بریدههایی از کتاب پیراهنهای همیشه
۴٫۰
(۳۰)
زندگی در نمای دور کمدی میشد و در نمای نزدیک تراژدی.
farez
فوتبال با رفتن مارادونا آخرین یاغی واقعیاش را از دست داد. آخرین نافرمانش را، آخرین شورشیاش را، آخرین لشکر یکنفرهاش را.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
سوت پایان را که زدند، همه به سویش برگشتند: دوربینها، میکروفُنها. بغضش گرفت. برابر هزاران تماشاگری که روی سکوها چشمهایشان خیس شده بود بیتابانه راه رفت. گفت «میدونید اهل حرف زدن نیستم» و ادامه داد «احساس بچه بودن رو که میفهمید، رؤیاپردازی رو... ولی این رؤیا نیست. این زندگی واقعیه.»
زندگیِ توتی را بنری که طرفداران بالا بردند توصیف کرد «توتی خود رم است.» و «رم» یعنی هم باشگاهِ رم و هم شهر رم؛ رمِ جاودانه.
aghamilad
بدون قرص و شیمیدرمانی. روی چمن سبز. وسط دروازه. با پیراهنی زرد یا سبز. با شورت ورزشی. با موهای کمی بلند. راستقامت. چابک و قبراق. سرزنده و شاداب. ناصرِ همیشگی. حجازیِ دوستداشتنی و خونسرد ما. آماده برای مهار ضربهها. هوشیار برای دفع شوتها.
نگاهتان میکنیم آقای حجازی. نگاهتان میکنیم.
Gray
دلتنگیهای همایونخان در سالهای پس از انقلاب آنقدر عمیق بود که او را از خاطرههای ورزشیاش، و همینطور خاطرههای همهتان، دور کرد و دورتر. او هرگز دربارهٔ پروازهای چندمتریاش در هوا حرف نزد، هیچوقت تعداد گلهایش را نشمرد، جزئیات قهرمانیاش در آسیا را توصیف نکرد و سه گلش برابر تاج / استقلال را به رخ نکشید. دیدار با او طی همهٔ این سالها با دردِدل آغاز میشد و با دردِدل هم بهپایان میرسید. به نظر میرسید همهچیز برایش بدل شده به سقوط از پرتگاهی بلند با حرکت آهسته.
حالا، در این بعدازظهرِ زمستانیِ نکبتی، از پشت این پنجرهٔ کوچک، جایی در حوالی بوستون که برف آنسویش را در هوایی ده درجه زیر صفر سپید کرده، نگاهی به بیرون انداختهای و زمزمه کردهای «راحت شدی همایونخان، راحت شدی… ممنون برای همهٔ خاطرههای شیرین. وداع طولانیات سرانجام تمام شد، تمام.» بعد زدهای زیر گریه.
Gray
فرانچسکو توتی: باد همهچیز را با خود نخواهد برد
هر سفری پایانی دارد و سفر او جایی پایان یافت که از آنجا آغاز شده بود: در رم و با پیراهن رم. وقتی در مارس ۱۹۹۳ برابر برشا با پیراهن رم به میدان رفت شانزده سال داشت، همان پیراهن را که در مه ۲۰۱۷ برابر جنوا درآورد چهلساله شده بود.
rain_88
او قانون طلایی فوتبال را ترسیم کرد: بازیکن خوب آن بازیکنی است که بدون توپ هم خوب بازی کند.
farez
فوتبال با رفتن مارادونا آخرین یاغی واقعیاش را از دست داد. آخرین نافرمانش را، آخرین شورشیاش را، آخرین لشکر یکنفرهاش را.
aghamilad
ای کاش ناصر حجازی را دوباره در میدان میدیدی. آن سالها معمولاً یا پیراهن زرد میپوشید یا سبز. افسوس. افسوس.
کمی بعد. یکی از آن روزهای نکبتی. یکی از آن شبهای لعنتی. همهچیز تمام شده، تمام. بار سفر را بسته. دل کنده و چشم در چشم مرگ دوخته. برابر آن دروازهٔ بلند ایستاده. آغوش گشوده و از آن عبور کرده. رفته. صد قافله دل غمگین شدهاند. هزاران چشم خیس.
aghamilad
«کسی که عزمش را جزم کرده جهان را مطابق میلش عوض میکند.
aghamilad
حجم
۳۱۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۹ صفحه
حجم
۳۱۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۹ صفحه
قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان