بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تهوع | طاقچه
تصویر جلد کتاب تهوع

بریده‌هایی از کتاب تهوع

نویسنده:ژان پل سارتر
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۳۱ رأی
۴٫۲
(۳۱)
«پس اصلاً عوض نشده‌ای؟! هنوز همان‌طور احمقی؟!»
محمد دانشجو
عمه‌بیژوآ می‌گفت: «اگر زیاد خودت را توی آینه نگاه کنی، یک میمون خواهی دید.»
sam b
هر چه راجع‌به زندگی‌ام می‌دانم انگار از کتاب‌ها یاد گرفته‌ام.
sam b
«می‌دانم. می‌دانم که دیگر هیچ‌وقت به کسی یا چیزی برنمی‌خورم که هوس به دلم بیندازد. می‌دانی، وقتی شروع می‌کنی به دوست داشتنِ کسی، وارد معرکه شده‌ای. باید انرژی داشته باشی، دست‌ودل‌باز باشی، کور باشی... اولش حتا لحظه‌ای هست که باید از روی یک پرتگاه بپری؛ اگر فکر کنی، نمی‌پری. می‌دانم دیگر هیچ‌وقت نخواهم پرید.»
atoosa
راستش مدت‌هاست که کسی به امور روزمرهٔ من اهمیت نمی‌دهد.
Hamid Adibzadeh
«اگر زیاد خودت را توی آینه نگاه کنی، یک میمون خواهی دید.»
da☾
آیا چند ماه دیگر، یا چند سال دیگر، کوفته و سَرخورده میان ویرانه‌های دیگری بیدار خواهم شد؟ می‌خواهم پیش از آن‌که خیلی دیر شود واضحْ درونم را ببینم.
Ati
شاید درک چهرهٔ هر کس برای خودش ناممکن باشد. شاید هم به این خاطر است که من تنهایم؟ کسانی که با جامعه زندگی می‌کنند یاد گرفته‌اند همان‌طوری که مقابل دوستان‌شان ظاهر می‌شوند، خودشان را در آینه ببینند.
seyed ali mirferdos
تهوع در درونم نیست آن‌جاست: حسش می‌کنم، روی دیوار، روی بندک‌ها، همه‌جای اطرافم. با کافه یکی است. منم که درونش هستم.
فی. ا
به‌ندرت پیش می‌آید یک آدمِ تنها میلی به خندیدن داشته باشد
محمد
خردمندی آن‌ها فرمان می‌دهد که تا حد امکان کمتر سروصدا کنیم، کمتر زندگی کنیم و خودمان را به فراموشی بسپریم. بهترین داستان‌های آن‌ها داستان آدم‌های بی‌احتیاط و عجیب‌وغریبی است که مجازات شده‌اند.
فی. ا
خیلی خوابم می‌آید و به‌شدت کمبود خواب دارم. یک شبِ آرام، فقط یک شب، برای پاک شدن تمام این چیزها از ذهنم کافی است.
da☾
فقط کمی دقت می‌خواستم، همین: زندگی کنونی‌ام هیچ‌چیز درخشانی ندارد
Ati
سال‌های سال در این شوروشوق دست‌وپا زده و جلو رفته بودم. حالا می‌دیدم کاسهٔ احساسم خالی است.
Naarvanam
پوچی نه تصوری بود در سرم، نه آوایی در صدایم، بلکه آن مارِ مُردهٔ دراز زیر پاهایم بود، آن مارِ چوبی. مار یا چنگال یا ریشه یا پنجهٔ کرکس، اهمیتی ندارد. بدون آن‌که دستور روشنی ارائه کنم می‌فهمیدم که کلیدِ وجود را یافته‌ام، کلید تهوع‌هایم را، کلید زندگی‌ام را. از این‌رو، تمام آن‌چه توانستم بعداً درک کنم به این پوچیِ بنیادی برمی‌گردد. پوچی: یک واژهٔ دیگر؛ من با واژه‌ها می‌جنگم؛ آن‌جا، آن چیز را لمس می‌کردم. و
Hamed
هرگز یک موجود نمی‌تواند وجود یک موجودِ دیگر را توجیه کند.
sam b
آینده را می‌بینم. آن‌جاست، توی خیابان، بفهمی‌نفهمی رنگ‌پریده‌تر از حال. چه لزومی دارد تحقق پیدا کند؟ با این کار چه عایدش خواهد شد؟
nobady nonn
من با کلمه‌ها خیال‌بافی می‌کنم، همین.
Anonymous
کسانی که با جامعه زندگی می‌کنند یاد گرفته‌اند همان‌طوری که مقابل دوستان‌شان ظاهر می‌شوند، خودشان را در آینه ببینند.
Anonymous
می‌خواهم پیش از آن‌که خیلی دیر شود واضحْ درونم را ببینم.
Naarvanam

حجم

۲۵۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

حجم

۲۵۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۳۳,۷۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد