بریدههایی از کتاب سوسیالیسم
۳٫۷
(۲۰)
پژوهش جاناتان هایت که نشان میدهد بیشتر استدلالهای سیاسی و اخلاقی در حال یافتن توجیهات ثانویه برای قضاوت حسی اولیه هستند، برای توضیح چرایی این مسئله راهی دراز در پیش دارد.
imaanbaashtimonfared
سوسیالیستهای معاصر سوسیالیسم «واقعی» را با نتایجی که دوست دارند ببینند تعریف میکنند، و نه با آن چیدمان نهادی که قرار است آن نتایج را تولید کند. با خلط نتیجهٔ مطلوب یک سیستم با تعریف آن، این تصور که سوسیالیسم «واقعی» هرگز پیادهسازی نشده است، ابطال ناپذیر میشود. مثل این است که ما رقص باران را به جای «رقصی که قصد دارد باعث بارش باران شود»، به عنوان «رقصی که باعث بارش باران میشود» تعریف کنیم. طبق تعریف اول، میتوان پس از تعداد زیادی تلاش ناموفق نتیجه گرفت که رقص باران نمیتواند باعث بارش باران شود. طبق تعریف دوم، این امکان وجود ندارد. اگر یک رقص باران باعث بارش باران نشود، طبق تعریف، نمیتواند یک رقص باران واقعی باشد. یک رقص باران واقعی هرگز اجرا نشده است. آنهایی که ادعا میکنند رقص باران «شکست خورده» به اندازهٔ کافی باهوش نیستند تا تفاوت میان ایدهٔ رقص باران و یک اجرای تحریفشده را درک کنند.
آرمان
با توجه به دیدگاههای جدیدتر روانشناسی تکاملی، به تازگی پیتر فاستر بیشتر در این مورد توضیح داده است. استدلال فاستر میتواند به شکل زیر خلاصه شود.
اذهان ما، و بهویژه شهودیات اخلاقی ما، طی صدها هزار سالی تکامل یافته است که اجدادمان در قبایل کوچک شکارچی-گردآورنده زندگی میکردند. بنابراین اذهان ما از جهات بسیاری با جهان مدرن سازگار نیست و این به ویژه در حوزهٔ اقتصادی صادق است. اذهان ما با زندگی اقتصادی یک جامعهٔ قبیلهای سازگارند؛ نه یک اقتصاد مبتنی بر تقسیم کار که با مکانیسمهایی ناشناس هماهنگ میشود.
در یک قبیلهٔ شکارچی-گردآورنده، تمام فعالیتهای اقتصادی هدفمند است و آگاهانه هدایت میشود. یک تلاش گروهی است. اعضای قبیله اهداف و وسایل مشترکی دارند. به آن صورت تقسیم کاری وجود ندارد، بهخصوص بین غریبهها.
در این شرایط، قصد و نیت بسیار مهم است. افرادی که میخواهند رفاه گروه را افزایش دهند، در نهایت رفاه گروه را افزایش میدهند؛ افرادی که میخواهند خود را ثروتمند کنند، در نهایت از جیب گروه خود را ثروتمند میکنند. هیچ «دست نامرئیای»، که باعث میشود افراد خودخواه، سهواً رفاه دیگران را افزایش دهند، وجود ندارد. بنابراین، منطقی است که اعضای گروه انگیزههای یکدیگر را بپایند، نسبت به نشانههای رفتار خودخواهانه به شدت حساس باشند و افرادی را که درگیر آن هستند مجازات کنند.
آرمان
زائران همچنین تمایل دارند خود را در نقش اقلیتی قربانیشده به خودشان بقبولانند. آنان مکرراً اصرار دارند «رسانههای جریان اصلی» بیرحمانه به کشورهای سوسیالیست حمله میکنند، در حالی که چشم خود را به روی نقض حقوق بشر در کشورهای متحد و غیرسوسیالیست غربی میبندند. توجیهگران خمرههای سرخ احتمالاً کسانی بودند که این استدلال را بیش از هر کسی بسط دادند اما هرگز سرسوزنی حقیقت نداشته است. ایر به مطالعهای اشاره میکند که پوشش نقض حقوق بشر را در روزنامهها و کانالهای خبری برجستهٔ آمریکا تجزیه و تحلیل میکند. این مطالعه شامل تفکیک پوشش بر اساس کشور است، که نشان میدهد در سال ۱۹۷۶ به کرهٔ جنوبی پنج برابر بیشتر از کامبوج اشاره شده است، در حالی که شیلی ۸ برابر مورد اشاره قرار گرفته است. (کوبا و کرهٔ شمالی خیلی کم مورد اشاره قرار گرفته بودند.) با این حال، توجیهگرانِ خمرهای سرخ، مانند نوام چامسکی، خود را صدایی تنها در بیابان میدانستند که خطاب به ) صاحبان(قدرت حقیقت را بیان میکردند. این درک از خود به تقویت تمایلات قبیلهگرایی اخلاقی و استدلال انگیزشی میانجامد.
آرمان
یکی از موفقترین کتابهای ضد سرمایهداری در دههٔ گذشته، کتاب دکترین شوک نوشتهٔ نائومی کلاین بود. پیام اصلی آن کتاب این نبود که اقتصاد بازار آزاد نتایج بدی تولید میکند، بلکه میگفت حامیان اقتصاد بازار آزاد افراد شیطانی و بدنهادی هستند که از ایجاد رنج انسانی در مقیاس گسترده خوشحال میشوند. این کتاب به کتابی پرفروش تبدیل شد و جایزه برد. اگر چه تمام ادعاهای اصلی این کتاب اشتباهند، این کتاب موفقیتی بزرگ بود، چراکه خشم بهحقِّ یک قبیلهٔ اخلاقی را برمیانگیزاند. این کتاب، کتابی ایدهآل برای خوانندهای است که با یک نفرت عاطفی قوی از اقتصاد بازار شروع میکند و به دنبال تأیید اعتبار برای آن ) نفرت(است. در چنین شرایطی بود که جنون ونزوئلا پا گرفت.
آرمان
هایت نشان میدهد بسیاری از استدلالهای اخلاقی و سیاسی ما عقلانیت تعقیبی هستند. هدف اصلی آنها نه رسیدن به یک نتیجه، بلکه توجیه یک نتیجه بعد از رسیدن به آن است. ما اغلب سریع و به طور شهودی به یک نتیجهگیری گسترده میرسیم و سپس به طور گزینشی به دنبال دلایلی برای پشتیبانی از آن هستیم. هایت این را در یک فرمول خلاصه میکند: «اول شهود است، بعد استدلال راهبردی.»
بنابراین، ذهن ما مانند یک قاضی که ابتدا شواهد را بررسی، سبک و سنگین و تفسیر میکند و بعد نتیجه میگیرد، کار نمیکند. ذهن ما بیشتر شبیه ذهن یک وکیل است که ابتدا موضع گستردهای را که میخواهد در دادگاه بگیرد معین میکند (مثلاً «موکل من بیگناه است») و بعد پروندهای برای ) اثبات (آن میسازد. این پرونده میتواند کاملاً منطقی، منسجم و متقاعدکننده باشد اما به این دلیل نیست که وکیل چنین موضعی گرفته است. وکیل از آن موضع شروع کرده و بعد پروندهای را برای آن «مهندسی معکوس» کرده است. اگر این پرونده به هم بریزد (مثلاً اگر عذر موکل برای بیگناهی نادرست از آب در بیاید)، وکیل موضعش را عوض نخواهد کرد. آنها موضع خود را حفظ خواهند کرد و تنها آن را به شیوهای متفاوت توجیه میکنند؛ پروندهای جدید خواهد ساخت که به همان نتیجه برسد. اگر شواهد علیه آن) پرونده(آنقدر قوی باشد که هیچ راهی برای حفظ موضع وجود نداشته باشد، آنها پرونده را با کوچکترین امتیازی که بتوانند بگیرند، حل و فصل میکنند.
آرمان
نوشتهٔ هولاندر (۱۹۹۰) هیچ شکی باقی نمیگذارد که زائران فقط سادهلوح نبودند. یکفرد سادهلوح نمیخواهد فریب بخورد – آنان فقط در تشخیص فریب خوب نیستند. در مقابل، یک زائر سوسیالیست، نیازمند تلاشی آگاهانه از سوی خود برای دستکاری خویش و فیلترینگ واقعیت است، تلاشی برای دید گزینشی، ندیدن و برگشتن از آنچه دیدهاند. زائر سوسیالیسم بودن کار سختی است.
آرمان
این زائران، همواره بر این باور بودهاند که با توجه به ناتمام بودن ساختار سوسیالیسم، ممکن است در حکومتهای مردمی نارضایتیهایی وجود داشته باشد. در یک نظام سوسیالیستی این مردم هستند که مسئولیت دارند. بنابراین، چطور ممکن است اعتراضی داشته باشند؟ منطق حکم میکند که مردم بر علیه خودشان اعتراض نکنند. بنابراین، مخالفان به ناچار باید جزو گروههایی جدا از مردم و دشمن آنها باشند. گروههایی از قبیل، دشمنان طبقاتی، ضد انقلابیون، جاسوسان خارجی و غیره.
آرمان
برای درک مدل اقتصادی چاویسمو و ناکارآمدیاش حتماً لازم نیست از طرفداران بازار آزاد باشید. این واقعیت که کنترل قیمتها منجر به کمبود میشود، با نظریههای اقتصادی فریدمنی یا هایکی ارتباطی ندارد. این موضوع در سطح دروس اقتصاد دبیرستان است. آگاهی از این واقعیت که یک دولت غارتگر، بدون هرگونه احترامی به حاکمیت قانون، از همهٔ فعالیتهای اقتصادی جلوگیری به عمل میآورد، اصلاً به علم اقتصاد ارتباطی ندارد. این تنها به عقل سلیم مربوط است. حتی لازم نیست قوهٔ تخیل بالایی داشته باشید تا بتوانید دریابید گسترش سریع برنامههای دولتی و هزینههای عمومی در جهت افزایش دامنگیر فساد، تاراج و خویشاوندگماری حرکت میکند.
آرمان
ونزوئلا به نماد کاملی از حکم کلی توماس ساول تبدیل شده بود. بنا بر نظر او، «نخستین درس اقتصاد، کمبود است. منابع، هرگز برای تأمین نیازهای همگان کافی نخواهند بود. اولین درس سیاست هم این است که باید نخستین درس اقتصاد را نادیده بگیرید.»
آرمان
حجم
۵۷۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۵۷۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان