اگر باز زاده میشدم، دوست داشتم چیزی میشدم سراپا متفاوت. دوست داشتم نروژی بشوم. یا شاید ایرانی. اما نه اوروگوئهیی ــ این احساسی به آدم میدهد که انگار رفتهای پاییندست خیابان.
خورخه لوئیس بورخس
مهسا
«خودت چی؟ شادی نصیب تو هم میشود؟»
«به آرامش رسیدهام. از چیزی نمیترسم، آرزوی چیزی ندارم. گمانم بشود به این گفت شادی. میدانی آلدوس هاکسلی چه میگفت؟ شادی هرگز باشکوه نیست.»
javadazadi
ما دم کوتاهی که چشمها را میبندیم شادیم.
javadazadi
من روحباورم. همیشه بودهام، ولی این اواخر فهمیدهام. همان چیز برای روح اتفاق میافتد که برای آب: جاری میشود. امروز رود است، فردا دریا میشود. آب شکل هر چه را که در آن است به خود میگیرد. توی بطری شبیه بطری است
Maryam
رؤیاهایم تقریباً همیشه بیش از واقعیت به زندگی شباهت دارند.
Maryam
اگر باز زاده میشدم، دوست داشتم چیزی میشدم سراپا متفاوت. دوست داشتم نروژی بشوم. یا شاید ایرانی. اما نه اوروگوئهیی ــ این احساسی به آدم میدهد که انگار رفتهای پاییندست خیابان.
خورخه لوئیس بورخس
totoro
پس حالا یک رئیسجمهور خیالی داریم؟ آره، من که شک برم داشته بود. یک دولت خیالی داریم. یک نظام عدالت خیالی ــ به عبارت دیگر ــ یک کشور خیالی داریم.
mahii
نه چیزی میگذرد، نه سپری میشود،
گذشته اکنون است
رودْ خفته ـ
خاطره هزاربار
دروغ میگوید.
آبهای رود به خواب رفته
و در آغوشم
روزها خفتهاند ـ
زخمها خفتهاند،
و رنجها.
هیچچیز نمیگذرد، سپری نمیشود،
گذشته اکنون است
رودی خفته،
گفتی مُرده، بهزحمت نفس میکشد ـ
اما بیدارش کن تا جان بگیرد.
محمد جواد اخباری
من نقشههایی برای زندگی میکشم. صبح تا غروب آنقدر چیزها سر هم میکنم، آن هم با چه شوروشوقی، که گاهی شبها در هزارتوی ساختههای خودم گم میشوم...
Maryam
حافظهٔ ما تا حد زیادی از آنچه تغذیه میکند که دیگران از ما به خاطر دارند. ما خاطرات دیگران را همچنان به یاد داریم که انگار از آنِ ماست ــ حتا خاطرات جعلی را.
javadazadi