسک کردن
هانیه
بجنگ چون نیاز به جنگیدن داری، چون با نبردی روبهرویی.
بجنگ چون با هستی در صلحی، با سیارات، با خورشیدهایی که منفجر میشوند و ستارههایی که کوچک میشوند و برقشان تا ابد خاموش میشود.
بجنگ تا سرنوشتت را رقم بزنی، بیاینکه به کسب چیزی یا بردن سودی بیندیشی، یا به خسارتها یا نیرنگها، یا پیروزیها یا شکستها.
نه در پی خشنودی خود، که در جستوجوی خشنودی عشق متعالی باش که هیچچیز فراتر از تماسی نورانی با کیهان نمیدهد و بدین ترتیب، جانسپاری کامل را میطلبد، بدون تردیدها، و سؤالها، عشق به خاطر عشق و نه هیچچیز دیگر.
عشقی که هیچ مدیون کسی نیست، وظیفهای ندارد، که در وجودِ صرف، شادی را مییابد و این آزادی که خود را ابراز کند.
هانیه
یک روز ــ روزی در آیندهای دور ــ دولتهای سرتاسر دنیا به این نتیجه میرسند که بهترین کار برای پایان دادن به همهٔ چیزهایی که از نظرشان «مشکل» است، قانونی کردن آنهاست. بخش زیادی از جذابیت حشیش غیرقانونی بودن آن است و، در نتیجه، تعداد بیشماری به دنبالش میروند.
هانیه
بدترین قتلْ قتل لذتی است که از زندگی میبریم.
هانیه
انگار واقعاً باید با همهچیز بدون وحشت مواجه شد، مثل واقعیت صرف زندگی؛ ما انتخاب نمیکنیم چه اتفاقی برایمان بیفتد، ولی شکل واکنش به آنها دستِ خودمان است.
هانیه
حجم
۵۱۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
حجم
۵۱۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد