هیچ حیوونی وحشیتر از آدم نمیتونی پیدا کنی. این آدمه که آدم رو میکشه، نه گلوله.
Book
اگه پول داری، انسانی. اگه نداری، هیچکی نیستی. کی براش مهمه که مثلاً تو مجموعهآثار هگل رو خوندی؟
Book
بچههای کودکستان ما رو بردند برای دیدن مجسمهٔ قهرمان پیشاهنگ شوروی، مارات کازِی. مربیمون گفت «بچهها، این هم یک قهرمان خردسال، اون خودش رو منفجر کرد و کلی سرباز فاشیست رو به جهنم فرستاد. شما وقتی بزرگتر بشید، باید مثل اون شید.» یعنی مثل اون باید خودمون رو با نارنجک منفجر کنیم؟
❤ محمد حسین ❤
حکومت شوروی برامون ابدی به نظر میرسید. میگفتیم: به عمرِ بچهها و نوههامون قد میده! اما این حکومت زمانی که کسی انتظارش رو نداشت تموم شد.
❤ محمد حسین ❤
خلاصه... خلاصه... زندگیمون گذشت... اما حسرت یه چیز رو میخورم، اینکه زمان رو نمیشه با پول خرید. میخوای جلوِ خدا گریه کن، میخوای نکن، ولی نمیتونی بخریش. حکمتش همینه.
❤ محمد حسین ❤
من تمام عمرم رو منتظر زندگی خوب بودم. وقتی بچه بودم انتظار میکشیدم... وقتی بزرگ شدم هم همینطور... حتی حالا هم که پیر شدهم منتظرم... خلاصه کنم برات، همه فریبمون دادند، زندگی بدتر هم شد. صبر کن، تحمل کن، هی صبر کن و تحمل کن.
❤ محمد حسین ❤
اخبار تلویزیون رو دوست ندارم. یه مشت دروغ تحویل مردم میدن
❤ محمد حسین ❤
خیلی از اعضای ارشد حزب و حکومت با کیسهٔ زباله از دفترهاشون فرار میکردند، با زنبیلهای توری. خیلی از اونها میترسیدند شبها توی خونهٔ خودشون بخوابند. میرفتند خونهٔ بستگانشون.
❤ محمد حسین ❤
همهٔ این چرتوپرتهایی که راجعبه عظمت روسیه میگفتند، گُندهگوزی از آب دراومد. وطنپرستهای الکی! نشستند جلوِ “زامبیویزیون”. اگه پنجاه کیلومتر از مسکو اونورتر میرفتند... میدیدند خونهها رو، میدیدند مردم دارند تو چه وضعیتی زندگی میکنند؛ تو لجن...
❤ محمد حسین ❤
آدم همیشه دلش میخواد زنده بمونه و زندگی کنه، حتی توی جنگ. توی جنگ خیلی چیزها دستت میآد... هیچ حیوونی وحشیتر از آدم نمیتونی پیدا کنی. این آدمه که آدم رو میکشه، نه گلوله. آدم، آدم رو میکشه...
❤ محمد حسین ❤