بریدههایی از کتاب زمان دست دوم
۳٫۵
(۵۷)
اون موقع همه هنوز خیلی ساده و صادق بودند. حیفِ مای اون زمان... الآن دیگه ما نیستیم... قبلاً خیلی دلم میسوخت از این بابت.
❤ محمد حسین ❤
نسل جنگ... منظور نسل ما... زیادی موندیم توی حکومت. پیروز شدیم توی جنگ، کشور رو ساختیم، بعدش هم باید میرفتیم کنار، چون تصور ما از زندگی محدود میشد به معیارهای جنگیِ زندگی، تصور دیگهای از زندگی نداشتیم. به همین خاطر اینقدر
از دنیا عقب افتادیم...
❤ محمد حسین ❤
من میتونستم علیه پدرم هم گزارش بدم... مادرم رو بفروشم... من میتونستم... بله! من حاضر بودم هر کسی رو لو بدم!
❤ محمد حسین ❤
بین ما قهرمان پیدا نمیشد، هیچکس جرئتش رو نداشت دگراندیش بشه، زندانی بکشه یا اینکه به خاطر عقایدش تمام زندگیش رو توی تیمارستان بگذرونه. ما توی جیبمون انگشت وسط نشون میدادیم به حکومت.
توی آشپزخونهها مینشستیم، به شوروی فحش میدادیم و براش جوک میساختیم.
❤ محمد حسین ❤
حکومتِ بلاروس امروزه شرکت مردم در تظاهرات اعتراضی صلحآمیز را تلاش برای براندازی تعبیر میکند. صدها نفر از مردم به علت ترس از تعقیب و تحکیم پایههای دیکتاتوری، از کشور فرار میکنند...
❤ محمد حسین ❤
تصورش رو بکن، یه زمانی کمیسر ملی بود. پای لیست اعدامها و تیربارونها رو امضا میکرد، دههاهزار نفر رو به کشتن داد. سی سال کنار استالین بود. حالا توی پیری کسی حاضر نمیشه با همچین آدمی ورقبازی کنه... کارگرهای عادی تحقیرش میکنند... (سپس آرام صحبت میکند. نمیتوانم تشخیص بدهم چه میگوید. فقط میتوانم چند کلمه را متوجه شوم.) وحشتناکه... زیاد عمر کردن وحشتناکه.
❤ محمد حسین ❤
ما اولین ملت جهان بودیم که به فضا رفتیم... بهترین تانکهای روی زمین رو تولید میکردیم، اما پودر رختشویی و کاغذتوالت نداشتیم. این کاسهتوالتهای لعنتی، همهش ازشون آب میچکید! نایلونهای پلیاتیلن رو میشستیم و توی بالکن پهن میکردیم خشک شه. اگه کسی تو خونهش دستگاه ویدیو داشت، انگار هلیکوپتر شخصی داشت. شلوار جین یه چیز دکوری بود... یه چیز خارقالعاده و کمنظیر! این هزینه بود! همون هزینهای که ما باید در قبال موشکها و سفینههای فضایی میپرداختیم. در ازای تاریخ کبیرمون!
❤ محمد حسین ❤
تا زمانی که قوی باشیم حرفمون توی دنیا خریدار داره، همین که ضعیف بشیم این نسلِ «متفکران تازهبهدورانرسیده» نمیتونند هیچکس رو توی دنیا راجعبه چیزی متقاعد کنند.
آلیوشا
«... شوهرم خیلی دلش میخواست مهاجرت کنه... ما همراه خودمون ده جعبه کتاب روسی هم آوردیم تا بچههامون زبان مادریشون رو فراموش نکنند. توی گمرک مسکو، همهٔ این جعبهها رو باز کردند مبادا چیز آنتیکی توش باشه، درحالیکه ما آثار پوشکین و گوگول همراهمون بود... مأمورهای گمرک کلی بهمون خندیدند...
❤ محمد حسین ❤
«با دستان آهنین بشریت را به خوشبختی میبریم!»
❤ محمد حسین ❤
حجم
۷۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۵۲ صفحه
حجم
۷۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۵۲ صفحه
قیمت:
۱۴۶,۰۰۰
۷۳,۰۰۰۵۰%
تومان