بریدههایی از کتاب واژههایی در اعماق آبی دریا
۴٫۱
(۸۴)
همهچیز را ازدست ندادهایم. ما چیزهایی را ازدست میدهیم، ولی گاهی آنها را دوباره بهدست میآوریم. زندگی همیشه بهگونهای که ما انتظار داریم پیش نمیرود.
n re
زندگی همیشه بهگونهای که ما میخواهیم پیش نمیرود.
n re
چیزی که دیگران درمورد غرقشدن نمیدانند این است که در سکوت اتفاق میافتد.
n re
افکار زیادی به ذهنم هجوم میآورد. افکاری مثل اینکه دنیا چقدر میتواند بیانصاف باشد؛
n re
میگوید: «دوستت دارم.»
و همین جمله روزنهٔ کوچکی از نور در تاریکیست.
فوقالعاده است. بهطرز شگفتانگیزی فوقالعاده است. زندگی همچنان مزخرف است، ولی درعینحال فوقالعاده هم هست.
n re
اگر بخواهم او را توصیف کنم باید بگویم دختریست که انتظار در چشمانش موج میزند.
n re
«بالاخره روزی میرسه که حس میکنی همهچی روبهراهه.
n re
تنها چیزی که ذهنم را بهخود مشغول کرده این است که تکانههای یک چیز مزخرف چقدر میتواند زیاد باشد.
n re
مرگ او چگونه همهچیزمان را تغییر داده است. فکر میکنم این امری طبیعیست؛ یک مرگ باید ما را برای همیشه تغییر دهد و هیچ دو مرگی شبیه به هم نیستند.
n re
میگوید: «من عاشقتم.» به چشمانش خیره میشوم و نمیتوانم چشم از او بردارم. زمان میگذرد ولی من گذر زمان را حس نمیکنم.
n re
فکر میکنم ما نشانههای زیادی دریافت کردیم ولی چون به آنها اعتقادی نداشتیم از کنارشان بهراحتی گذشتیم.
یعنی آینده برای ما نشانههایی میفرستد تا ما را برای غم و اندوهی که در راه است آماده کند و کمک کند که از شدت غصه دق نکنیم؟
n re
احساس کنم عشق چیزیست که میتواند در دستان من از هم بپاشد؛ ازطرفدیگر، هوس همیشه زنده و پابرجاست.
n re
او کتابهای مختلفی، ازجمله کتاب عینیتگرایی اثر برادفورد اسکو را مطالعه میکرد. این کتاب از خواننده میخواست که زمان را بهعنوان یک بُعد دیگر تصور کند-بعدی مثل فضا. من به آنها گفتم در ذهن خود تصور کنند که توانایی دیدن دنیا از زاویهٔ بالا را دارند؛ از کرهٔ زمین خارج شوند و از بالا به پایین نگاه کنند. اگر میتوانستند این کار را بکنند قادر بودند تمام حوادث زندگیشان را بهصورت چیزهایی پخششده در فضا ببیند، همانطور که اجسام را میتوان در فضا دید. من زمان را بهصورت منظرهای که از پنجرهٔ هواپیما دیده میشود در ذهن خودم ساختم.
n re
چیزهای کوچیک ارزش نگرانی نداره.
n re
«با توجه به اینهمه اتفاقات مزخرفی که در زندگی میفته خیلی مهمه که خوشبین باشی.»
n re
«میخوام درموردش صحبت کنم ولی وانمود کن داریم درمورد یه چیز دیگه صحبت میکنیم.»
میگوید: «مشکل همینجاست.»
«مشکل ما؟»
«مشکل همه. هیچکس حرفی رو که میخواد نمیزنه.»
n re
زندگی بُعدی بزرگ است و مرگ بعدی کوچک، که در انتها قرار دارد.
n re
آیا عشق بزرگترین بُعد نیست؟
n re
تو نباید اینقدر نگران این باشی که مردم چه فکری میکنند. نصف مشکل تو بههمینخاطر است.
n re
ثانیهها مثل نقطههایی کوچک و درخشان از روی پوست انسانها پایین میریختن و هیچکس قادر به دیدن اونها نبوده.
n re
حجم
۲۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۲۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
قیمت:
۷۳,۰۰۰
۵۱,۱۰۰۳۰%
تومان