بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوسیالیسم | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سوسیالیسم

بریده‌هایی از کتاب سوسیالیسم

۳٫۵
(۲۱)
پژوهش جاناتان هایت که نشان می‌دهد بیشتر استدلال‌های سیاسی و اخلاقی در حال یافتن توجیهات ثانویه برای قضاوت حسی اولیه هستند، برای توضیح چرایی این مسئله راهی دراز در پیش دارد.
imaanbaashtimonfared
سوسیالیست‌های معاصر سوسیالیسم «واقعی» را با نتایجی که دوست دارند ببینند تعریف می‌کنند، و نه با آن چیدمان نهادی که قرار است آن نتایج را تولید کند. با خلط نتیجهٔ مطلوب یک سیستم با تعریف آن، این تصور که سوسیالیسم «واقعی» هرگز پیاده‌سازی نشده است، ابطال ناپذیر می‌شود. مثل این است که ما رقص باران را به جای «رقصی که قصد دارد باعث بارش باران شود»، به عنوان «رقصی که باعث بارش باران می‌شود» تعریف کنیم. طبق تعریف اول، می‌توان پس از تعداد زیادی تلاش ناموفق نتیجه گرفت که رقص باران نمی‌تواند باعث بارش باران شود. طبق تعریف دوم، این امکان وجود ندارد. اگر یک رقص باران باعث بارش باران نشود، طبق تعریف، نمی‌تواند یک رقص باران واقعی باشد. یک رقص باران واقعی هرگز اجرا نشده است. آن‌هایی که ادعا می‌کنند رقص باران «شکست خورده» به اندازهٔ کافی باهوش نیستند تا تفاوت میان ایدهٔ رقص باران و یک اجرای تحریف‌شده را درک کنند.
آرمان
با توجه به دیدگاه‌های جدیدتر روانشناسی تکاملی، به تازگی پیتر فاستر بیشتر در این مورد توضیح داده است. استدلال فاستر می‌تواند به شکل زیر خلاصه شود. اذهان ما، و به‌ویژه شهودیات اخلاقی ما، طی صدها هزار سالی تکامل یافته است که اجدادمان در قبایل کوچک شکارچی-گردآورنده زندگی می‌کردند. بنابراین اذهان ما از جهات بسیاری با جهان مدرن سازگار نیست و این به ویژه در حوزهٔ اقتصادی صادق است. اذهان ما با زندگی اقتصادی یک جامعهٔ قبیله‌ای سازگارند؛ نه یک اقتصاد مبتنی بر تقسیم کار که با مکانیسم‌هایی ناشناس هماهنگ می‌شود. در یک قبیلهٔ شکارچی-گردآورنده، تمام فعالیت‌های اقتصادی هدفمند است و آگاهانه هدایت می‌شود. یک تلاش گروهی است. اعضای قبیله اهداف و وسایل مشترکی دارند. به آن صورت تقسیم کاری وجود ندارد، به‌خصوص بین غریبه‌ها. در این شرایط، قصد و نیت بسیار مهم است. افرادی که می‌خواهند رفاه گروه را افزایش دهند، در نهایت رفاه گروه را افزایش می‌دهند؛ افرادی که می‌خواهند خود را ثروتمند کنند، در نهایت از جیب گروه خود را ثروتمند می‌کنند. هیچ «دست نامرئی‌ای»، که باعث می‌شود افراد خودخواه، سهواً رفاه دیگران را افزایش دهند، وجود ندارد. بنابراین، منطقی است که اعضای گروه انگیزه‌های یکدیگر را بپایند، نسبت به نشانه‌های رفتار خودخواهانه به شدت حساس باشند و افرادی را که درگیر آن هستند مجازات کنند.
آرمان
زائران همچنین تمایل دارند خود را در نقش اقلیتی قربانی‌شده به خودشان بقبولانند. آنان مکرراً اصرار دارند «رسانه‌های جریان اصلی» بی‌رحمانه به کشورهای سوسیالیست حمله می‌کنند، در حالی که چشم خود را به روی نقض حقوق بشر در کشورهای متحد و غیرسوسیالیست غربی می‌بندند. توجیه‌گران خمره‌های سرخ احتمالاً کسانی بودند که این استدلال را بیش از هر کسی بسط دادند اما هرگز سرسوزنی حقیقت نداشته است. ایر به مطالعه‌ای اشاره می‌کند که پوشش نقض حقوق بشر را در روزنامه‌ها و کانال‌های خبری برجستهٔ آمریکا تجزیه و تحلیل می‌کند. این مطالعه شامل تفکیک پوشش بر اساس کشور است، که نشان می‌دهد در سال ۱۹۷۶ به کرهٔ جنوبی پنج برابر بیشتر از کامبوج اشاره شده است، در حالی که شیلی ۸ برابر مورد اشاره قرار گرفته است. (کوبا و کرهٔ شمالی خیلی کم مورد اشاره قرار گرفته بودند.‌) با این حال، توجیه‌گرانِ خمرهای سرخ، مانند نوام چامسکی، خود را صدایی تنها در بیابان می‌دانستند که خطاب به ) صاحبان(قدرت حقیقت را بیان می‌کردند. این درک از خود به تقویت تمایلات قبیله‌گرایی اخلاقی و استدلال انگیزشی می‌انجامد.
آرمان
یکی از موفق‌ترین کتاب‌های ضد سرمایه‌داری در دههٔ گذشته، کتاب دکترین شوک نوشتهٔ نائومی کلاین بود. پیام اصلی آن کتاب این نبود که اقتصاد بازار آزاد نتایج بدی تولید می‌کند، بلکه می‌گفت حامیان اقتصاد بازار آزاد افراد شیطانی و بدنهادی هستند که از ایجاد رنج انسانی در مقیاس گسترده خوشحال می‌شوند. این کتاب به کتابی پرفروش تبدیل شد و جایزه برد. اگر چه تمام ادعاهای اصلی این کتاب اشتباهند، این کتاب موفقیتی بزرگ بود، چراکه خشم به‌حقِّ یک قبیلهٔ اخلاقی را برمی‌انگیزاند. این کتاب، کتابی ایده‌آل برای خواننده‌ای است که با یک نفرت عاطفی قوی از اقتصاد بازار شروع می‌کند و به دنبال تأیید اعتبار برای آن ) نفرت(است. در چنین شرایطی بود که جنون ونزوئلا پا گرفت.
آرمان
هایت نشان می‌دهد بسیاری از استدلال‌های اخلاقی و سیاسی ما عقلانیت تعقیبی هستند. هدف اصلی آنها نه رسیدن به یک نتیجه، بلکه توجیه یک نتیجه بعد از رسیدن به آن است. ما اغلب سریع و به طور شهودی به یک نتیجه‌گیری گسترده می‌رسیم و سپس به طور گزینشی به دنبال دلایلی برای پشتیبانی از آن هستیم.‌ هایت این را در یک فرمول خلاصه می‌کند: «اول شهود است، بعد استدلال راهبردی.» بنابراین، ذهن ما مانند یک قاضی که ابتدا شواهد را بررسی، سبک و سنگین و تفسیر می‌کند و بعد نتیجه می‌گیرد، کار نمی‌کند. ذهن ما بیشتر شبیه ذهن یک وکیل است که ابتدا موضع گسترده‌ای را که می‌خواهد در دادگاه بگیرد معین می‌کند (مثلاً «موکل من بی‌گناه است») و بعد پرونده‌ای برای ) اثبات (آن می‌سازد. این پرونده می‌تواند کاملاً منطقی، منسجم و متقاعدکننده باشد اما به این دلیل نیست که وکیل چنین موضعی گرفته است. وکیل از آن موضع شروع کرده و بعد پرونده‌ای را برای آن «مهندسی معکوس» کرده است. اگر این پرونده به هم بریزد (مثلاً اگر عذر موکل برای بی‌گناهی نادرست از آب در بیاید)، وکیل موضعش را عوض نخواهد کرد. آنها موضع خود را حفظ خواهند کرد و تنها آن را به شیوه‌ای متفاوت توجیه می‌کنند؛ پرونده‌ای جدید خواهد ساخت که به همان نتیجه برسد. اگر شواهد علیه آن) پرونده(آن‌قدر قوی باشد که هیچ راهی برای حفظ موضع وجود نداشته باشد، آنها پرونده را با کوچک‌ترین امتیازی که بتوانند بگیرند، حل و فصل می‌کنند.
آرمان
نوشتهٔ هولاندر (۱۹۹۰) هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که زائران فقط ساده‌لوح نبودند. یک‌فرد ساده‌لوح نمی‌خواهد فریب بخورد – آنان فقط در تشخیص فریب خوب نیستند. در مقابل، یک زائر سوسیالیست، نیازمند تلاشی آگاهانه از سوی خود برای دستکاری خویش و فیلترینگ واقعیت است، تلاشی برای دید گزینشی، ندیدن و برگشتن از آنچه دیده‌اند. زائر سوسیالیسم بودن کار سختی است.
آرمان
این زائران، همواره بر این باور بوده‌اند که با توجه به ناتمام بودن ساختار سوسیالیسم، ممکن است در حکومت‌های مردمی نارضایتی‌هایی وجود داشته باشد. در یک نظام سوسیالیستی این مردم هستند که مسئولیت دارند. بنابراین، چطور ممکن است اعتراضی داشته باشند؟ منطق حکم می‌کند که مردم بر علیه خودشان اعتراض نکنند. بنابراین، مخالفان به ناچار باید جزو گروه‌هایی جدا از مردم و دشمن آنها باشند. گروه‌هایی از قبیل، دشمنان طبقاتی، ضد انقلابیون، جاسوسان خارجی و غیره.
آرمان
برای درک مدل اقتصادی چاویسمو و ناکارآمدی‌اش حتماً لازم نیست از طرفداران بازار آزاد باشید. این واقعیت که کنترل قیمت‌ها منجر به کمبود می‌شود، با نظریه‌های اقتصادی فریدمنی یا هایکی ارتباطی ندارد. این موضوع در سطح دروس اقتصاد دبیرستان است. آگاهی از این واقعیت که یک دولت غارتگر، بدون هرگونه احترامی به حاکمیت قانون، از همهٔ فعالیت‌های اقتصادی جلوگیری به عمل می‌آورد، اصلاً به علم اقتصاد ارتباطی ندارد. این تنها به عقل سلیم مربوط است. حتی لازم نیست قوهٔ تخیل بالایی داشته باشید تا بتوانید دریابید گسترش سریع برنامه‌های دولتی و هزینه‌های عمومی در جهت افزایش دامنگیر فساد، تاراج و خویشاوندگماری حرکت می‌کند.
آرمان
ونزوئلا به نماد کاملی از حکم کلی توماس ساول تبدیل شده بود. بنا بر نظر او، «نخستین درس اقتصاد، کمبود است. منابع، هرگز برای تأمین نیازهای همگان کافی نخواهند بود. اولین درس سیاست هم این است که باید نخستین درس اقتصاد را نادیده بگیرید.»
آرمان
در سال ۲۰۰۵ میلادی، رئیس‌جمهور ونزوئلا، هوگو چاوز، سخن‌گوی اصلی مجمع اجتماع جهانی بود. این یک کنفرانس سالانه و متشکل از گروه‌های ضد سرمایه‌داری سرتاسر جهان است. در این اجلاس، هوگو چاوز گفت: «از نظر من، عبور از سرمایه‌داری الزامی است. این سوسیالیسم است که با ایجاد عدل و مساوات کمک خواهد کرد از سرمایه‌داری گذر کنیم. ما ناچاریم سوسیالیسم را بازتولید کنیم. سوسیالیسم ما نمی‌تواند همان چیزی باشد که در جماهیر سابق شوروی ناظر آن بودیم. ما سیستم جدیدی ایجاد می‌کنیم که بر پایهٔ مشارکت بنا شده باشد، نه رقابت. در گذار از سرمایه‌داری، هرگز نباید به سرمایه‌داری دولتی متوسل شویم. این همان کاری است که در جماهیر سابق شوروی صورت گرفته است. ما باید سوسیالیسم را به عنوان یک رساله، یک پروژه و یک مسیر، مجدداً احیا کنیم. مسیری انسان‌گرایانه که انسان‌ها را در اولویت قرار می‌دهد، نه دستگاه‌ها یا دولت را.»
آرمان
از این زاویه قیام توده‌ای سال ۱۹۵۳ که رژیم آلمان شرقی با کمک نیروهای شوروی بی‌رحمانه آنها را درهم شکست مشکلی را عیان می‌کنند. چطور در کشور کارگران قیام «کارگری» وجود دارد؟ «طبقهٔ کارگر» به منزلهٔ یک کل، تحت نام سوسیالیسم در قدرت است و منطقاً طبقهٔ کارگر نمی‌تواند علیه خودش قیام کند. بار دیگر عدم تطابقی میان مردم واقعی و «مردم» به منزلهٔ یک جماعت برگزیدهٔ ایده‌آل وجود داشت و سوسیالیسم به‌ناچار باید توضیحی برای آن می‌یافت.
آرمان
اگر یک مدل اقتصادی یک‌بار، دوبار، سه بار یا چهار بار شکست بخورد این ادعا که این ایده در اصل ایدهٔ خوبی بوده و فقط بد اجرا شده است شاید باورکردنی باشد. اجرای ضعیف می‌تواند بهترین ایده‌های اقتصادی را ویران کند. اگر برای بار هشتم، نهم و دهم هم شکست بخورد بدون وجود یک مثال نقض مثبت، این ادعا باورپذیری‌اش را از دست می‌دهد
آرمان
در همین حال، چین از اقتصاد سوسیالیستی فاصله گرفت. میزان آزادی اقتصادی کشور (در مقیاس ۰ تا ۱۰) از ۳.۶ در سال ۱۹۸۰ تا اواسط دههٔ ۱۹۸۰ به ۴ رسید، در اواسط دههٔ ۱۹۹۰ به ۵ و در اواسط دههٔ ۲۰۰۰ به ۶ صعود پیدا کرد. این عدد همچنان از تایوان و هنگ‌کنگ کم‌تر است، اقتصاد چین هنوز فاصلهٔ زیادی با بازار آزاد نظام سرمایه‌داری دارد اما میلیون‌ها کیلومتر از مائوئیسم فاصله گرفته است. نتیجهٔ آن، یک «جهش رو به جلو» ی واقعی بود. از سال ۱۹۸۰، تولید ناخالص داخلی چین پنجاه برابر افزایش پیدا کرده است. در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، تایوان که جهت پیشرفت مخالف چین داشت، ده برابر از چین ثروتمندتر بود. امروزه، این کشور «فقط» سه برابر ثروتمندتر از چین است.
آرمان
شاید درست باشد که بیشتر منتقدان سوسیالیسم نسبت به جنایات نظام‌های دیگر توجه کمتری نشان داده‌اند. اما این به معنی تأیید ضمنی دیگر نظام‌ها نیست. دلیل این مسئله هم این است که نازیسم، استعمار، تجارت برده، جنگ ویتنام و... جنبش‌های رایج روز نیستند. امروزه هیچ نیروی سیاسی‌ای وجود ندارد که بخواهد این جریان‌ها را احیاء کند. هیچ فردی استدلال نمی‌کند که نازیسم یا برده‌داری جنبش‌های «شریفی» بودند که فقط «به شکلی بد اجرا شده‌اند». هیچ‌کس دلیل نمی‌آورد که نسخهٔ هیتلر از نازیسم، نازیسم «واقعی» نبود یا این‌که برده‌داری آن‌طور که در دوران تجارت بردگان رواج داشت، برده‌داری «واقعی» نیست.
آرمان
وسواس نسبت به «خرابکاران» و «کارشکنان»، ویژگی پایدار حکومت شوروی بود. از آنجایی که خطا در شکست‌های اقتصادی هرگز به خود سیستم سوسیالیستی مربوط نمی‌شد، بنابراین هر زمان که شکستی بروز می‌کرد مقصران باید شناسایی می‌شدند. همین دیدگاه منجر به شناسایی دائمی دسیسه‌گران، بازداشت‌ها و اعدام‌های دسته‌جمعی بر اساس اتهامات ساختگی شد. هر چند برای مدافعان اتحاد شوروی غیر قابل تصور بود که سیستم عدالت شوروی به صورت تصادفی مردم را اعدام کند، بنابراین اتهامات خرابکاری و کارشکنی می‌بایست واقعی باشد.
آرمان
تا وقتی که تجربهٔ سوسیالیستی در دوران اولیه‌اش است تقریبا هیچ‌کس بحثی روی اعتبار سوسیالیستی‌اش ندارد. برعکس، عملا تمام رژیم‌های سوسیالیستی دوره‌های اوج‌شان را گذرانده‌اند و طی آن مشتاقانه از سوی بسیاری از روشنفکران غربی تحسین شده‌اند. تنها بعد از این رویداد (یعنی زمانی که آن‌ها مایهٔ شرمندگی نهضت سوسیالیسم شدند) است که نسخه‌های سوسیالیستی آنان بر مبنای تجربهٔ گذشته «غیرواقعی» لقب می‌گیرند.
آرمان
تداعی معانی‌های متداول با سرمایه‌داری شامل «حریص»، «خودخواه»، «فاسد» و «تفرقه‌انداز» (همچنین «نوآورانه») بود. تداعی‌های معانی متداول با سوسیالیسم عبارت بودند از «برای منفعت جامعه، به‌جای منافع شخصی»، «بیشترین منفعت برای اکثر مردم» و «عادلانه»، عباراتی که تقریبا برای هیچ‌کس در بریتانیا معانی سرمایه‌داری را تداعی نمی‌کند
احسان رضاپور
از دیدگاه سوسیالیستی، این واقعیت که سوسیالیسم بیش از ۲۰ بار شکست خورده است تنها ثابت می‌کند که بیش از ۲۰ دولت فاقد ارادهٔ توانمندسازی کارگران بوده‌اند. خطای اساسی سوسیالیست‌ها در اینجا این است که یک ویژگی نهادی را –که یک دولت می‌تواند طرح و عرضه کند– با یک نتیجه اشتباه می‌گیرند
niloufar.dh
تصور کنید که یک چهرهٔ عمومی مثل اوون جونز مقاله‌ای بنویسد با عنوان «من به عدالت اجتماعی پایبند می‌مانم اما پس از ونزوئلا از سوسیالیسم دست کشیده‌ام» یا «بیایید با خودمان صادق باشیم: بله، این سوسیالیسم بود که ونزوئلا را ویران کرد». آنها با این کار صدها هزار نفر از پایگاه طرفداران‌شان را ناامید خواهند کرد. خودفروخته و خائن نام خواهند گرفت. موقعیت خود را به عنوان یک روشنفکر عمومی به خطر خواهند انداخت. هزینهٔ دست کشیدن از یک آرمان غلط برای آنان بسیار بیشتر از یک فرد متوسط خواهد بود. اما داشتن باور غلط هیچ هزینه‌ای ندارد
niloufar.dh

حجم

۵۷۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۵۷۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان